در سالگرد انقلاب اکتبر
روز
٧ نوامبر، سالروز پیروزی انقلاب اکتبر
است. لنین در چهارمین سالگرد این انقلاب می گوید: "هر
قدر این روز بزرگ از ما دورتر میشود، اهمیت انقلاب پرولتری روسیه روشنتر میگردد و
ما درباره تجربه عملی مجموع کار خود عمیقتر میاندیشیم." امروز نود و هفتمین سالگرد
پیروزی این انقلاب را جشن می گیریم. با دوری این انقلاب و رویدادهای سیاسی بعد از
آن و بخصوص با رویدادهای سیاسی چند سال اخیر، اکنون قدر این انقلاب و نقش نهادها و
شخصیتهای درگیر آن را بهتر درک می کنیم و درباره چه باید کردها بیشتر می اندیشیم.
انقلاب اکتبر درباره لنین و حزب بلشویک نیست. درباره اعتراض
میلیونی جامعه ای است که از سال ١٩٠٥ به پا خواست و نهایتا در ٧ نوامبر ١٩١٧ (٢٥
اکتبر ١٩١٧ به تاریخ قدیم روسی) با شکست ارتجاع و در رأس آن تزار به پیروزی رسید.
درباره جامعه ای است که از جنگ و گرسنگی و بیحقوقی به تنگ آمده بود. صبرش از
ارتجاع مذهبی و از نظام ارباب – رعیتی پادشاهی به سر آمده بود. اما هر ناظری که به
وقایع سیاسی – تاریخی نگاه کند و کمی در آنها تعمق کند، نمی تواند نقش حزب بلشویک
و مشخصا نقش لنین و تروتسکی را در به پیروزی رساندن این واقعه عظیم تاریخی نادیده
بگیرد. دشمنان کارگران هم دقیقا نه خود این انقلاب را، بلکه شخصیتها و نهادهای مهم
آن مثل لنین، تروتسکی، حزب بلشویک و شوراها را هدف گرفته اند. تاریخ پر است از
قیامها و انقلاباتی که بعضی از آنها را دیگر کسی درباره اش حرف نمی زند. مسئله
رهبری و به پیروزی رساندن این قیامها و انقلابات است که جایگاه کسانی مثل لنین و
احزابی مثل حزب بلشویک را برجسته می کند! اگر لنین و حزب بلشویک نبودند انقلاب
اکتبر چیزی مثل انقلاب ایران می بود که جامعه قیام کرد و بخشی از طبقه حاکمه را به
زیر کشید اما بخش دیگری به سر کار آمد. اگر حزب بلشویک نبود، انقلاب اکتبر چیزی
مثل انقلاب مصر و تونس می بود که جامعه به تنگ آمده دیکتاتوری را سرنگون کرد و
دیکتاتورهای دیگری قدرت را قبضه کردند.
مسئله پا گذاشتن طبقه کارگر به میدان مبارزه سیاسی برای
گرفتن قدرت سیاسی است. این امری است که دشمنان کارگران را ابدا خوش نمی آید. کارگران،
چه کارگر شاغل و چه کارگر بیکار و آماده به کار، بخاطر موقعیتی که در جامعه و
دنیای امروزی دارند، معمولا نیروی اصلی اعتراضات خیابانی هستند. بنابراین مسئله نه
ورود کارگران به اعتراضات سیاسی، بلکه ورود آنها در این اعتراضات بعنوان نیروئی مستقل
از ایدئولوژی طبقات حاکمه و مدعی گرفتن قدرت سیاسی است. حزب بلشویک دقیقا یک چنین
مکانیزمی بود که اعتراض و نارضایتی کارگران را به یک کانال مستقل سیاسی هدایت کرد.
دیگر نیروهای سیاسی چپ و راست دخیل در انقلاب اکتبر می خواستند اعتراض کارگران در
این انقلاب را پشتوانه سیاسی اهداف بورژوائی در جنگ و در پارلمان بکنند. اما لنین
و حزب بلشویک به تمام خوابهای نامیمون آنها "نه" گفتند و به چیزی کمتر
از سرنگونی سلطه ارتجاع تزاری رضایت ندادند.
اخیرا با یک نوشته ضد انقلاب اکتبر برخورد کردم که نویسنده
گفته بود: "ایراد من این است که چرا جنبش کارگری روسیه به یک جریان سیاسی
طالب قدرت سیاسی آویزان شد." کسی که بخواهد انقلاب اکتبر و قدرت کارگر را
بزند و نفی کند با یک چنین توجیهاتی وارد خواهد شد. کارگر مگر چگونه قدرت سیاسی را
می گیرد و چگونه در زندگی خود بهبودی ایجاد می کند؟! مگر کارگر معترضی که در
شوراهای خود متشکل بود از سرنگونی رژیم شاه ایران چیزی نصیبش شد؟ مگر کارگر معترض
و تا حدودی متشکل که نیروی اصلی سرنگونی حسنی مبارک و بن علی بود با سرنگونی این
مرتجعین بهبودی را در زندگی اش شاهد بود؟! کارگر حزب خود، حزب بلشویک و رهبر خود
لنین و سازماندهانی چون تروتسکی را می خواهد که از بربریت بورژوائی خلاص شود.
٧ نوامبر ٢٠١٤
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر