انقلاب
کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر شاید از میان اتفاقات مهم تاریخی، بیشترین کتاب و
نوشته های تحلیلی و روایتی را به خود اختصاص داده باشند. اگر فردی هیچ کار دیگری
نکند و کارش فقط خواندن مثلا تاریخ انقلاب فرانسه باشد، تا پایان عمرش هنوز
نتوانسته است یک صدم آن نوشتهها را مرور کند. تاریخنگاری به نام استانلی ملون میگوید
فقط در سال ۱۸۲۵، چهل میلیون صفحه تاریخ نوشته شد و بخش اعظم آنها اختصاص داده شده
بود به تاریخ انقلاب کبیر فرانسه! در نتیجه در میان این همه کتاب و نوشته انسان
باید بتواند چندتائی را که یک درک بهتری به آدم میدهند، انتخاب کند.
تاریخنگاران
انقلاب فرانسه - شاید همه انقلابات دیگر هم - به دو دسته تقسیم شده اند. فاکتهای
این انقلاب، برای هر دو دسته، غیرقابل انکارند: حمله به باستیل، تشکیل دو سه مجلس،
انتخابات برای این مجالس، قانون اساسی ۱۷۹۱، زیر گیوتین رفتن لوئی شانزده،
روبسپیر، دانتون، داسمولینس، بابوف و دیگران، کودتای ترمیدور، سعود ناپلئون و
غیره. اما چرائی آن از همان روز اول مورد مشاجره بوده است. تا قبل از دهه پنجاه
قرن گذشته، متد غالب توضیح انقلاب فرانسه متد ماتریالیسم تاریخی بود. جورج روود در
جزوه خواندنی "تفسیرهای انقلاب فرانسه" به مورخین زیادی اشاره می کند که
همه علیرغم "لیبرال" بودن بعضی ها، وقایع انقلاب را با متد ماتریالیستی
دنبال کرده و توضیح می دهند. متدی که از این چهارچوب بیرون میزد را کسی از مورخین
جدی نمیگرفت. مورخین اصلی انقلاب تا آن زمان، کسانی مثل جولس میشلت، ژان جورس،
جورج لفیبور، آلبرت سوبول، آلبرت ماتیز، جورج روود، اریک هابزبام، فرانسوا فورت و
امثالهم یک خط را دنبال می کنند و به انقلاب بعنوان واقعه ای که ریشه در مسائل
عمیق جامعه داشت، می نگرند. بعد از انتشار ادبیات فرانسوا آولارد رشته دیگری از
تاریخنویسی به نام "روزیونیسم"، یا تجدیدنظر کردن در تاریخنویسی تا آن
زمان با رد متد مارکس در پرداختن به مسائل انقلاب فرانسه، مکتب دیگری ظهور کرد.
مکتبی که کسانی مثل ویلیام دویل، سیمون سکیما، رابرت پالمر و همین جرمی پاپکین، که
جملگی از اتوریته های تاریخنویسی انقلاب فرانسه هستند را بیرون داد. هابسبام در
معرفی تعدادی از کتابهای انقلاب فرانسه، از کتاب دقیق "شهروند" سیمون
سکیما نام می برد و یادآور می شود که گرچه دقت خاصی در روایت وقایع انقلاب دارد،
اما ترازو را به نفع مخالفین انقلاب سنگین کرده و تصویری خشن از قهرمانان انقلاب،
از کسانی مثل روبسپیر، دانتون، مارات، داسمولینس و بخصوص "سانس کلوتها"
می دهد.
من
کتاب "دنیائی تازه آغاز می شود" (A New World Begins) را
معرفی می کنم، برای اینکه همچنانکه بالاتر گفتم آخرین کتاب کاملی است که درباره
انقلاب فرانسه نوشته شده است. سالها پیش کتاب موجز جرمی پاپکین درباره انقلاب
فرانسه را خوانده بودم که با دیدن انتشار کتاب ۶۰۰ صفحهای "دنیائی تازه آغاز
میشود"، بخاطر شیوایی و روانی روایت وقایع سراغ این کتاب رفتم. او خود میگوید
که به "سنت متد مارکسیستی" تعلق ندارد، اما به شخصیتهای چپ انقلاب،
برخلاف تاریخنگاران متعلق به سنت روزیونیستی، علاقه ویژهای دارد. او در مقایسه
آنها با شخصیتهای انقلاب اکتبر از یاد نمیبرد که به لنین نفرین بگوید، اما این،
به نظر من، چیزی از ارزش کتاب پاپکین نمیکاهد. کتاب او وقایع انقلاب فرانسه، تا
سقوط ناپلئون را با دقت به عنوان وقایع، آنطوری که اتفاق افتادند، را به نگارش در
آورده است. با الهام گرفتن از نقل قولی از گوته، که در جنگ ارتش انقلاب با
سربازانی با روحیه و بدون امکانات کافی با ارتش پروس، سرباز ارتش پروس بود و بعد
از شکست ارتش پروس، با حیرت و کمی هم شادمانی از این اتفاقات، میگوید:
"دنیای دیگری آغاز شده است"، تیتر کتابش را انتخاب می کند.
خواندن
کتاب "دنیای دیگری آغاز می شود" را به همه کسانی که به یک کتاب با
ادبیاتی روان و شیرین نیاز و علاقه دارند و می خواهند وقایع انقلاب فرانسه و کی کی
بود و چکار کرد را بدانند، پیشنهاد می کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر