۱۴۰۴ آبان ۸, پنجشنبه

احترام به عقیده؟ یا زنجیر بر دست آزادی؟

برای انسانی که می‌خواهد از قید سنت‌های پوسیده رها شود، هیچ جمله‌ای خطرناکتر و فریبنده‌تر از این نیست: "به عقیده دیگران احترام بگذار." جمله ای که در ظاهر نشانه مدارا و تمدن است، منتها در عمل، بارها و بارها به ابزار دفاع از جهل، ستم و بردگی تبدیل شده است.

در طول تاریخ، بیشترین جنایات با نام "عقیده" توجیه شده‌اند. سوزاندن جوردانو برونو در قرن شانزدهم، که تنها "عقیده‌اش" این بود که جهان بی‌پایان است، به نام احترام به ایمان مسیحی زمانه‌اش انجام شد. و یا تا دوقدمی سوزاندن بردن گالیله برای داشتن عقیده ای که خلاف عقیده مسیحیت بود! برده‌داری در آمریکا، تا نیمه قرن نوزدهم، با استناد به "عقاید مذهبی" درباره فرودستی نژاد سیاه ادامه یافت. هنوز هم در بسیاری از جوامع، تبعیض علیه زنان و اقلیت‌ها پشت واژه ظاهرا بی‌ضررِ "احترام به باورهای فرهنگی" پنهان می‌شود.

اما کدام عقیده سزاوار احترام است وقتی انسان را تحقیر می‌کند؟ باور به اینکه زن ناتوان‌تر از مرد است، یا اینکه انسان‌ها باید به‌خاطر دین، رنگ یا جنسیت از هم جدا شوند، عقیده نیست، سم است. اگر آزادی‌خواهان جهان در هر زمان از ترس برچسب "بی‌احترامی" خاموش می‌ماندند، امروز هنوز جادوگران را می‌سوزاندیم، بردگان را می‌فروختیم، دختران را یا زنده بگور می کردیم و یا از حق آموزش محروم می‌کردیم.

سیمون دو بوار، یکی از پیشگامان آزادی زنان، در دهه ۱۹۴۰ گفت: "هیچ ستمی پایدار نمی‌ماند مگر آنکه در قالب عقیده‌ای مقدس درآید." درست می‌گفت، زیرا حتی بسیاری از زنان و رهبران سیاسی آزادی‌خواه نیز در دام این ترفند افتادند: به جای نقد ریشه‌ای باورهای ضدزن و ضدآزادی، به نام "احترام به فرهنگ‌ها" سکوت کردند. نتیجه چه شد؟ زنجیرها ماند، فقط رنگشان عوض شد.

باید میان احترام به انسان و احترام به عقیده خطی پررنگ کشید. انسان، صرف‌نظر از باورش، محترم است؛ اما هیچ عقیده‌ای، حتی اگر نصف دنیا هم به آن باور داشته باشد، محترم نیست و نباید از نه گفتن به آن مصون بماند. عقیده هر کسی شاید برای خودش محترم باشد، اما نباید جامعه را مجبور به احترام گذاشتن به عقیده کسی کرد و یا نباید حتی این ایده مضر را هیچ جائی تبلیغ کرد.



آزادی در لحظه‌ای آغاز می‌شود که بگوییم من به تو احترام می‌گذارم، اما به اندیشه‌ای که تو را و دیگران را در زنجیر می‌خواهد، هرگز.

***

در جواب به دوستی، در یک جمع خودمانی می خواستم این یادداشت را بنویسم، اما تصمیم گرفتم که آن را در سطحی وسیع تر، روی دیوار فیسبوکم، منتشر کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر