جنبش کارگری در غرب مشکل و معضلات زیادی دارد. منظور آن
مشکلاتی نیست که از کنترل این جنبش خارج است؛ مثل حملات سازمان یافته پلیس و
دولتهای هر چه بیشتر شبه پلیسی. بلکه مشکلاتی که خود تا حدودی روی آنها می توانند
کنترل داشته باشند. مثل حمایت از شخصیتهای سیاسی و اتخاذ مواضع سیاسی مشخص.
جنبش اتحادیه ای و متشکل کارگری و بخصوص گرایش چپ درون این
جنبش، در آمریکا خود را زائده حزب دمکرات و در انگلیس هم خود را زائده حزب لیبر
تعریف کرده و هیچوقت گامی در جهت استقلال از این احزاب بر نداشته است. اکنون که
جامعه عمیقا به این فکر است چگونه میشود از این وضعیت فلاکتبار خلاص شد، کلیت چپ
و راست اتحادیههای کارگری در دو کشور مزبور تبلیغات راه انداختهاند که ناجیانی
که رسالت خلاصی از این وضعیت را دارند از درون دو حزب مزبور سر بلند کردهاند؛
برنی ساندرز در آمریکا و جرمی کوربین در بریتانیا. راه تجربه شده رسوا و هربار
شکست خورده جویدن ناخنها زیر عبای بخشی از طبقه حاکمه. منتها این یک سئوال بسیار
فراتر از چپ در آمریکا و انگلیس است و راستش یقه همه ما را می گیرد که در یک چنین
موقعیتی چکار باید کرد! سئوال بازی است که جواب می طلبد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر