دوست
عزیزی، که یکی دو هفته است دوست شدهایم، در واکنش و فیدبکی که به نوشته
"بلشویکها با متد لنین به قدرت رسیدند" برایم فرستاده، نوشته است: "...
نوشتهات هم خواندنی بود و هم آدم را تشویق میکند که برود کمی بیشتر درباره
انقلاب روسیه و لنین بررسی هایی بکند. لیکن دارم به این فکر می کنم که چطور است که
بعد از بیش از صد سال از وقوع انقلاب اکتبر و همه تغییراتی که دنیا به خود دیده،
رسیدن به یک جامعه سوسیالیستی دور دست تر به نظر می رسد؟ حتی فکر می کنم که بعد از
به قدرت رسیدن کمونیستها در ایران، با این وضعیت و این قلدری ای که اربابان جهان
به همه تحمیل کرده اند، سرنوشت بهتری از سرنوشت کمونیستهای روسیه در انتظار
کمونیستهای ایران باشد. چقدر خوب می شد که کسی مثل شما روی این مسئله هم کاری می
کرد."
نامه
این دوست عزیز حاوی نکات دیگری هم است که بعد از رفت و برگشتهائی از او خواستم که
اجازه بدهد نکاتم را بطور خلاصه برای تعداد بیشتری از مخاطبین بنویسم.
***
ممنون
از فرستادن نظرت و قبول اینکه این مسئله را بطور علنی به بحث بگذاریم. اجازه بدهید
یک راست برویم سراغ موضوع سیاسی پیش روی.
صد
و یک سال از انقلاب اکتبر میگذرد. قبل از آن هم سوسیالیستها در دو نوبت در فرانسه
– ۱۸۴۸ و ۱۸۷۱ قصد داشتند قدرت سیاسی را از دست بورژوازی بگیرند اما هر دو بار هم
شکست خوردند. هر بار که ما توانستهایم تجربهای کسب کنیم، بورژواها هزاران بار
بیشتر از ما، از تلاش و مبارزه خودمان، برای سرکوب و در اسارت نگه داشتن خودمان
تجربه کسب کردهاند. کارگران و کمونیستها در برابر دولتهای پاسدار جامعه طبقاتی نه
منابعی مثل آنها دارند و نه فرصت آنچنانی که بنشینند و برای خلاصی از این وضعیت
نقشه و برنامه بریزند. نه اینکه نقشه ای ندارند، بلکه در مقابل نقشه و برنامههایی
که دشمنان آنها میریزند، برنامه کمونیستها بسیار ابتدائی و آماتور به نظر میرسد.
من
هم راستش، مثل شاید قریب به اتفاق کسانی که فعالیت کمونیستی میکنند، نمیدانم در
فردای پس از انقلاب چه اتفاقی خواهد افتاد. اما این نباید باعث شود که دست روی دست
بگذاریم و این موقعیت را قبول کنیم. کارگری که دست به اعتصاب میزند، فکر نکنم
زیاد از پیآمد عملش مطمئن باشد، اما مجبور شده که دست به اعتصاب بزند. زنی که بر
علیه موقعیت اجتماعیاش با مذهب، سنتگرائی و تابوها در میافتد زیاد مطمئن نیست که
چه در انتظارش است، اما از مبارزه کردن منصرف نمیشود. کسی که جایش گرم است و
مشکلی ندارد نه دست به اعتصابی میزند و نه دست به انقلابی. درست از همین سر باید
به موقعیت دنیا نگاه کرد و دست به انقلاب زد. برای مثال اگر جامعه ایران دست به
انقلاب بزند و قدرت را از دست سرمایهداران در بیاورد، من یکی حقیقتا بر این باورم
که کارگران دیگر کشورها به این طرف خواهند رفت که اگر ایرانیها توانستند، آنها هم
باید دست به این کار بزنند و شانس پیروزی دارند. شما در هیچ کجای این دنیا تودهها
را نمیبینید که از وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعیای که به آنها تحمیل شده است،
جانشان به لبشان نرسیده و تنفر نداشته باشند. همه انگار انتظار دارند یک جائی
انقلابی بشود تا آنها هم شروع کنند به تغییر دادن موقعیت سیاسی، اقتصادی خودشان.
اینقدر از این وضعیت متنفرند که بعضا در چهارچوب همین سیستم هم، دنبال هر
سیاستمداری را که ادعای تغییر می کند می افتند. ترامپ و برنی ساندرز از نمونه های
تیپیک این قضیه هستند.
میدانم
که شما در پیغامتان چیزی از "انقلاب جهانی" نگفتهاید، اما اجازه بدهید
در همین رابطه هم اظهار نظر کنم. من به این خیالات مسخره که تمام دنیا با هم دست
به انقلاب سوسیالیستی بزند و قال قضیه را بکند، فقط خندهام میگیرد. سازمان دادن
دو کارخانه برای دست زدن به اعتصابی هماهنگ برای نقد کردن دستمزدهای پرداخت نشده
یک دنیا کار، انرژی و سازماندهی میخواهد؛ حالا کسانی پیدا شدهاند که میخواهند
کل دنیا را با هم به انقلاب بکشانند. بهررو حرف من این است که اگر کارگران بتوانند
در یک نقطه از جهان دست به یک انقلاب موفق سوسیالیستی بزنند، من شک ندارم که همه
جا شاهد سر بر آوردن انقلابات خواهیم بود. سرمایه داری روی یک بشکه از باروت
خوابیده. این را خودشان هم دائم اقرار می کنند.
نکته
دیگری که شاید لازم باشد به آن اشاره کرد، این است که در طول مبارزه همیشه یک عده
درک بهتری دارند از آنچه که باید بکنند و انتظار داشته باشند. بعضیها فکر میکنند
اگر دست به کاری بزنند، روز بعد پیروزی تضمین است. شاید در یک اعتصاب و یک عمل
مشخص مایکرو چنین باشد، اما در رخدادهای بزرگتر اجتماعی، مثل انقلابات، باید کمی
واقع بینتر بود. یک ماه قبل از انقلاب روسیه، لنین در جمع تعدادی از جوانان در
سوئیس میگوید که شاید نسل ما انقلاب را تجربه نکند. تمام عمرش را مشغول سازمان
دادن انقلاب بود اما یک هفته قبل از وقوع انقلاب هم، هنوز از رخ دادن آن مطمئن
نیست؛ و میرود تا بقیه عمرش را در راه سازمان دادن حزب برای انقلاب صرف کند. ما
در دوره و زمانه خودمان دیدهایم که کسانی هیجان زده میشوند و خیلی آتشین انقلابی
هستند. دو سه سال بعد، بهانه میآورند که فلانی و یا فلان حزب و سازمان زیاد از
کارگر نمیگوید. یا بجای کارگر میگوید انقلاب و غیره. و میبینیم که بجای رفتن و
بیشتر کارگر گفتن، خیال خودشان را راحت می کنند و برای همیشه مبارزه را میبوسند و
به طاقچه می گذارند!
خلاصه،
من از صد سال پیش انقلاب اکتبر فراتر میروم میگویم که بشریت مدرن بطور واقعی از
زمان انقلاب کبیر فرانسه بطور جدی و سازمان یافته در فکر رهانیدن خود از طوق جامعه
طبقاتی بوده. چند برابر بیشتر از این هم طول بکشد، باید همچنان به مبارزه ادامه
داد تا بلکه راهی برای خلاص شدن از این موقعیت پیدا کنیم. هر انسان معترض و
کمونیستی باید تحزب بیابد. این شرط و گام اول قدم گذاشتن در این راه است.
۱۶
ژوئن ۲۰۱۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر