۱۳۹۴ فروردین ۴, سه‌شنبه

از سدهای متحد شدن باید گذشت

سالی پر از محنت و درد و رنج را پشت سر گذاشتیم. سالی که دستمزد پایه بارها کمتر از حتی خط فقر رسمی دروغین و دستکاری شده بود. سال دیگری که کارگران امنیت شغلی نداشتند. سال دیگری که بیکاری و قراردادهای موقت و سفید امضا، شمشیری بر سر کارگران بود. سال دیگری که کارگران برای گذران زندگی مجبور شدند به بسیاری از کارها دست بزنند که بطور معمول چنین نمی کردند. سالی دیگر از تباهی زندگی میلیونها کارگر بخاطر مشکلات متعدد مالی. سالی که خانواده های کارگران زیادی بخاطر همین مشکلات مالی از هم پاشید. سالی که فرزندان کارگران زیادی بخاطر مشکلات مالی از تحصیل بازماندند.

سالی که، گرچه کارگران همچنان متفرق بودند، در عین حال سال پر جنب و جوشی و پر اعتراض و پر تحرکی بود. بخصوص در اواخر سال معلمان، پرستاران، کارگران ایرانخودرو، پتروشیمی ها، بازنشستگان ذوب آهن اصفهان و کارگران دهها مرکز ریز و درشت دیگر کارگری در اعتراض به سطح پائین دستمزدها به میدان آمدند و اعلام کردند، دیگر تاب تحمل این وضعیت را ندارند. با این توصیف، انتظار می رود که سال آینده سال پر جنب و جوش تری باشد.

هنوز پراکنده ایم
گفتم که در سال گذشته شاهد جنب و جوش وسیعی از کارگران مراکز کارگری زیادی بودیم. این تحرکات و اعتراضات همچنان پراکنده بودند. با آگاهی به این وضع باید رفت راه متحد شدن را پیدا کرد. راه متحد شدن کارگران و راه پشتیبانی توده های وسیع از اعتراض توده های کارگر. باید رفت دست فعالین کارگری در مراکز مختلف و در بین معلمان و پرستاران و بازنشستگان و غیره و غیره را در دست هم گذاشت.
سرکوب عریان، اگر نه در معدودی کشورها، اما در جائی مثل ایران عامل اصلی بسیاری از مشکلات کارگران و از جمله متفرق ماندن کارگران است. اما اگر کارگران متحد و در یک فدراسیون کارگری متشکل باشند، سرکوب در برابر این اتحاد یک لحظه هم دوام نخواهد آورد. اگر همه کارگران مثلا در "کنفدراسیون تشکل‌های کارگران ایران" متحد باشند، و رهبری این کنفدراسیون سیاستهای سوسیالیستی اتخاذ کند، واضح است کسی در آن جامعه با عنوان افغانستانی بودن متحمل استثمار مضاعفی نخواهد بود. کسی را بخاطر زن بودند بیحقوق تر نمی کنند. کسی بخاطر بیکاری و معلول بودن و غیره از گرسنگی رنج نخواهد برد. کسی را بخاطر باور به یک مذهب دیگری بیکار نمی کنند و زیر فشار نمی گذارند.
با این وجود هیچ کس نباید بخاطر متفرق بودن کارگران با آنها رئیس وار و از موضعی بالا حرف بزند، که چرا متفرقید. بسیاری از کسانی که رئیس وار کارگران را مخاطب قرار می دهند، وقتی که بین دو انتخاب، یک شیفت اضافه کاری و یا شرکت در یک اعتراض و آکسیون بخاطر بیحقوقی کارگران قرار می گیرند، اولی را انتخاب می کنند! منتها این فقط پاترنایز (patronize) کنندگان نیستند که متوجه نیستند چرا کارگران متحد نمی شوند. بسیار دیده ایم که کارگران خشمگین یک مرکز کارگری هنگام اعتراض و اعتصابی، دیگر کارگران را بخاطر نپیوستن به اعتراضشان سرزنش می کنند که چرا همه با آنها متحد نمی شوند. حق هم دارند. انتظار می رود که این وضعیت همه را به اعتراض متحدانه بکشاند.
سئوال همیشه این بوده که چرا متحد نمی شویم؟! کارگران با هزار و یک سد و مانع برای متشکل و متحد شدن روبرویند. شاید بعد از سرکوب، فقر بزرگترین دلیل پراکندگی کارگران باشد. در صفوف کارگران، دهها اختلاف می شود دید. زن و مرد با هم متفاوتند. رنگ پوست کارگران را از هم متفاوت می کند. زبان، باورهای مذهبی، جغرافیای محل تولد، سطح سواد، سطح دستمزدها و بیمه ها، مهارت، سن و دهها مسئله دیگر را می شود عنوان کرد که انسانها را از همدیگر متفاوت می کند. وقتی که فقر گریبان جامعه را می گیرد، آسان و دم دست ترین دلیلی که می شود به آن دست انداخت متفاوت بودن دیگران و در نتیجه رقابت آنها است که به نظر می رسد فرصت را از ما می ربایند! تحمیق مذهبی و فقر باعث شده که، رانده  شدن زنان به کنج خانه، مورد اعتراض کارگران قرار نگرفته است. محل تولد کارگر افغانستانی دلیل عمده ای برای تفرقه و در نتیجه حمله به این بخش از کارگران تبدیل شده و ما شاهد اعتراضی از جانب بقیه کارگران برای دفاع از جان و زندگی این کارگران نیستیم! وقتی که به کارگر بیکار گوش می دهیم می بینیم که نه تنها بطور گسترده به تبعیض و بیحقوقی کارگران افغانستانی اعتراض نمی کند، بلکه فکر می کند کارگران افغانستانی دلیل اصلی بیکاری میلیونها کارگر در این کشور هستند!

از این سدها باید گذشت
کارگران با همه اختلافاتی که دارند، اما عضو یک طبقه هستند. فشار بر یک بخش از این طبقه، فشاری است بر کل این طبقه. پیروزی بخش‌هایی از این طبقه، کل طبقه را در موقعیت مناسب تری برای پیروزی‌های بعدی قرار می دهد. بقول آن شعار معروف جنبش کارگری آمریکا "آسیب به یکی، آسیب به همه است".
کارگران متفرق اما با موعظه متحد نمی شوند. باید یک فکر عینی و زمینی به حال این مسئله کرد. فعالین کارگری که معتمدین کارگران نیز هستند جلو می افتند و با در نظر گرفتن همه جوانب مسئله، با در نظر گرفتن کل طبقه بعنوان یک کل، از اختلافات فراتر می روند و به منافع عمومی کل طبقه می اندیشند. فعالین کارگری در یک مرکز کارگری مشخص معمولا به دنبال کسانی که همنظر و هم فکر هستند می گردند. اینجا اما تأکید را باید گذاشت روی فعالین کارگری در مراکز مختلف کارگری. فعالین کارگری از فلان نساجی با فعالین کارگری پتروشیمی ها و معلمان و غیره. (فعالین بخش‌های مختلف جنبش کارگری و جنبش‌های اعتراضی باید نهایتا در یک حزب متشکل بشوند تا بتوانند مطالبات کل طبقه را به کرسی بنشانند؛ اما من فعلا در این سطح بحث نمی کنم.) تا آنجا که به بحث امروز مربوط است، فعالین کارگری ای که در یک سطحی با هم متشکل شده باشند می توانند اعتراضات هم اکنون موجود جنبش کارگری را به یک سطح بسیار مٶثری ارتقاء بدهند. در این بین کسانی پیدا خواهند شد که ظاهرا دلسوز جنبش کارگری هستند، اما خرابکاری خواهند کرد. مثلا اعتراض خود را مربوط به صنف خود و مرکز و محیط کار خود بدانند و از درگیر شدن برای ارتباط با فعالین بخشهای دیگر ابراز نارضایتی خواهند کرد. کسانی جلو خواهند افتاد که بجای دنبال همفکر گشتن در فلان محیط کار، فشار خواهند آورد که به فلان وزیر و بهمان امام جمعه نامه بنویسید. اینها همه موانعی هستند که باید برای عبور از آن برنامه ریخت. جمهوری اسلامی هم البته مثل همیشه، با هزار و یک ترفند در صدد جلوگیری از این مسئله خواهد بود؛ اما مسئله این است که این موضوع باید مشغله ذهن ما فعالین کارگری باشد تا برایش به دنبال چاره بود. هر کسی که تنها یک بار هم درگیر سازمان دادن اعتراض و اعتصابی بوده باشد، با همه این موانع روبرو بوده است.

چگونه جامعه را برای حمایت از خود بسیج کنیم؟
بالاتر بطور خلاصه به اهمیت اندیشیدن به طبقه بعنوان یک کل اشاره کردم. تأکید بر این مسئله مهم است چرا که گاها دیده شده فعالینی از یک بخش از طبقه کارگر بر "صنفی" بودن اعتراضشان چنان تأکید کرده اند که هر کسی اگر کمی در این موضوع تعمق کند می تواند حمایت خود را از اعتراض آن بخش عقب بکشد. اگر مسئله فقط مال یک صنف خاص است، خوب چرا باید انتظار داشت که کسان دیگری خودشان را درگیر مسائل آن صنف کنند؟! حتی این تحلیل می تواند سر بزند که اگر مثلا مشکل، مشکل صنف معلمان است، پس اعتصاب و حاضر نشدن اعضای این صنف به کودکان و محصلان ضربه می زند. همینطور در مورد پرستاران و غیره و غیره. اگر پرستاران بتوانند اعتراضشان را چنین فرموله کنند که فشار به ما یک فشار غیرمستقیم است به سلامتی بیماران، آنگاه کل جامعه ربط اعتراض پرستاران را براحتی درک می کند و خودش را در اعتراض آنها شریک خواهد دید. شغل ناشریف رسانه های رسمی همیشه این بوده که افکار و اذهان عمومی را بر علیه اعتراضات، با همین بهانه ها که این اعتراض و آن اعتصاب به محصلین، به بیماران، به "اقتصاد ملی"، به فلان و بهمان ضربه می زند. درست از همین سر است که یک بخش مهم از فعالیت ما باید این باشد که نشان دهیم اعتراض و اعتصاب ما معلمان، پرستاران، کارگران و غیره ربط مستقیمی دارد به معیشت همه احاد زحمتکش آن جامعه. که اگر امروز ما اعتراض می کنیم بخاطر بیماران و خدمات بگیران و غیره است.
تأکید بر این موضوع در چهارچوب همان بحث "گذشتن از موانع متحد شدن" می گنجد، چرا که ما در اعتراض خود دنبال متحد همه جا هستیم؛ در مدرسه، در بیمارستان، در محیط کار بغل دستی، در محلات کارگری، در دانشگاهها و غیره.

سال پیش رو، سال ١٣٩٤، می تواند سال اعتراضات گسترده در جنبش کارگری باشد، اگر بتوانیم از موانعی که به طور خیلی اختصار به آنها اشاره شد عبور کنیم. تنها نارضایتی و اعتراض برای عقب راندن کارفرمایان و دولت کارفرمایان کافی نیست. یک درجه از سازماندهی که به اعتصاب خود و تحمیل مطالبات خود فراتر از چهاردیواری محیط کار مشخص نگاه می کند، نه تنها لازم، بلکه ضروری است.
۲۲ مارس ۲۰۱۵

("کارگر کمونیست" ۳۵۴)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر