ایران
امروز بار دیگر شاهد یک اعتراض وسیع توده ای است که شانس آن می رود به یک انقلاب
تبدیل شود. شعارهای روزهای اولیه این انقلاب و آن هرج و مرجی که شاهد آن هستیم،
مختص ایران امروز نیستند. هر انقلابی را که بررسی کنیم، شاهد همین وضعیت خواهیم
بود. اما آن نکاتی را که در این یادداشت کوتاه مد نظر دارم، الزاما درباره
اعتراضات این روزهای ایران نیستند. این اعتراضات را باید جداگانه و با شعارها و
مطالبات و شخصیتهای درگیر در آن بررسی کرد.
تولد انقلاب
انقلابات
مثل کودکی هستند که به دنیا میآیند. در کوهی از خون و پلاسما و مایعاتی که از رحم
مادر با کودک بیرون میزنند، به دنیا میآیند. کودکی که نه زبان بلد است، نه راهش
را میداند و نه مطمئن است که جایش اینجاست. از دور و برش واهمه دارد. این کودک اما
به مرور زمان هم زبان یاد میگیرد و هم به دور و برش عادت میکند و هم از با
تجربهها میآموزد.
در
انقلاب اما ناخالصیهای زیاد وجود دارد که باید پالایش بشوند. شعارهای تفرقه افکنانه
توسط بعضیها سر داده میشوند. ضدانقلاب در لباسهای مختلف سعی میکند در رهبری قرار
گیرد و سوار اعتراضات بشود. این ضدانقلاب هم لزوما بخشی از حکومت نیست. میتواند
بخشی از طبقه حاکمه باشد که از دم و دستگاه دولتی دور نگه داشته شده است.
سمت و سوی انقلاب
انقلابات
علی العموم سمت و سوی چپ دارند و برای اصلاحات در وضع سیاسی و اقتصادی جامعه اتفاق
میافتند. همیشه – در امتداد خود – حکومت را هدف میگیرند، گرچه در ابتدا با
محافظه کاری و دست به عصا سر دولتها را نشانه نمیروند. مطالبات خاصی، نظیر آزادیهای
سیاسی بیشتر، علیه گرانی نان، علیه این و آن وزیر و وکیل و این و آن اختلاس و
ارتشاء هستند و به سرعت که عصای خود را کنار میگذارد، کل دم و دستگاه حکومت را
هدف میگیرند.
رهبری انقلابات
ناخالصیها
انقلابات منتها خودبخود پالایش نمیشوند. رهبران رادیکالی که مطالبات تودههای در
خیابان را فرموله میکنند، باید راه خود را به جلوی صف باز کنند. انقلابات در
امتداد خود که رادیکالتر شدند و مطالبات توده های معترض فراتر از اهداف ضدانقلاب
رفتند، پالایش میشوند. این زمانی است که رهبران و فعالین سیاسی رادیکال و چپ باید
جلو بیایند و ادامه انقلاب را تضمین کنند. و گرنه خشم تودهها که فروکش کرد، خود
انقلاب هم فروکش خواهد کرد.
دولت
با تاکتیک هویج و چماق با انقلاب برخورد خواهد کرد. یا روسای حکومتی صدای انقلاب
را میشنوند و وعده میدهند، یا تعدادی استعفا میدهند، یا هم بعضی از حکومتیان
قربانی میشوند که دل بعضی از کسانی که در اعتراضات شرکت کردهاند را به دست آورند
و به خانههایشان بفرستند. اگر در این دوره رهبری انقلاب در دست فعالین رادیکال
سیاسی چپ است، از این عقب نشینیهای دولت، سنگری برای پیشرویهای بعدی ساخته میشود.
اگر نه، دولت گامها انقلاب را عقب رانده است.
هر
چقدر انقلاب رادیکال بشود و به وعدههای دولت و دولتیان بیاعتنائی بکند، دولت در
فکر سرکوب خواهد بود. سرکوب فقط زمانی ناکارآمد میشود که انقلاب تصمیم گرفته باشد
با دولتی که هدف انقلاب قرار گرفته، تسویه حساب کند.
انقلاب
باید بخش هر چه وسیعتری از توده ها را به خیابان بیاورد. هر چقدر این اتفاق
بیافتد، سرکوب حکم تیر خلاصی میشود به شقیقه خود دولت. اما باید تأکید و تکرار
کرد که همه اینها فقط زمانی تضمین خواهند شد که فعالین و رهبران رادیکال و چپ خود
را به جلوی صف انقلاب رسانده باشند. فعالینی که خود باید دورنمائی داشته باشند و
در حزبی متشکل باشند.
۲۸
دسامبر ۲۰۱۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر