۱۳۹۳ خرداد ۱۵, پنجشنبه

به بهانه ٢٢ بهمن


فرهنگ قاسمی از رهبران جبهه ملی در خارج از ایران، به بهانه اعدام صدام حسین مطلبی در باره دیكتاتوری و دیكتاتورها دارد كه متأسفانه این یادداشت نمی‌تواند وارد جواب دادن به كل مطلب ایشان گردد. خواندن این نوشته را به علاقمندان توصیه می‌كنم. وی در این نوشته، بعد از بر شمردن چند خاصیت برای دیكتاتور بودن، با زود بودن دمكراسی برای بسیاری از كشورها و از جمله سمپاتی به پینوشه - گرچه او را دیكتاتور هم می‌خواند - به این نتیجه می‌رسد كه محمدرضا شاه - همان كسی كه با انقلاب ۵٧ سرنگون شد - دیكتاتور نبود. تمام كارهائی را كه در دوران حكومت ایشان انجام می‌گرفت، تمام بلاهائی كه در دوران حكومت ایشان بر سر مردم آمد، زیر سر شیطان بزرگ، آمریكا بود.

الحق كه درنده خوئی جمهوری اسلامی، خاطره قصاوت‌های دوران رژیم پهلوی را تیره و تار كرده است. كسانی كه دوران رژیم پهلوی را به باید دارند، می‌دانند كه چه شرایطی منجر به انقلاب شد. فقر، استبداد و تبعیض از مشخصات رژیم پهلوی بودند. مردم انقلاب كردند كه جامعه‌ای بهتری را بنا نهند؛ كه دست دیكتاتوری را از زندگی خود كوتاه كنند؛ كه دیگر از ساواك و ساواكی خبری نباشد. اینها و صدها خواست و مطالبه این چنینی محرك انقلاب عظیمی بودند كه طنین شعار "كارگر نفت ما رهبر سر سخت ما"، فراخوان جامعه‌ای آزاد و حكومتی كارگری را می‌داد. اما الحق كه ارتجاع مذهبی در تبانی با "شیطان بزرگ" و همدستی با همین جبهه ملی‌چی‌ها دوباره همان شرایط را بر زندگی مردم حاكم كردند. در سالروز انقلاب بهمن انقلاب دیگری می‌باید كه ارتجاع مذهبی را به همان زباله دانی بفرست كه ارتجاع سلطنتی را فرستاد.

 (منتشر شده در "انترناسیونال" ١٧٧)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر