بنابه
اخبار منتشر شده هزاران کارگر خودروسازیها در یکی از بزرگترین شهرهای ترکیه، شهر
صنعتی بورسا، در اعتراض به سطح پائین دستمزدها از روز ١٤ ماه مه دست به اعتصاب زده
اند. اعتصاب کارگران خودروسازیها که ابتدا در خودروسازی رنو شروع شد، به اعتصابات
وسیعی، عمدتا در حمایت از اعتصاب و مطالبات کارگران رنو دامن زد و هم اکنون دهها
هزار نفر در این شهر در اعتصاب هستند. در این اعتصاب بزرگ که می توان عنوان
"اعتصاب عمومی" هم بر آن گذاشت، جدا از مطالبه مهم افزایش دستمزد، موضوعات
مهم دیگری نیز در همه اخبار مربوط به این اعتصاب در رسانه ها انعکاس یافتند.
موضوعاتی که بجاست و می توانند در محافل کارگری هر کشوری مورد بحث قرار بگیرند،
اینها هستند:
١)
شرکت بخش وسیعی از خانوادههای کارگران اعتصابی در حمایت از اعتصاب.
شرکت
اعضای خانواده کارگران اعتصابی به یک جزء بسیار مهمی از اعتراض کارگری تبدیل شده
است. امروزه بخصوص یک فشار بر کارگران معترض و اعتصابی، فشار فقر و عدم ثبات مالی
خانواده است که کارگر خود را به هر در و دیواری می زند که تکه نانی سر سفره
بیاورد. این فشار چنان خرد کننده است که کارگر را مجبور می کند به کار با دستمزد
پائین، کار با قرارداد سفید امضا، کار بدون پرداخت دستمزد برای چندین ماه، کار حتی
بعنوان اعتصاب شکن و غیره هم تن بدهد. در اعتصاب کارگران لوله و نورد صفا، در
اعتراض کارگران بافق و نیشکر هفت تپه دیدیم که شرکت خانواده کارگران تا چه اندازه
می تواند اعتراض کارگری را قدرتمند کند و چه حد انرژی و شور و شوق به کارگران
اعتصابی می دهد!
٢)
همبستگی کارگری و اعتصابات حمایتی از کارگران اعتصابی رنو.
در
این دور و زمانه کمتر با اعتصاب حمایتی روبرو هستیم. اعتصاب حمایتی کارگر را در یک
موقعیت پیچیدهای قرار میدهد. بخصوص آنجا که کارگران در تشکلهای قانونگرا متشکل
هستند، قانونا حق خواباندن کار و تولید را بخاطر اعتصاب کارگران در محیط کار دیگری
ندارند. حتی در جاهایی که تشکل قانونی و قانونگرای کارگران در سطوحی زیر فشار
کارگران خود را موظف به حمایت از کارگران اعتصابی دیگری می بیند، این حمایت بیشتر
جنبه نامه حمایتی پیدا کرده است. از هیچ بهتر است، اما نه فشاری به مدیریت برای
عقب نشینی است و نه دلگرمی خاصی به کارگران اعتصابی می دهد. اما وقتی که کارگران
دیگر شرکتها و با تعداد کارگران حتی بیشتری (همانند نمونه بورسا) و با مطالبات
رادیکال به حمایت از رفقای خود در کارخانه و محیط کاری برمیخیزند، صدای اعتراض
کارگر را همه می شنوند! دست زدن به یک چنین کاری البته که مستلزم اتحاد و همبستگی
است؛ بخصوص اگر کارگر با دولتی دزد و آدمکش، که خودش بزرگترین کارفرماست و دستش در
دست بقیه کارفرماها ست، روبرو باشد. اعتصاب حمایتی دست فعالین و رهبران کارگری را
می بوسد که کارگران را به این کار ترغیب کنند.
٣)
اعتراض کارگران به عملکرد Türk Metal، محکوم
کردن و خواست خاتمه اعتصاب کارگران از طرف دو اتحادیه MESS و TİSK.
اتحادیه
Türk Metal رسما نمایندگی کارگران اعتصابی را برعهده دارد. اما بخش مهمی از
اخبار مربوط به اعتصاب کارگران در بورسا، خبر اعتراض کارگران به اتحادیههای مزبور
است. اکنون که سیاست ریاضت اقتصادی سیاست روز بورژوازیست، اتحادیه گرائی، حتی
آنهایی هم که واقعا نخواهند اعتصاب کارگران را محکوم کنند، نمی توانند راه حل
زیادی جلوی کارگربگذارد. اما این اتحادیههایی که سر به کنفدراسیون "ترکایش"
هستند، اتحادیههایی هستند که در اغلب موارد دستشان در دست کارفرماست. گانگسترهایی
هستند که در تباهی زندگی کارگران دست کمی از کارفرماها ندارند. موضوع بحث امروز من
پرداختن به این اتحادیه ها نیست. اتحادیههای این تیپی در همه کشورها پیدا می
شوند. به خاطر داریم که اتحادیه ای در آفریقای جنوبی چه همدستی ای با قاتلان
معدنکاران کردند که ٣٦ تن جانشان را ازدست دادند. صدای کارگران مکزیک از دست چنین
اتحادیههایی در آمده است. عملکرد فدراسیون کار آمریکا هم در بسیاری از موارد شبیه
همین اتحادیه های ترکایش بوده است. واقعیت این است که اتحادیههای کارگری در بخش
اعظم اعتراضات سالهای اخیر، دخالت چندانی نداشته اند. همه جا چوب لای چرخ بوده
اند. خودشان جزئی از صورت مسئله بوده اند. بخصوص آنجائی که اتحادیهها شاخه کارگری
حزب چپ پارلمانی، مثل حزب دمکرات آمریکا، حزب لیبر انگلیس و احزاب سوسیالیست و
سوسیال دمکرات اروپا بوده اند، موضوع همین بوده. درست در مقاطی که اعتراضات
کارگران و اعتراضات خیابانی وسعت گرفته اند، این اتحادیه ها عقب نشسته و در
مواردی، مثل کنگره کار کانادا در اعتراضات خیابانی به گردهمایی سران کشورهای جی
٢٠، این اعتراضات را محکوم هم کردهاند.
اما
تا آنجا که به درسهای کارگران اعتصابی بورسا برمی گردد، موضوع برجسته این است که،
کارگران در مبارزاتشان با نهادهای سر به کارفرما، مثل شوراهای اسلامی کار، انجمنهای
صنفی و اتحادیه های سر به خانه کارگر در ایران که می توانند بعنوان
"نماینده" کارگران جلو بیافتند و هم در جامعه و هم رو به نهادهای بین
المللی ادعای نمایندگی کارگران را بکنند، چکار باید بکنند. کارگران باید نشان
بدهند که اینها دشمنان کارگران هستند و هر چه بیشتر آنها را منزوی کنند. نهادهای
کارگری در ایران به درست به تبلیغات ضد افغانستانی واکنش نشان دادند و به جامعه
گفتند که اینها جزء جدائی ناپذیر پیکره پوسیده کل نظام هستند. خلاصه اینکه یک جزئ
دائمی اعتراض کارگران و فعالین کارگری باید رو کردن دست همین نهادهای ضدکارگری
باشد که هیچ کارگری آنها را با تشکلی مثبت اشتباه نگیرد.
٤)
حمایت کنفدراسیون مترقی DİSK از
کارگران اعتصابی و مطالبات آنها.
کنفدراسیون
"دیسک" کنفدراسیون کوچکتر، اما کنفدراسیونی است که نقطه قوت جنبش کارگری
ترکیه بوده است. اتحادیههای "دیسک" نمایندگی کارگران اعتصابی را برعهده
ندارند. اما "دیسک" خود را، به درست جزئی از اعتصابات در ترکیه می داند.
نهادهای مستقل کارگری در ایران هم، هر جائی که اعتصابی صورت می گیرد، باید در کنار
کارگران آنجا قرار بگیرند. "دیسک" حاصل مبارزه مستقیم کارگران است.
همچنانکه سندیکای واحد و نیشکر هفت تپه هم حاصل مبارزه کارگران هستند. نهادهای
فعالین کارگری در ایران هم دائم در حال جنگ و گریز با جمهوری اسلامی هستند. تمام
اخباری را که در رابطه با اعتراض کارگران بورسا دنبال کرده ام، به نقش
"دیسک" اشاره کردهاند. چنین است که اگر کسی در دنیا سراغ رادیکالیسم
جنبش کارگری در ترکیه میرود، سراغ "دیسک" را می گیرد. نکته اینجاست که
اخبار هر اعتراض کارگری در ایران باید نام نهادهای مستقل کارگری را با خود همراه
داشته باشد؛ حتی اگر این نهادها و فعالین آنها در شکل دادن به آن اعتراضات نقشی
نداشته باشند.
برای
کارگران در ایران این نکته هم جای تعمق دارد که آیا اتحادیهها، هر نوع اتحادیهای،
جایی برای اعتراض خانوادههای کارگران در نظر می گیرد. آیا نهادی مثل
"دیسک" که نماینده اعضای خود است، می تواند خانواده اعضای خود را نیز
نمایندگی کند و به اعتراض بکشد؟ اگر "دیسک" این را برای خودش تعریف
نکرده است، اگر گرایشی، مثلا در سندیکای واحد وجود داشته باشد که به سندیکا فشار
می آورد خود را درگیر چنین مشغله هایی نکند، کارگران با این تشکل، که هم نسبتا
رادیکال است و هم در شرایط بسیار نامناسب توازن قوا تشکیل شده است، چکار باید
بکنند؟ اینها بحثهای بازی هستند و باید به آنها فکر کرد.
جنب
و جوشی که این اعتراض در کل ترکیه و حتی فراتر از مرزهای این کشور دامن زده است،
باید مورد توجه فعالین کارگری در ایران هم قرار بگیرد. می شود و باید اعتراضات در
مراکز مهم کارگری و یا اعتراضات خبرساز و مهم مثل اعتصاب کارگران لوله و نورد صفا
را به درون جامعه برد و برای آن حمایت توده ای و وسیعی سازمان داد. جنبش کارگری و
جامعه ایران حتی بیشتر از جامعه ترکیه آمادگی برای تعرض دارد.
٢٥
مه ٢٠١٥
(کارگر
کمونیست ۳۶۳)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر