۱۳۹۴ تیر ۲۳, سه‌شنبه

آیا اعتراضات پراکنده کارگران مٶثرند؟

دو سه هفته پیش پای صحبتهای یک سخنران بودم که در جائی از بحثش بطور ضمنی درباره اعتراضات علی العموم و اعتراضات کارگری گفت که اعتراضات به خودی خود کارآ نیستند. بحثش این بود که اعتراضات خشم بالقوه شده کارگران را خالی می کنند و سرمایه داران و دولتشان تنها کاری که می کنند فرصت می دهند که این خشم خالی شود و معترضین به کار و زندگی روتین خود برمی گردند. حرف حساب و اساسا درستش این بود که از دل این اعتراضات باید سازمان بیرون بیاید. منتها نتیجه گیری این "سازمان" چه می تواند باشد مهم است. از آنجا که کلیت بحث و مشخصات ایشان محفوظ مانده است، من بیشتر از این وارد محتوای بحث ایشان نمی شوم. اما می خواهم به این سئوال جواب بدهم که آیا اعتراضات کارگری، حتی اگر سازمانی از آن بیرون نیاید، بی تأثیرند؟ جواب کوتاه من به این سئوال "نه" است. واضح است که اعتراضاتی که از دل خود سازمان بیرون بدهند مٶثرترند. وقتی که اعتراضی آنقدر قدرتمند باشد و آنقدر فعالین و آکتیویست در خود داشته باشد که در مسیر خود سازمانی را به وجود بیاورد، چنین اعتراضاتی نه تنها نمونه‌اند، بلکه مطلوبترین نوع اعتراضات هم هستند. و باز هم واضح است که اگر اعتراضاتی توسط سازمانی براه افتاده باشند مٶثرترند؛ چرا که اهدافی را دنبال می‌کنند و سازمان مزبور می‌تواند نتیجه و پیآمد آن اعتراض مشخص را برای اعتراضات احتمالی آینده سبک و سنگین کند.
مسئله این است که وقتی که کارگران دست به اعتراض می زنند - حال این اعتراض به یک سازمان مشخصی منتهی بشود یا نه و مطالبات کارگران هم هر چه باشد، چه تعرضی باشند چه تدافعی - از دل این اعتراضات دهها پدیده و مٶلفه بیرون می زنند. در دل هر اعتراضی فعالین و آکتیویستها همدیگر را پیدا می کنند. کارگران در میان خود رهبرانی را پیدا می کنند که تا قبل از آن جایگاه مهمی برایشان قائل نبودند. کسانی را بهتر می‌شناسند که قبل از آن اعتراض مشخص، بیخود و زیادی بزرگش کرده بودند. هر اعتراضی تجاربی را برای کارگران در بر دارد؛ تجاربی که هم به درد کارگران مستقیما دخیل در اعتراض می خورند و هم به درد کارگرانی که مطالبات مشابهی دارند می خورند.
یک تجربه مهم اعتراضات پراکنده این است که کارگران وقتی که چند بار دست به اعتراض می زنند، به این نکته پی می برند که احتیاج به سطوحی از سازمانیابی و تشکل دارند. کسانی که در ایران در این مورد دستی روی آتش دارند، با چنین مسئله ای روزانه درگیرند. پدیده مجامع عمومی در مبارزات کارگری در کشورهای با شرایط مثل شرایط ایران اینگونه در میان کارگران جا باز می کنند.
یک نکته دیگر اینکه اعتراضات، چه اعتراضات کارگری و چه اعتراضات علی‌العموم اجتماعی، حتی اگر هیچگونه سازمان محسوسی را هم به دنبال نداشته باشند، شرایط جامعه پیرامونی خود را برای همیشه دچار تغییرات و تلاطماتی می کنند. هم دولتهای سرکوبگر و هم توده اعتراض کننده آزمایش می شوند.
در نتیجه من این شکست طلبی را قبول ندارم که گویا کارگران ابتدا این را محاسبه کنند که آیا اعتراضی را که می خواهند دست به آن بزنند، سازمانی از خود بیرون خواهد داد یا نه؟! این تز و تئوری خطی و جدولی، که گویا همه پدیده ها از قبل باید طبق جدول از قبل آماده اتفاق بیافتند تئوری باطلی است که شاید به درد تعدادی آکادامیسین بخورد که روزی‌شان را مدیون کشیدن نمودار و گراف بر تخته سیاهها هستند، اما به درد آدمهای که حی و حاضر درگیر اعتراض برای گرفتن حقوقشان هستند نمی خورد.

خالی شدن خشم کارگران
اعتراضات کارگری را، که تعدادی آن را خالی شدن خشم کارگران می دانند، با خشم یک و یا چند کارگر عمدتا ایزوله، که به دنبال راه حل‌های فردی برای معضلات اجتماعی هستند فرق می کنند. اینکه سرمایه داران و دولتهایشان اجازه می‌دهند کارگران هر از چندگاهی اعتراضی بکنند تا خشمشان فروکش کند بیشتر به تئوری توطئه شبیه است تا تئوری‌ای برای یک پدیده مهم اجتماعی مثل اعتراضات کارگری. کارگران معترض صرفا آدم‌های بدعنقی نیستند که دست به اعتراض بی‌منطق می‌زنند. اعتراضات و اعتراضات کارگری بطور مشخص، واکنش به اجحافات و بیحقوقی‌هایی است که ساده‌ترین بخش "کار و زندگی روتین" را ناممکن کرده‌اند. بحران‌های متعدد سرمایه‌داری به اعتراضات متعددی دامن می‌زنند. هیچ کارگری به قصد اعتراض و اعتصاب و اینکه سینه‌اش را سپر گلوله‌های پلیس جیره‌خوار سرمایه کند، از خانه راهی کارخانه و محل کار نمی‌شود. هیچ سرمایه‌دار عاقلی هم که منافع طبقاتی‌اش را فدای منفعت کوتاه مدتی که شرایط را کلا برای استخراج ارزش اضافه ناامن کند، نمی‌خواهد شرایطی را به وجود بیاورد که کارگران را به اعتراض بکشد. اما، همانطور که گفتم بحران‌های متعدد سرمایه‌داری به اعتراض کشاندن کارگران را به سیستم سرمایه‌داری تحمیل می‌کند. اما این بحث دیگری است که باید جای دیگری آن را پی بگیریم. فقط این نکته را بگویم که اعتراضات اجتماعی و به تبع آن اعتراضات کارگری موتور اصلی تغییر و تحولات هستند و جدا از اینکه به سازمان و تشکلی بیانجامند، مهمترین پدیده اجتماعی هستند.

١٣ ژوئیه ٢٠١٥

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر