۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۲, سه‌شنبه

کامنتهای کارگری (۲)

این "اتحادیه"ها از کجا آمده اند؟
در اخبار و مطالبی که ایلنا منتشر می کند، هر از چندگاهی نام نهادی را می بینیم تحت عنوان "اتحادیه کارگران قراردادی". کارگران حق دارند بپرسند که اینها کی هستند و برای کارگرانشان چه کرده اند. فتح الله بیات، که رئیس "اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی" است در خبری که ایلنا تحت عنوان "کارگران به خاطر یک لقمه نان شرایط نامناسب کار را تحمل می‌کنند" منتشر کرده از دولت روحانی تعریف و تمجید می کند. منوچهر یاراحمدی هم که رئیس "اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی پتروشیمی بندر امام" است در مطلبی که ایلنا مدتی پیش تحت عنوان "وعده‌های دولت روحانی برای صیانت از تشکلهای کارگری عملی نشده است" منتشر کرده، به نقل از او نوشته: "کارگران در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ با وجود بی‌میلی به ورود به سیاست و با توجه به شرایط اسفبار حاکم بر کشور از آقای روحانی حمایت کردند. بعد از انتخابات هم از تصدی آقای ربیعی بر وزارت کار حمایت کردند."
واقعیت این است که این "اتحادیه"ها همان پادوهای خانه کارگر هستند. دیروز تحت نام شوراهای اسلامی کار از سعید مرتضوی دفاع می‌کردند و امروز تحت عنوان اتحادیه کارگران قراردادی از ربیعی دفاع می‌کنند! کارشان نه دفاع از کارگرانی است که عنوان نمایندگی آنها را یدک می‌کشند، بلکه دفاع از جانیانی است که زندگی کارگران را تباه کرده‌اند. اینها به دلیل اینکه نام شورای اسلامی کار از هر چیز دیگری در بین کارگران منفورتر است مجبورند بر خود عناوین دیگری بگذارند تا شاید بتوانند برای دو روز بیشتر از چشم کارگران پنهان بمانند! اما ما آنها را می‌شناسیم و با هر اسمی هم که ظاهر شوند همان پادوهائی هستند که کارگران برای سرنگونی جمهوری اسلامی، اول باید از نعش آنها بگذرند.

اولویت مقابله با افغان ستیزی خانه کارگر است
محمد قراگوزلو در نوشته‌ای تحت عنوان: "از تی پارتی و فران ناسیونال تا خانه کارگر!" درباره افغان‌ستیزی مزدوران خانه کارگر می‌نویسد: "اینجا دیگر بحث از رفرمیسم و سندیکای زرد و بنفش در کار نیست، اینجا خانه سیاه است و صدای پای فاشیسم به گوش می‌رسد! جنبش سوسیالیستی کارگری با تمام اختلاف رویکردها در یک پدیده مشترک است: انترناسیونالیسم کارگری! بدون احساس مسئولیت همه سویه نسبت به انترناسیونالیسم کارگری هیچ درجه‌ای از مبارزه با سرمایه‌داری امکان پیشروی ندارد! شعارها و برنامه‌ها و سیاست‌های ضد کارگری خانه کارگر در جای خود باید افشا شود که شده است اما مقابله با این ترفند جدید: «کارگر افغان‌ستیزی» یک اولویت است!"
موافقم. هر صاحب نظری در اپوزیسیون و هر محفلی که در برابر فاشیسم خانه کارگر سیاه اسلامی از کارگر افغانستانی دفاع نکند، هیچ ادعایی، تأکید کنم ابدا هیچ ادعای دیگری را از او نباید جدی گرفت! ما بخصوص به آن گرایش در جنبش کارگری و آن سازمان‌های سیاسی حساس‌ایم که در یکی از مهمترین دوران حیات جنبش کارگری یا به زیر پرچم خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار خزیدند، و یا در خیابانهای ایران بر علیه کارگران افغان شعار دادند. اگر اینها سکوت کنند در چشم فعالین جنبش کارگری، تأیید ضمنی فاشیسم خانه کارگر است.

یک جنگ تمام عیار علیه کارگران
هفته گذشته اخبار کارگری نشریه را نگاه می‌کردم که به خبر مرگ "شهین احمدی بگجان"، کارگر کارخانه بستنی سازی در شهرک صنعتی سنندج برخوردم. خبر مرگ یک کارگر در ناامنی‌ای که بر محیط کار در ایران حاکم است، بنظر زیاد چیز عجیبی نمی‌آید. متأسفانه ما را به این جنایات عادت داده‌اند؛ چرا که حتی مرگ یک کارگر را هم حین کار نباید بپذیریم!
اما به تعداد آدم‌هایی که هر روز به قصد آوردن لقمه نانی برای کودکانشان از خانه بیرون زده و هیچوقت فرصت برگشت به آغوش عزیزانشان را نداشتند فکر می‌کردم. اگر اشتباه نکنم حدود یک سال پیش بود که ایرنا اعلام کرد: "به گزارش ایرنا، سازمان پزشکی قانونی با هشدار در خصوص افزایش تلفات در حوادث ناشی از کار و تاکید بر رعایت نکات ایمنی بویژه در موارد کار در ارتفاع، یادآور می‌شود، در ۱۰ سال گذشته (۹۲- ۸۳) ۱۲۴۳۷ (۱۲ هزار و ۴۳۷) نفر در حوادث کار جان خود را از دست داده اند." جمعیتی حدود جمعیت یک شهرک را در این مدت همینطوری قربانی سود سرمایه کرده‌اند، چرا که امن کردن محیط کار برایشان به صرفه نیست!

مبارزه کارگری فقط اعتصاب عمومی نیست
کارگران هر روز در حال جنگ و گریز در اشکال مختلفی با سرمایه‌داری هستند. محسن حکیمی در مطلبی تحت عنوان "جرأت روی پای خود ایستادن به خود دهیم!" طوری از مبارزه کارگران حرف می‌زند که گویا اگر کارگران همه مراکز با هم در عین واحد اعتراض نکنند به درد نمی‌خورد. به این منطق توجه کنید: "توهم محض است اگر کارگران ایران خودرو یا پارس خودرو فکر کنند به تنهایی و بدون اتحاد با بخش‌های دیگر طبقه کارگر از جمله معلمان و پرستاران و ... می‌توانند حتا به مطالبات حداقلی‌شان برسند. خیال‌بافی مطلق است اگر معلمان بیندیشند به تنهایی و بدون اتحاد با کارگران صنایع و ... رها شوند. ... هیچ بخشی از طبقه کارگر به تنهایی قادر نیست به هیچ یک از خواست‌های حداقلی‌اش برسد."
اگر کارگران ایران خودرو و یا معلمان و یا پرستاران و غیره در همان محدوده خودشان هم متحد و متشکل بشوند مبارزه‌شان حاصل می‌دهد. اینکه مبارزه‌شان حاصلی نداده را باید در جاهای دیگری جست. اما از اینکه اعتراضاتشان نتوانسته سرمایه‌داران را عقب براند، نباید ما را به این نتیجه گیری وارونه برساند که پس تا متشکل شدن در سطحی سراسری و اعتصاب عمومی، اعتراض بی‌فایده است. اگر اعتراض کارگری به سطح اعتصاب عمومی ارتقاء یافت، وارد سطح دیگری از مبارزه شده‌ایم.
۹ مه ۲۰۱۵

(کارگر کمونیست ۳۶۱)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر