دیروز مطلع شدم که دوست عزیزم خسرو طاهری بعد از یک دوره
بسیار کوتاه دست و پنجه نرم کردن با یک بیماری، مشکلات این جهان را برای ما گذاشت
و با همسر مهربان و فرزندان دوست داشتنی و خانواده و دوستان نگران و ناامیدش برای
همیشه خداحافظی کرد.
آشنائی من با خسرو به سالهای اولیه دهه ۹۰ میلادی، که به
کانادا و شهر وینی پگ پناهنده شد برمی گردد. چند ماهی بیشتر در وینی پگ نماند و از
این چند ماه، یکی دو ماهی را پیش من زندگی کرد. در همین مدت متوجه صمیمیت و دلسوزی
خسرو شدم و به عمق انسانیت او پی بردم.
خسرو سالهای زیادی را در زندانهای مخوف جمهوری اسلامی
گذرانده بود. با اینکه چند سالی بود که از زندان جمهوری اسلامی به اصطلاح آزاد شده
بود و در قلب کانادا هم زندگی می کرد، نیمه شب را با کابوس شکنجه های وحشیانه
جمهوری اسلامی و تیرباران رفقایش، که داستان بسیاری از آنها، از جمله نظام حسنی را
برایم بازگو کرده بود، از خواب می پرید.
دوستی من و خسرو عزیز که بعدها به غرب کانادا کوچ کرد و من
هم به شرق آن، همچنان گرم ماند. خسرو اکنون در میان ما نیست؛ اما یاد خسرو برای
همیشه با من خواهد ماند.
مرگ نابهنگام و زودرس خسرو عزیز را به همسر و کودکان تپل و
دوست داشتنی اش صمیمانه و با نهایت تأسف تسلیت می گویم و خودم را عمقیا در غم از
دست دادن رفیق خسرو طاهری شریک می دانم.
یاد خسرو عزیز زنده و گرامی است.
۵ مارس ۲۰۱۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر