فرض من این است مخاطبین این یادداشت قبول دارند که جمهوری اسلامی یک رژیم هار
و آدمکش است که قریب به اتفاق مشکلات جامعه نتیجه سرکوب و سیاستهای چپاولگرانه آن
است. پس سه نکته محوری برای بحث می مانند؛ ۱) تحریمها برداشته شوند. ۲) تحریمها
ادامه بیابند. و ۳) خط سوم چیست؟ چه باید کرد؟
جایگاه تحریمها
اگر به دلخواه تحریمها را به دو دسته "سیاسی" و "اقتصادی –
تجاری" تقسیم کنیم باید یک داور بسیار منصف برای جدا کردن این دو از هم، یک
ترازوی دقیق با دقت یک صدم میلی گرم، در دست داشته باشد. چه کسی جواب این سئوالات
را میداند؟ دلار که با آن تجارت بین المللی میشود، سیاسی است یا اقتصادی؟ خرید و
فروش نفت، که منبع اصلی اقتصاد جمهوری اسلامی است، اقتصادی است یا سیاسی؟ سپاه
پاسداران، بنیاد مستضعفان و جهاد سازندگی، که بزرگترین سرمایهداران این کشور
هستند و تقریبا کل اقتصاد زیر نظر آنها در "گردش" است، سیاسی هستند یا
اقتصادی – تجاری؟ از سینمائی که حاصل سیاسی و اقتصادی به نمایش گذاشتن آن در خارج
کشور مستقیما به جیب باندهای مختلف جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران و صدا و سیما و
کانون فیلم سازیهای اسلامی میرود، سیاسی است یا اقتصادی – تجاری؟ زیارت مشهد و
قم و غیره و غیره توسط هزاران شیعه در سال سیاسی هستند یا اقتصادی؟ تروریسم جمهوری
اسلامی در چهارگوشه جهان، که پولهای هنگفتی به جیبهای گشاد چپاولگران و دزدان
اسلامی سرازیر میکند، سیاسی است یا اقتصادی؟ دخالت سپاه قدس در سوریه و عراق و
یمن و غیره، که در تقابل و رقابت مستقیم با غرب و چپاول قطب آنهاست، سیاسی است یا
اقتصادی؟ همه اینها میتوانند به عنوان ابزارهای مهم اقتصادی عمل کنند و ثروت
هنگفتی را تولید کنند. در نتیجه اگر از این سر و با منطق "برداشتن تحریم
اقتصادی – تجاری" به این وضعیت نگاه کنیم، باید هم سپاه از لیست نیروهای
تروریستی خارج شود، هم برای دخالت جمهوری اسلامی در سوریه و عراق و یمن هورا کشید،
و هم برای فروش نفت آن دنبال مشتری بهتری بود. زیرا همه اینها به همان اندازه که
سیاسی اند، اقتصادی هم هستند و ثروت و پول تولید می کنند.
ما همیشه برای تحریم جمهوری اسلامی توسط همه نهادها و دولتها تلاش کردهایم.
آنهایی که خواهان برداشتن تحریمها هستند، واضح است که یک دست نیستند و آنهایی که
با ماسکی سرخ خواهان برداشتن تحریمها هستند، این تحریمها را تفسیر میکنند.
خواهان ادامه فلان تحریم و برداشتن و یا شل کردن بهمان تحریم میشوند! به نظر من
مرز بین تحریمها؛ سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک، فرهنگی، ورزشی و غیره آنقدر در هم
تنیده است که برداشتن یکی و ادامه آن دیگری عملا غیرممکن است. ما همیشه گفتهایم
که اجازه نمیدهیم جمهوری اسلامی بساطش را تحت عناوین فرهنگی، ورزشی و غیره، که
ظاهری خنثی دارند، در خارج کشور پهن کند و از این طریق حکومتش را در اذهان عمومی
جهان عادی جلوه دهد. خواهان بسته شدن سفارتخانه و کنسولگریهایش بودهایم و برایش
پتیشن جمع کرده، سراغ نهادهای مترقی و همچنین دولتها رفته و کلی کار عملی کردهایم.
به پذیرش کاروانهای ورزشیاش و سینماگران جیرهخوارش اعتراض کردهایم و خواهان
تحریم آنها از سوی همه بودهایم. شما هیچ ورزشکاری و یا پرسنل مستقل سینمائی در
ایران را نمیبینید که بگوید آمریکا و یا آلمان باعث این وضعیت هستند. و به ما
اعتراض کند که بروید یقه آنها را بگیرید. همه انگشت اتهام را به سوی رژیم تبهکاران
اسلامی نشانه میروند. در خیابانهای شهرها و روستاهای ایران، هیچ آدم شریفی یافت
نمیشود که بگوید عامل شیوع بیماری کرونا چین است. هیچ کسی نمیگوید عامل بدبختی،
فقر، کارتون و گورخوابی، بیکاری، عدم پرداخت دستمزدها، کولبرکشی و بیکارسازیها و
غیره آمریکا و یا اسرائیل است. همه قاتلان را می شناسند!
چه باید کرد؟
ما بعنوان کسانی که در برابر جامعه خود را مسئول میدانیم و سعی در خلاصی آن
داریم، نمیتوانیم صرفا نظارگر باشیم و برای یکی از طرفین هورا بکشیم. یا حداقل
نباید اینطوری باشد. خود جامعه فراخوان داده که این رژیم چپاولگران و آدمکشان است.
بارها به صورت میلیونی به خیابان آمده و خواهان سرنگونی آن شده اند. هرگونه فشاری
بر تودههای شریف در این جامعه، فشاری است که مستقیما رژیم اسلامی بر آن تحمیل
کرده است؛ حتی اگر ظاهر آن چنین به نظر برسد که از خارج مرزهای آن دارد تحمیل میشود.
در نتیجه باید در دو جبهه بجنگیم.
اول: باید خود سازمانده رساندن کمک به مردمی باشیم که محتاجند. هم در سطح ملی
و هم بین المللی. این احتیاج به نوعی قدرت دوگانه دارد که تلاش ما در این وضعیت
این باید باشد. من زیاد مطمئن نیستم که کار سادهای باشد، اما آلترناتیوش ابدا این
نیست که از دولتی بخواهیم کمکها را از طریق جمهوری اسلامی به آن جامعه برساند.
چنین چیزی اتفاق نمیافتد. یک راه قدرت دوگانه این است که جمهوری اسلامی نظارتگر و
به اصطلاح سازمانده کمکها نباشد. این کمکها تحت نظارت دولتهای خارجی صورت بگیرد.
یعنی عملا جمهوری اسلامی هیچ کاره باشد. همین وقایع مربوط به کرونا و کمکهای
کشورهای مثل فرانسه نشان داد که این رژیم چه بلائی سر آن کمکها میآورد. قدرت
دوگانه اجازه نمیدهد که کمکهای انسان دوستانه فرانسه سر از بازار سیاه لبنان در
آورد. مردم ایران و با دخالت غیرمستقیم و بعضا هم مستقیم احزاب در ایجاد شرایط
قدرت دوگانه مثل کمک رسانی به زلزله زدگان، سیل زدگان، دخالت در بحران کووید ۱۹ و
غیره، عملا قدرت دوگانه را در سطوحی به پیش بردهاند. قدرت دوگانه کمک می کند که
رژیم نتواند کمک رسانیها را سد کند؛ چه کمک رسانی از ایران و چه از بیرون؛ مثل
اخراج پزشگان بدون مرز. ما معمولا از شنیدن مقوله "قدرت دوگانه" تجارب
تاریخی مشخصی را در ذهن تجسم میکنیم که نتیجه آن میشود آنچه عملا دارد اتفاق میافتد
را نمیبینیم.
دوم: در کنار عمل مستقیم سازماندهی قدرت دوگانه، باید تلاش بیشتری کرد که
سرنگونی جمهوری اسلامی تسهیل و هرچه زودتر عملی بشود. باید سرنگون بشود که راه کمک
رسانیها را سد نکند. این با تحزب، تقویت تحزب، عملا دست فعالین اجتماعی را در دست
هم گذاشتن، و خط و راه عملی نشان دادن ممکن میشود. اما "قدرت دوگانه"
در این شرایط اصل کار است.
از نظر من هرگونه فشار و بهانه آوردن برای شل کردن تحریمها، در مثبتترین
حالت، تقویت پنجههای خونین رژیم بر گلوی مردمی است که رژیم آن را فشرده است تا
خفه کند.
۱۰ آوریل ۲۰۲۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر