سازمان ملل گزارش
داده است كه در سال ٢٠٠٦ تعداد ٣٤٤۵٢ (سی و چهار هزار و چهارصد و پنجاه و دو) نفر
در عراق به قتل رسیدهاند. این تعداد فقط كسانی را شامل میشود كه مرگشان در
بیمارستانها و مردهخانههای عراق ثبت شده است. با این وجود میشود حدس زد كه تعداد
كشته شدهگان چندین برابر آمار اعلام شده از طرف سازمان ملل باشد. وزیر بهداشت
عراق در نوامبر ٢٠٠٦ آماری ١۵٠ هزار نفری را منتشر كرده بود. مركز "مطالعات
لنست" (Lancet study) كه یكی از كارهایش مطالعه آمار مرگ و میر بر اثر جنگ و اشغال عراق است، آمار
كشته شدهگان در سال ٢٠٠٦ را حدود ٣٧٠٠٠٠ (سیصد و هفتاد هزار) نفر تخمین زده است.
با آنچه كه در عراق میگذرد، این رقم آخری به واقعیت نزدیكتر است؛ اما مگر همین
رقم ٣۵ هزار نفر كه ظاهرا آمریكا و نهادهای جانبیاش میخواهند با پائین آوردن آن،
ظاهری "انساندوستانه" به این جنگ بدهند، عدد كمی است؟! این یك نسل كشی
لخت و عریان است كه صرفا با دروغ و نیرنگ اینكه میخواهیم به آنجا دمكراسی صادر
كنیم و اینكه رژیم صدام حسین بمب هستهای دارد و یا در حال ساختنش است، به دنیا
تحمیل كردند. دنیا چگونه میتواند نسبت به این نسل كشی لخت و عریان بیتفاوت
بماند! این چه نوع آزادیای است كه سالانه بیش از ٣۵٠ هزار قربانی میطلبد؟ آزادی
و دمكراسی، حتی اگر از نوع بوش و باسمهای نباشد، به چه دردی میخورد زمانی كه نه
تنها از مدرسه و بهداشت و مدنیت خبری نیست، بلكه حتی زنده ماندن صرف هم یك نعمت
است؟
جورج بوش و نوچههای
قومی و اسلامیاش از هر بمب هستهایی مخربتر بودند و هستند. برای جاروب كردن خطر
تخریب بزرگتری كه دنیا را تهدید میكند، باید دنیا هر چه زودتر فكری جدی بكند. باید
جنبش ضد جنگ تقویت بشود و بشریت باید به نوع دیگری نمایندگی شود.
(منتشر شده
در "انترناسیونال" ١٧٧)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر