۱۳۹۳ اسفند ۲۸, پنجشنبه

اتحادیه های جدید، معضلات حل نشده قدیمی

روزنامه "گاردین" سال ٢٠١٤ سلسله مطالبی درباره اعتراض به طرح‌های ریاضتی محلی و افزایش کرایه خانه های دولتی، و همچنین اعتراض به خصوصی سازی خانه های سازمانی و غیره منتشر کرد. در یکی از این مطالب تحت عنوان: "گروه های اجتماعی مثل "عصر جدید برای همه"، سریعا به اتحادیه های کارگری جدید تبدیل میشوند"(١) به نقش بسیج مردم توسط گروه‌های اجتماعی مثل New Era 4 All و Focus E15 و امثالهم پرداخته و نتیجه می گیرد که اینها مردم را مستقیما دخالت داده و به آنها اعتماد به نفس می دهند.
مجله چپگرای Canadian Dimension هم در شماره ماه ژوئن ٢٠١٤ مطلبی تحت عنوان "اتحادیه گرائی کامیونیتی"(٢) منتشر کرده بود که از دشوار بودن متشکل کردن کارگران مراکز کوچکتر مثل غذاخوری‌ها گفته و نوعی تشکل توصیه می کند که آن را "اتحادیه گرائی کامیونیتی" می نامد. این مطلب گرچه به متشکل کردن کارگران پرداخته است (برخلاف مطلب گاردین که به سازماندهی محلات می پردازد)، اما در واقع در همان راستای مطلب گاردین نوشته شده است: یعنی دخالت دادن بخش وسیعتری از مردم، که لزوما ربط مستقیمی به کارگران ندارند.
هر دو مطلب فوق بر نکات مهمی انگشت گذاشته اند. نویسنده گاردین به گذشته اشاره می کند که شرایط بسیار نامناسب معیشتی دوران تکوین ابتدائی سرمایه داری به اعتراضات توده‌ای کارگری – محله‌ای دامن می زد و اتحادیه های کارگری وسیله ای شدند برای دور هم جمع کردن کارگران و محلات کارگری، که سازمانده اعتراضات شدند؛ و در نتیجه توانستند مطالبات، قوانین و رفاهیاتی را به نفع کارگران و مردم زحمتکش به دولت سرمایه‌داران تحمیل کنند. نویسنده شرایط آن دوران را با شرایط ٢٠١٤ مقایسه می کند که میلیون‌ها نفر بیکارند و این وضعیت به موقعیتی دامن زده است که این توده میلیونی به فکرایجاد سازمانی مثل اتحادیه های کارگری آن دوران، یعنی سازمان اعتراض توده ای، باشند. مقاله نه صریح، اما تلویحا این نقش را برای اتحادیه های کارگری امروزی قائل نیست و محل تقاطع اعتراضات را گروه‌هایی، که بالاتر نام بردم، می داند. گاردین به موارد مهمی اشاره می کند؛ از جمله قراردادهای عموما موقت، ناامنی شغلی، بیکاری، فقر، ناامیدی و غیره. راه حل گاردین، با تمام نگرانی ای که از سطور نوشته فوق احساس می شود، جنبش بالقوه قدرتمند کارگری را بی تکلیف می کند.
مطلب دوم به جلسه (کنگره) تشکیل اتحادیه Unifor (که از ادغام دو اتحادیه نسبتا بزرگ CAW و CEP تشکیل شده است) در استان بریتش کلمبیا اشاره می کند، که در این جلسه یکی از سخنرانان درباره ایده "اتحادیه گرائی کامیونیتی" صحبت کرده است. تجربه خود ایشان در سازمان دادن کارگران یک زنجیره رستوارن یک تجربه موفق بوده است. نقطه قوت این مطلب و ایده نویسنده و سخنران آن جلسه این است که، جنبش هم اکنون متشکل کارگری باید به پشت این ایده بیاید و راه را برای متشکل شدن هر چه بیشتر کارگران، در محیطهای کوچکتر کار، در صنایع بزرگتر و در محلات هموار کند. اینکه این موضوع واقعا مشغله اتحادیه های هم اکنون موجود کارگری و ساختار آنها هست یا نه، خود مسئله دیگری است.
نکته ای که می خواهم در این یادداشت بر آن تأکید کنم این است که گرچه هر دو مطلب فوق دنبال راه حلی هستند که کامیونیتی‌ها را علی العموم در مبارزه و اعتراض دخالت بدهند، اما وقتی که به نقش سازماندهی کارگران می پردازند تماما تسلیم وضعیت موجود شده و بقول معروف بچه را با گهواره‌اش از پنجره پرت می کنند. فکر کردن و دنبال راه حل بودن برای دخالت هر چه بیشتر توده‌های زحمتکش در سرنوشتشان، یک مشغله همیشگی فعالین اجتماعی و بخصوص فعالین سوسیالیست جنبش‌های اجتماعی بوده است. اما باید به این نکته توجه کرد که امروزه جنبش وسیعتر کارگری در غرب در موقعیت بسیار نامناسبی قرار دارد. اینکه در بریتانیا و کانادا، و به یک معنا در سراسر کشورهای غربی، اتحادیه های کارگری امروزه گرهی از مشکلات کارگران و توده‌های زحمتکش و فقیر باز نمی کنند، جواب آن بی اعتنائی به سازماندهی کارگران نیست. جنبش کارگری انگلیس، که علی العموم در تی یو سی متشکل است، به زائده حزب لیبر و سیاستهای ضدکارگری آن تبدیل شده است. به همان صورت، جنبش کارگری کانادا هم در سی ال سی، دنباله رو سیاستهای حزب نیودمکرات (ان دی پی) و تا حدودی هم حزب لیبرال کانادا شده است. وضع در همه کشورهای غربی کمابیش به همین صورت است. گام اول، تغییر این وضعیت است.

در این شرایط چه می شود کرد؟
منتقدین داخلی در تشکل‌های موجود کارگری فعلی فدراسیون و اتحادیه های کارگری در غرب بر یک اصل انگشت می گذارند: اتحادیه‌های کارگری در شکل سنتی آن کارآئی خود را از دست داده اند. منتها راه حلی که معمولا پیشنهاد می شود، بقول خودشان قرنها کهنه است. که بیشتر اصلاح همین اتحادیه هاست؛ طوری که گویا رهبران فعلی آنها آدمهای بوروکراتی هستند و این اطلاح طلبان معمولا کمپین راه می اندازند که گروه دیگری رهبری این اتحادیه های کارگری را به دست بگیرند.
من اینجا و در این قسمت از بحث آلترناتیو شورا و یا تشکل شورائی جلوی اتحادیه‌های کارگری نمی گذارم. گرچه گرایش سوسیالیستی همیشه باید آلترناتیو خود را در مقابل آلترناتیو تریدیونیونیسم بپروراند، قرار بدهد و برایش نیرو جمع کند. اما آنچه که فعالین چپ درون اتحادیه های کارگری نمی کنند، حتی ایستادن در برابر این موقعیت است. از این موضوع دو مسئله را مد نظر دارم. اولا، جنبش و حرکت قدرتمندی از جانب فعالین چپ جنبش کارگری مشاهده نمی شود که بخواهد جلوی آن گرایش در جنبش کارگری بایستد، که می خواهد جنبش کارگری را با شرایط موجود سرمایه "تطبیق" بدهد. این گرایش، که می خواهد جنبش کارگری را با شرایط جدید "تطبیق" بدهد، همان گرایشی است که تلاش می کند بدون قید و شرط و کم و کاست سیاستهای احزاب سوسیال دمکرات را تماما به جنبش کارگری حقنه کند. قراردادهای مطابق شرایط ریاضت اقتصادی را به کارگران پیشنهاد، و بعنوان نماینده تشکل‌های توده‌ای کارگران اینگونه قراردادها را امضا می کند. در مقابل اصرار کارگران برای متشکل شدن، در مراکزی که دارای تشکل کارگری نیستند، تشکل‌های بی خاصیت مدیریت پسند را پیشنهاد و ایجاد می کند.
دوما، فعالین چپ جنبش کارگری حتی در همین تشکل‌های سنتی هم برای به دست گرفتن و سمت و سو دادن به ساختار آنها، در جهت  بهبود رفاهیات و سطح معیشت کارگران، نه تلاشی انجام می دهند ونه حتی  در برابر حملات به سطح معیشت کارگران مقاومتی از خود نشان میدهند. این رفقا معمولا به نقش درجه چندم در "کف کارخانه" رضایت می دهند. هنگام کمپین برای اطلاح اتحادیه‌ها، معمولا سربازان گروه دیگری از گرایش سندیکالیستی می شوند و بعد از یک دوره کوتاه به اشتباه خود پی برده و زانوی غم بغل می کنند.

آلترناتیو سوسیالیستی
اتحادیه‌گرائی، حتی نوع ظاهرا چپش، مثل اتحادیه‌گرائی جنبش‌های اجتماعی (Social Unionism)، هم در پاسخ گوئی به شرایط موجود ناتوان مانده است. در قلب ایالات متحده آمریکا، وقتی همه جناحهای اتحادیه‌ها در ایالت ویسکانسن، می خواستند در برابر فرماندار دست راستی حزب جمهوریخواه کوتاه بیایند، این سوسیالیستها در مجامع عمومی خیابانی بودند که اعتراضات را سازمان دادند و در برابر هر دو، هم اتحادیه های کارگری سر به حزب دمکرات و هم فرماندار حزب جمهوریخواه ایستادند.
در تمام اعتراضات مهم خیابانی چند سال گذشته، چه در اروپا و چه در آمریکای شمالی، این اتفاقا گرایش سوسیالیستی بیرون از اتحادیه‌ها بوده است که، با اجتماع در مراکز و میادین شهرهای بزرگ و با مجامع عمومی نوع شورا، اعتراضات را جلو برده اند. کسانی که در جریان اعتراضات خیابانی به تجمع گروه ٨ و ٢٠ در کانادا شرکت داشتند، اطلاعیه سخیف سی ال سی را در محکومیت اعتراضات رادیکال، که معترضین را اوباش خطاب کرد، از یاد نبرده اند!
اما تا آنجا که به خود جنبش کارگری در مراکز و محیطهای کار برمی گردد، هنوز شاهد تحرکات چشمگیری که راهی نشان بدهد نیستیم. فعالین چپ درون اتحادیه ها گاها سعی کرده اند که اتحادیه ها را به جزئی از جنبش وسیعتر اجتماعی - اعتراضی تبدیل کنند، اما اغلب ناکام مانده اند. اینکه آلترناتیو گرایش سوسیالیستی در برابر وضعیت موجود در درون جنبش کارگری چیست، سئوال بازی است که هنوز هیچ نیرویی جواب راهگشا و عملی ای به آن نداده است.
١٦ مارس ٢٠١٥

پاورقی
=====
(١) Community groups such as New Era 4 All are fast becoming the new trade unions

(٢) Community Unionism: A new organizing model gives non-union workers a chance to engage and organize

(کارگر کمونیست ۳۵۳)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر