پیروزی دانلد ترامپ تحلیلگران، فعالین و
کارشناسان سیاسی زیادی را که سرشان در زندگی روزمره مردم نیست و بخصوص در خارج از
مرزهای آمریکا، شوک زده کرد. در آمریکا و حتی در میان استراتژیستهای حزب دمکرات
هم، انتظار آن می رفت که ترامپ کاندید آنها را شکست بدهد.
صفتهای زیادی را درباره ترامپ بکار برده اند؛
دروغگو، زن ستیز، راسیست، متهم جنائی، کلاهبردار، بی پروا به معنی منفی اش و دهها
صفت دیگری که کسی از شنیدن آنها درباره خودش خوشحال نخواهد شد. برای من سئوال این
است که چرا بیش از نصف رای دهندگان ایالات متحده آمریکا به او رای دادند؟ نزدیک به
۷۳ میلیون نفر! از میان پناهندگانی که او هر بار روی سن رفت، بر علیه آنها حرف زد.
از میان کارگران که او و آنها متعلق به دو دنیای متفاوتی هستند و هر دوی آنها هم
این را می دانند. از میان رنگین پوستان که او هر بار فرصت یافت علنا آنها را تحقیر
کرد. درمناظره تلویزیونی به صراحت گفت که مهاجران در فلان شهر آمریکا سگ و گربه سر
می برند و می خورند. ترامپ، بقول مارکس در هیجدهم برومیر لوئی بناپارت، چهره کریه
و واقعی و بدون پرده نظم اقتصادی حاکم این دنیاست.
بعضا می گویند ترامپ برنده نبود؛ کاملا هریس و
جو بایدن بازنده بودند. چهار سال زمام امور را در دست داشتند و مردم می دیدند که
وضعیت معیشتی شان فقط رو به وخامت می رود. از زمان ریاست جمهوری دور اول ترامپ تا
نوامبر ۲۰۲۴، مایحتاج اولیه معیشت زندگی بیش از ۲۵ درصد افزایش یافته اند. اجاره مسکن
هم نزدیک به ۲۴ درصد افزایش یافته. کاملا هریس و حلقه دور و بر ایشان و همچنین
فعالین سیاسی دیگر هم، از آمدن صدای پای فاشیسم گفتند. گفتند که ترامپ می خواهد
حقوق مردم را ازشان بگیرد و یا محدود کند. درباره حمله احتمالی او به حقوق زنان،
پناهندگان/مهاجران و همجنسگرایان حرف زیادی زده شد. درباره در مخاطره بودن دمکراسی
حرف زده شد. اما مردمی که زندگی زیر سیطره سیاستهای بایدن – هریس را تجربه می
کردند، گوششان به هشدارهایی که شاید ترامپ این و یا آن کار را بکند، بدهکار نبود.
از آنچه که جلویشان بود راضی نبودند. اعراب و مسلمانان طرفدار فلسطین به ترامپ رای
دادند که شاید نتانیاهو را زیر فشار بگذارد که نسل کشی در غزه را متوقف کند.
یهودیان طرفدار دولت نتانیاهو به او رای دادند چرا که از حمایت ناکافی بایدن –
هریس از دولت نتانیاهو راضی نبودند. کارگران از موقعیت کاری و معیشتی خود راضی
نیستند. بالاخره کسی از هریس و ادامه این وضعیت راضی نبود.همه می خواستند اوضاع
تغییر کند. بقول مارکس در هیجده برومیر لوئی بناپارت: "نمیتوانند خودشان را
نمایندگی کنند؛ باید نمایندگی شوند." و این تمام بحث است.
چپ مستقل، چپی که تمام تخم مرغهایش را تو سبد
حزب دمکرات نریخته بود، جائی پیدایش نبود. چپی که در کمپین انتخاباتی برنی ساندرز،
اوکاسیو کورتر و کاشما سوانت خیلی فعال بود و جامعه را خلاف جریان سازمان می داد،
غایب بود. کمونیستها و سوسیالیستهایی که رسالتشان سازمان دادن جامعه برای تغییر
است، نمی توانند به افشای ترامپ و سیاستهایش بسنده کنند. نمی توانند فقط موضع
بگیرند و با آمدن امثال ترامپ سوگواری کنند. در جامعه شناسی سیاسی می گویند که اگر
کسی بتواند ۵ درصد جامعه را با خود داشته باشد می تواند خیلی کارها را خلاف جریان انجام
بدهد. من می گویم چگونه است که چپ این جامعه نتوانست توجه ۵ درصد این جامعه را به
خود جلب کند و گذاشت صدای مطالبات جنبش اشغال در هیاهوی ترامپ - هریس خاموش شود.
جامعه آمریکا و دنیا هم؛ از آنجا که آمریکا
جایگاه ویژه ای در سیاست جهان دارد، باید منتظر تلاطمات تندی باشند. اما آن درسی
را که می شود از انتخاب دانلد ترامپ گرفت این است که برای دور دیگری که با ان
روبرو خواهیم شد، چگونه سازمان بیابیم؟ چگونه سازمان بدهیم؟ سئوال و معضلی که از
همین امروز باید برایش آماده شد.
۷ نوامبر ۲۰۲۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر