۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۷, پنجشنبه

نگاهی به ابعاد و عوارض معضل بیکاری

بحران معیشتی در ایران غیرقابل توصیف شده است. دستمزدها، چه دستمزد کارگران و بازنشسگان، و چه دستمزد کارمندان جزء، پرستاران و معلمان از خط فقر رسمی که خود حدیثی دارد، بارها کمتر است. در این بین دو موضوع عامل اصلی فقر و نداری میلیونی در جامعه ایران زیر سیطره جمهوری اسلامی هستند. یکی بیکاری است و دیگری قراردادهای موقت و سفید امضا. هم اکنون و بنابر آمار منابع رسمی جمهوری اسلامی، بیش از ٩٥ درصد قراردادهای کار موقت و سفید امضاء هستند. در این یادداشت به قراردادهای کار نمی پردازم؛ یک نگاه نسبتا کلی به وضعیت بیکاری خواهم انداخت.
از نرخ واقعی بیکاری در ایران هم نمی توان حرف موثقی زد، چرا که آمار و ارقام واقعی در اختیار مراکز و سازمانهای حکومتی هستند. آنها هم همیشه با دستکاری و دروغ، رقمی را به جامعه و رسانه‌ها اعلام می‌کنند که گرچه باعث تعجب همه می‌شود، اما بالاخره می‌توانند پیش این و آن و معمولا در مجامع بین المللی پز بدهند که نرخ بیکاری ایران هم مثل همه جای دیگر دنیاست! ما هم ناچارا به همین منابع رجوع می‌کنیم. اما ناگفته پیداست که نرخ بیکاری را هر چقدر هم دستکاری کنند، فقر و قهقرائی که جامعه را در خود فرو برده است، نه تنها یقه رژیم را از دست واقعیات سرسخت رها نخواهد کرد، بلکه معیار واقعی هر ناظری برای بررسی وضعیت بیکاری در جامعه، وضعیتی است که بر خود جامعه حاکم است. نه تنها فقر مطلقی که جامعه در آن دست و پا می زند خود مهمترین شاخص وضعیت اشتغال در آن جامعه است، بلکه بزه کاریهای گوناگون که بعضا به شیوه زندگی تبدیل شده اند، یک شاخص و معیار بسیار مهم دیگر موقعیت اشتغال در آن جامعه هستند.

نرخ بیکاری در ایران
گفتم که بخاطر پنهانکاریهای مصلحتی و دروغهای سیاسی، نرخ واقعی بیکاری در ایران را فقط خدا می داند! با این حال هر از چندگاهی اینجا و آنجا گزارشی منتشر می شود و از گوشه‌هایی از فاجعه بیکاری در ایران پرده برمی دارد. مثلا اواخر سال گذشته میلادی بانک مرکزی ایران اعلام کرد: "طبق بررسی‌های صورت گرفته ٢٤ درصد خانوارهای ایرانی بدون هیچ فرد شاغل هستند." ده سال قبل درصد خانوارهای بدون شاغل ١٥ اعلام شده بود. در اردیبهشت سال ٩٣ منابع دولتی اعلام کردند که بیش از٤ میلیون نفر در ایران هیچگونه شغلی ندارند. ویکی پیدیا در مورد بیکاری در ایران می نویسد که در سال ٢٠٠٥ میلادی (١٣٨٤ خورشیدی) نشریه "تحقیقات اقتصادی خاورمیانه" در یک گزارش کامل تحلیلی از بحران بیکاری در ایران نوشت: "بحران بیکاری ٤٠ درصدی در ایران که ٢٨ میلیون را شامل می‌شود، جمعیت کل کشور را به طور نسبی دچار فقر اقتصادی کرده است." و در ادامه می نویسد: در همین سال دولت ایران اعلام کرده است که نرخ بیکاری در کشور حدود ١٢ درصد است که این آمار در نظر برخی آگاهان غیرواقعی می‌نماید.
اما با تعریفی که دولت اسلامی از بیکاری دارد بعید به نظر نمی رسد که آمار ١٢ درصدشان درست باشد. مثلا تا سال ١٣٨٣ شاخص نرخ بیکاری این بود که هر شخصی که ٢ روز در هفته را کار کرده باشد شاغل محسوب می‌گشت. از آن سال به بعد تعریف نرخ بیکاری تغییر کرد و باز ناظران را غافل گیر کردند. در حال حاضر بر اساس تعریف دولت هر کس یک ساعت در هفته کار کند شاغل محسوب می‌شود. بنابر گفته خود دولت اسلامی ١٢ درصد از افراد آماده به کار در هفته حتی یک ساعت هم کار گیرشان نیامده!

افقی تاریک برای یافتن کار
کسی که بیکار است معمولا دنبال کار است و با مراجعه به بازار کار و داده های آن جامعه مشخص، سعی می کند مهارت و تحصیلاتی کسب کند که حداقل شانس کاریابی اش در رقابت بازار کار بالا برود. این یک مشخصه سیستم سرمایه داری مدرن است. ایران زیر سیطره جمهوری اسلامی اما در موقعیتی نیست که جویندگان کار شانس زیادی برای پیدا کردن کار در رشته‌ای که مهارت و تحصیلات کسب کرده‌اند، داشته باشند. نه تنها افراد با مهارت و تحصیلات، بلکه در کل پیدا کردن یک شغل برای خودش معضلی شده است. ویکی پیدیا می نویسد: "کارشناسان اقتصادی بر این باورند که ایران برای این که بتواند بیکاری را کنترل و نرخ آن را کاهش دهد باید سالانه بیشتر از یک میلیون شغل ایجاد کند در حالی که در طول سال‌های اخیر به طور متوسط نتوانسته برای بیشتر از ٥٥٠ هزار نفر شغل ایجاد کند." بنابر این با قدری ارفاق میتوان گفت که نصف کسانی که وارد بازار کار می شوند، همچنان بیکار می مانند. سایت مرکز آمار ایران هم در اواخر سال ٩٣ نوشت: "نرخ بیکاری در ایران در پاییز ١٣٩٣ نسبت به سال گذشته در همین زمان، ٢ دهم درصد و نسبت به تابستان ١٣٩٣، یک درصد افزایش یافته ...". می خواهم این نتیجه را بگیرم که روند افزایش تعداد بیکاران سیر صعودی دارد، بدون هیچگونه افقی برای کنترل آن!
اما بیکاری امروز در ایران دیگر فقط یقه کارگران غیرماهر را نمی‌گیرد. بلای جان کل جامعه شده است. جدا از اینکه زنان بطور سیستماتیکی از بازار کار کنار گذاشته شده اند و فشار نان در آوردن، که یک کار شاق شده است، بطور ضمنی- قانونی بر دوش مردان خانواده افتاده است، دیگر حتی تحصیلات عالی هم تضمینی برای پیدا کردن یک کار بخور و نمیر نیست. به این مطلب که چندی پیش در اینترنت به آن برخورد کردم توجه کنید: "سجاد ٢٥ سال سن دارد و پس از فارغ التحصیلی در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه تهران ٤ ماه است که در یک شرکت خصوصی مشغول به کار شده است. او در حالی با حقوق ماهیانه هفتصدهزار تومان و بدون انعقاد هیچگونه قراردادی در این شرکت مشغول به کار شده است که دو نفر ضامن او شده اند و کارفرما پنجاه میلیون تومان سفته از او گرفته است تا او نتواند آزادانه شغل خود را تغییر دهد." در ادامه این مطلب می خوانیم: "سجاد در حالی به این رابطه تن داده است که کارفرما هر زمان که بخواهد می تواند او را اخراج کند ولی او به فرض یافتن شغلی با موقعیت بهتر، به خاطر سفته هایی که به کارفرما داده است و به خاطر فشاری که ممکن است کارفرما به ضامن های او بیاورد نمی تواند شغل  جدید را انتخاب کند."
آمار بیکاری کسانی که تحصیلات عالی دارند، بنابه اعتراف مسئولان رژیم اسلامی، از کسانی که فاقد چنین تحصیلاتی هستند در حال پیشی گرفتن است. در اوایل سال ٩٣، رسانه‌های ایران در یکی از گزارشات مربوط به بیکاری نوشته بودند که یکی از اعضای کمیسیون اجتماعی مجلس اسلامی: "ضمن هشدار نسبت به بیکاری تلمبار شده در کشور گفت: امروزه حدود ٥٠ درصد متقاضیان ورود به بازار کار فارغ‌التحصیلان دانشگاهی هستند که این بدان معنا است تناسبی میان نیاز بازار کار و تربیت نیروی انسانی وجود ندارد." وی در ادامه می‌گوید: "اگر تصمیم قاطعی برای رفع بحران بیکاری اتخاذ نشود در آینده نه‌چندان دور معضل بیکاری دو چندان شده و کشور را با چالش جدی مواجه می‌کند به گونه‌ای که طی سال‌های آتی تعداد فارغ‌التحصیلان بیکار به ٦٠ درصد افزایش می‌یابد."
در گزارش دیگری نیز در خصوص بیکاری افراد با تحصیلات عالی آمده است: "یکی از مهم ترین نکات حائز اهمیت درباره گزارش جدید مرکز آمار ایران از وضعیت تحصیلی بیکاران، شاغلان، فعالان و غیرفعالان اقتصادی در سال ٩٢ این است که بیشترین بیکاران کشور دارای لیسانس هستند و این گروه تحصیلی، بالاترین تعداد متقاضیان کار کشور را در خود جای داده است." و باز درباره بیکاران با تحصیلات کارشناسی ارشد و پزشکی در گزارش دیگری آمده است: "با وجود اینکه یک میلیون و ٢٠١ هزار نفر در کشور دارای تحصیلات کارشناسی ارشد و پزشکی هستند، اما ٤٠ درصد تحصیل کرده‌های این بخش غیرفعال هستند و با وجود سال‌ها تحصیل دانشگاهی، اما هیچ برنامه‌ای برای انجام فعالیت اقتصادی و یا اشتغال ندارد. آنها حتی در گروه جویندگان کار کشور نیز مشاهده نمی‌شوند و این مسئله‌ای است که سیاست گذاران و برنامه ریزان کشور باید آسیب شناسی کنند. "

چه باید کرد؟
تلاش برای دست و پا کردن لقمه نانی اولین تلاش انسان است. در جامعه سرمایداری کار منبع تهیه قوت لایموت است. در نتیجه بیکاری به همه نوع بزه کاری اجتماعی زمینه می دهد. قاچاقچ ، دزدی، تن فروشی، گروکشی، آدم ربائی و قتل، تکدی‌گری، جیب بری و کلاه برداری و غیره و غیره همه از بزه کاری‌های اجتماعی هستند که زندگی را برای کل جامعه ناامن می کنند. این بزه کاری‌ها گرچه راه حلهایی از سر ناچاری برای تهیه لقمه نانی است، اما به مرور زمان خود به یک شیوه زندگی تبدیل می شوند. در نتیجه بیکاری اگر هر چه زودتر کنترل نشود، به ناامنی هایی دامن می زند که تأثیرات درازمدتی بر کل جامعه دارند.
منتها بزه کاری‌های اجتماعی فقط حاصل بیکاری نیستند. دستمزدهای پائین و زیر خط فقر هم که به نیازمندیهای ابتدائی انسان جواب ندهند به همین بزه کاری‌ها دامن می زنند. همچنین بیکاری یک فشار دائم بر شاغلان محسوب می شود، چرا که کارفرما می تواند با وجود لشکر عظیم بیکاران دستمزد کارگران شاغل را همچنان پائین نگه دارد. من اینجا به دو فاکتور آخر نمی پردازم و فقط به خود پدیده بیکاری پرداختم. حتما باید در فرصتهای دیگر به آنها هم پرداخت. اما با در نظر گرفتن وضعیتی که فقر و بیکاری به آن دامن می زند، راه حل‌های جلوی فعالین اجتماعی چه می توانند باشند. چه باید کرد؟
آنچه که آمار و ارقام از وضعیت و تعداد بیکاران در ایران به ما می‌گویند، سیر صعودی افزایش تعداد بیکاران است، و این که مسئولان و برنامه ریزان سیاسی و اقتصادی هیچگونه طرح و برنامه ای برای کاهش و کنترل آن ندارند. آمارها، که فقط به بخش کوچکی از آن اشاره شد، از گسترش بیکاری در ایران، ویا بقول مقامات رژیم از سونامی بیکاری، خبر می دهند. اگر، برای مثال در بعضی از کشورهای غربی چنین به نظر می رسد که تعدادی سیاستمدار و اقتصاددان در تلاش هستند راهی برای حل مسئله بیکاری پیدا کنند، در ایران زیر سیطره جمهوری اسلامی حتی شاهد چنین تظاهری هم نیستیم. فعالین کارگری در هر بعدی که می توانند باید سیستمی که بیکار نگه داشتن بخش وسیعی از جامعه یک رکن مهم آن است را به چالش بکشند و نهایتا بطور رادیکالی تغییر بدهند. باید تمام تلاش خودمان را بکنیم تا چند گام عقب نشینی به سیستم آدمکش سرمایه داری تحمیل کنیم. این حکم هزار بار بیشتر درباره جمهوری اسلامی صدق می کند. نه تنها سود سرمایه داران هدف اصلی این رژیم است، بلکه نفس کشیدن ساده هم از مردم دریغ می شود. به هر گوشه از زندگی مردم نگاه کنیم، تاثیرات مخرب سیستم سرمایه داری را می شود دید.
به شهادت آمارهای رسمی موجود در زمینه گسترش بیکاری، فقرو فلاکت در سالهای اخیر و گسترش ناهنجاریهای فردی واجتماعی بموازات آن ، جمهوری اسلامی راه حلی برای رفع معضل بیکاری ندارد. واضح است که حل مسئله بیکاری به حل بن بست اقتصادی جمهوری گره خورده است، اما با مبارزه ای متحد و سراسری میتوان خواست ایجاد کار و بیمه بیکاری مکفی برای تمام جویندگان کاررا به رژیم تحمیل کرد. اولین گام در این جهت متشکل شدن جویندگان کار یا همان کارگران بیکار است. 
٣ مه ٢٠١٥

(کارگر کمونیست ۳۶۰)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر