۱۳۹۶ اسفند ۱۰, پنجشنبه

فروپاشی اقتصادی و اعتراضات کارگری


پرسش و پاسخ با ناصر اصغری، شهلا دانشفر و مرتضی فاتح

كارگر كمونیست: در چهارشنبه ١٢ مهر شاهد اعتراضات خیابانی در چند نقطه تهران بودیم. مدیای غربی این اعراضات را به «جنگ بازار» با جمهوری اسلامی بر سر مسئله گران شدن و بی ثباتی قیمت دلار ارزیابی کرده است، بنظر شما ماهیت این اعتراضات چیست؟

 ناصر اصغری: انتظار دیگری هم از این مدیا نمی رفت. اعتراضات توده ای در جمهوری اسلامی و به تبع آن در هر كشوری كه رژیم سركوبگری مثل رژیم اسلامی ایران در آن بر سر كار باشد، معمولا با استفاده از اختلافات و شكافهای درونی این رژیمها خودشان را نشان می دهند. مردم از اختلافات اینها استفاده می كنند و آن را چتری می كنند برای ابراز اعتراضاتشان. بازار كه سر به یك جناح از رژیم دارد از دست جناحی كه دست بالاتر در دولت دارد، خود دست كوتاه تری در چپاول مردم ندارد. این را اگر گزارشگران مدیای غربی ندانند، ما كه دنبال كردن و دخیل بودن در دنیای سیاست ایران كارمان میباشد، خوب می دانیم.
مدیا معمولا از دو منظر به اعتراضات كشورهای جهان  نگاه می كنند: یا اینكه از دور و از طریق رسانه ها و گزارشات رسمی خود، نوع گزارش خود و انعكاس آن را تنظیم می كنند و یا ترجیح می دهند كه دامنه اعتراض آنطوری كه توده مردم می بینند و آن را سازمان داده و به پیش می برند، انعكاس ندهند. اینها منافع متفاوتی از منافع توده های معترض دارند و البته كه منافع خود را دنبال میكنند. سئوال شما البته درباره نقش مدیای غربی نیست، اما لازم دانستم به این موضوع به اختصار اشاره كنم.
اما تا آنجا كه به بی ثباتی قیمت دلار و ماهیت اعتراضات مردم برمی گردد، این مسائل خود امتداد بحران‌های عمیقتری هستند كه رژیم با آنها روبرو بوده است. رژیم اسلامی بنابه ماهیت اسلامی اش و بنابه رابطه ای كه با قطب تروریسم اسلامی در سطح جهان دارد، نتوانسته و نمی تواند در بازار جهانی سرمایه داری ادغام شود. گرچه قصد داشته كه یكسری از برنامه های دیكته شده از جانب صندوق بین الملل پول و دیگر نهادهای بین المللی مالی مانند WTO را به پیش ببرد و پیاده كند، اما نمی تواند هم با دولتهایی كه بیشترین نفوذ را در این نهادها دارند رابطه عادی و نرمال داشته باشد و هم با حزب الله و حماس و طالبان رابطه داشته باشد. هم عصای اصلی دست بشار اسد باشد و هم منتظر وامهای صندوق بین الملل پول باشد. تمام منافذی كه این رژیم می توانست از طریق آنها نفسی بكشد، برای مثال پول نفت كه فروشش برای رژیم دیگر ساده نیست، اكنون بسته شده اند.
نكته دیگر اینكه شما اگر توجه كرده باشید قیمت دلار از همان اولین روزی كه جمهوری اسلامی بر سر كار آمد، در نوسان بوده و معمولا هم دائم سیر سعودی داشته. می خواهم بگویم كه سقوط ارزش ریال پروسه ایی طولانی به درازای عمر رژیم اسلامی داشته و حاصل این یکی دو هفته و یا یكی دو ماه گذشته نیست. اما این بی ثباتی با تشدید بحران و تحریم‌های دول غربی بر علیه رژیم اسلامی، عمیقتر شده است. مردم باید زندگی بكنند. معاملات و شاخ به شاخ شدن خامنه ای با اوباما و نتانیاهو ربطی به زندگیشان ندارد. این موضوع خود را در فشارهای سیاسی و به تبع آن فشارهای اقتصادی نشان می دهد و برای مردم كارگر یعنی كاهش قدرت پول ایران به یك هشتم سال پیش. همه چیزی حداقل هشت برابر گران می شود، اما قدرت خرید او همچنان ثابت می ماند! همه چیز گران می شود، اما دستمزدش همچنان چندین برابر زیر خط فقر ثابت می ماند. به گزارش خبرگزاری فارس قیمت بخش عمده مواد خوارکی و نیازمندیهای روزانه مردم طی هفتەهای اخیر افزایش ١٠٠ درصدی داشته است. در نتیجه می خواهم بگویم كه با توصیفی كه از اقتصاد رژیم اسلامی رفت، اعتراضات غیر قابل پیش بینی نبودند و اگر مردم واكنشی نشان نمی دادند غیرعادی می بود!

شهلا دانشفر: تظاهرات هزاران نفره مردم در ١٢ مهر در تهران سرآغاز نوید بخشی از مبارزه توده ای علیه فقر و علیه رژیم اسلامی است. رسانه هایی چون بی بی سی و صدای آمریکا تلاش دارند این حرکت اعتراضی را به بازار و بی ثباتی قیمت دلار خلاصه کنند، تا حقیقت عظیم تری که پشت این حرکت خوابیده است را به حاشیه ببرند. اما  نگاهی به آنچه که بطور واقعی در این روز گذشت، نگاهی به شعار های مردم و جمعیت هزاران نفره ای که در این روز به خیابان آمدند، نشان داد که مساله بسیار از این فراتر است.
فقر و فلاکت جان مردم را به لبشان رسانده است. تحریم های اقتصادی بر وخامت اوضاع افزوده است. اقتصاد عملا در حال فروپاشی است و در نتیجه کارخانه پشت کارخانه به تعطیلی کشیده شده و کارگران دسته دسته از کار بیکار میشوند. معضل نپرداختن دستمزدها نیز هر روز ابعاد وسیعتری بخود میگیرد. بعضا کارگران ٢٩ ماه دستمزدشان پرداخت نشده است. این درحالیست که گرانی بیداد میکند و نرخ اجناس هر روزه بالا رفته و زندگی و معیشت توده های وسیعی از مردم را به مشقت تبدیل کرده  و واقعا ادامه حیات را برای بسیاری از مردم غیر ممکن کرده است.  بنابراین اتفاقی که در ١٢ مهر در تهران افتاد غیر مترقبه نبود.  کاملا قابل پیش بینی بود و ما نیز پیش بینی کرده  بودیم که فقر و فلاکت بیسابقه ای که به گرده مردم حاکم شده، جامعه را به مرز انفجار رسانده است.  تظاهرات هزاران نفره مردم تهران در این روز  جرقه دیگری از این انفجار برای پایان دادن به جهنم جمهوری اسلامی بود. این اتفاق را باید در ادامه تظاهرات هزاران نفره مردم در نیشابور، تجمعات پی در پی کارگران بازنشسته صنایع فولاد ذوب آهن اصفهان، طومار اعتراضی ٢٠ هزار کارگر علیه فقر و گرانی و با خواست افزایش دستمزدها  دید  تا جایگاه و مضمون واقعی اش را شناخت.  در ١٢ مهر هزاران نفر از مردم در  تهران به خیابان آمدند و با شعارهایی چون مرگ بردیکتاتور، مرگ برخامنه ای، سوریه را رها کن فکری به حال ما کن، احمدی نژاد به هوش باش ما مردمیم نه اوباش، مرگ بر گرانی، بطور واقعی کل نظام و این توحش سرمایه داری را به چالش کشیدند.

كارگر كمونیست: در سال ٨٨ حزب کمونیست کارگری طی بیانیه ای فروپاشی اقتصادی رژیم اسلامی را پیش بینی نموده بود. این روزها و بویژه پس از اعتراضات در تهران، محافل و احزاب سیاسی بکرات برای توضیح شرایط کنونی از ترم فروپاشی اقتصادی استفاده میکنند منتها علل این فروپاشی را عمدتا اقتصادی میدانند. از نظر شما چه علل سیاسی و یا اقتصادی در فروپاشی اقتصادی در ایران دخیلند؟

ناصر اصغری: دیگر همه این را می دانند كه علت این فروپاشی اقتصادی، سیاسی است. جایی خواندم كه خود احمدی نژاد هم اخیرا گفته است دولت مسبب بحران اقتصادی ایران نیست و گفته است كه عامل سقوط ارزش ریال نیز اقتصادی نمیباشد. منتها دلایل او نمی تواند مثل دلائل حزب كمونیست كارگری باشد. او احتمالا منظورش ازعلل «غیراقتصادی» بحران سقوط ریال، نوعی کشمکش میان جناحهای حکومتی است. یا شاید هر چیز دیگری. منتها مسئله رژیم اسلامی و بحران سیاسی ای كه به بحران اقتصادی دامن می زند و عمیقترش می كند، نفس اسلامی بودن حكومت و قوانین اسلامی حاكم بر سوخت و ساز اقتصادی ایران است. باندهای مختلف درون رژیم هر یكی برای خودش گوشه ای از رانتهای بادآورده را میخورند.  سرمایه ها هیچگونه ثبات حقوقی و اداری در این مملكت ندارند. هر آخوندی می تواند فتوائی بر علیه سرمایه و سرمایه داری بدهد. هر پاسداری می تواند تولید را در كارخانه ای بخاطر روزه و بجا آوردن چند ركعت نماز و ثبت نام برای حج و كربلا و مشهد برای مدتی دچار وقفه كند.
ماجراجوئی های جنگی رژیم اسلامی خود یك ركن اصلی بحران سیاسی این رژیم است. بالاتر گفتم كه كشمكش اینها در منطقه و شاخ به شاخ شدنشان با اسرائیل و آمریكا و دیگر دولتهای طرفدار قطب آمریكا در منطقه، كشمكش بر سر مسئله هسته ای و تحریمهای اقتصادی و همچنین نقش ویژه جمهوری اسلامی در قطب تروریسم اسلامی و جنبش اسلام سیاسی، دخالت در مسئله فلسطین و سوریه و غیره مانع این می شود كه تولید و بازتولید سرمایه داری در ایران شکل متعارفی بخود بگیرد. بنابر آمارهای موجود در این مملكت، تنها ٣٠ درصد از صنایع تولیدی كشور مشغول به فعالیت هستند. هیچ سرمایه دار نسبتا عاقلی حاضر نیست در ایران سرمایه گذاری كند. كارخانه ها و مراكز تولیدی یكی بعد از دیگری ورشكست می شوند. می خواهم بگویم كه اگر جمهوری اسلامی این مشكلات سیاسی را نداشت، احتمالا می توانست كسانی را قانع كند كه در ایران سرمایه گذاری كنند و گرهی از مشكلات اقتصادی اش را باز كند.
منتها یك نكته مهمتر دیگری كه باید در نظر گرفت فاكتور بحران سرنگونی رژیم و بخصوص بعد از اعتراضات میلیونی سال ١٣٨٨ است. رژیم جمهوری اسلامی از همان اولین روزهای بر سر كار آمدنش تنها با زور كشت و كشتار و بگیر و ببند و سرنیزه و به كار انداختن اوین و كهریزك و غیره سر كار مانده است. اگر تا قبل از خرداد ١٣٨٨ این فقط سرمایه های خارجی بودند كه نمی خواستند ریسك سرمایه گذاری در ایران را قبول کنند، بعد از اعتراضات سال ٨٨، دیگر حتی سرمایه داران و رانت خواران خود رژیم اسلامی هم زیاد مطمئن نبودند كه فردا در آن مملكت اوضاع چگونه خواهد بود. همه شان به فكر این هستند كه كجا فرار كنند تا فردا زیر پای اعتراضات مردم له نشوند. پولهایشان را به بانكهای خارج كشور انتقال داده اند. خودشان افشا کردند که بیش از نیمی از خانواده های کاربدستان رژیم، در خارج کشور زندگی میکنند.  بالاخره می خواهم بگویم كه این رژیم از هر سوئی با بحران سیاسی روبروست كه این بحران به بحران اقتصادی دامن می زند و به لبه فروپاشی اقتصادی سوق می دهد.

 شهلا دانشفر: بحران اقتصادی همزاد رژیم اسلامی است. ریشه در بحران سیاسی این حکومت و پایه های وجودیش دارد. این رژیم سی و سه سال است که تلاش کرده بار بحرانش را بر گرده مردم تحمیل کند و امان از مردم بریده است.  اکنون مقارن شدن این بحران با بحران جهانی سرمایه داری از یکسو و تشدید تحریم های اقتصادی غرب و آمریکا همانطور که اشاره کردم کار را به فروپاشی اقتصاد جامعه کشانده است. بدنبال تشدید تحریم های اقتصادی بطور واقعی کارخانجات بسیاری به تعطیلی کشیده شدند و قیمت دلار نیز هر روز بالاتر رفت. بدین ترتیب می بینیم که در دعوای جمهوری اسلامی و آمریکا و دول غرب این مردم هستند که دارند قربانی میشوند و دود تحریم ها مستقیما به چشم مردم میرود.  از جمله  بعد از تظاهرات هزاران نفره مردم تهران در ١٢ مهر عکس العمل فوری آمریکا این بود که اگر رژیم اسلامی کوتاه بیاید، تحریم هایشان را تخفیف خواهند داد. این گفته  به روشنی نشان میدهد که چگونه آمریکا و  غرب از مبارزه مردم وحشت دارند و تنها مساله شان رام کردن جمهوری اسلامی است. مردم  نیز در همین تظاهرات ١٢ مهر با شعارهایی چون انرژی هسته ای نمیخواهیم نمیخواهیم، سوریه را رها کن فکری به حال ما کن دارند جواب هر دو طرف را میدهند.
جنبه دیگر مساله بن بست بورژوازی حاکم و تشدید دعواهای درون حکومت است. احمدی نژآد جناح مقابل را عامل وخامت اقتصادی کنونی میخواند و مجلس و یاران رهبر، دولت و احمدی نژاد را مقصر میدانند. این وسط هر طرف ارقام جدیدی از دزدی های طرف مقابل را رو میکند. بدین ترتیب خود کشاکش های درون حکومت و دزدی های میلیاردی شان بخش دیگری از بهم ریختگی وضع اقتصادی حکومت است. اخیرا مجلس رای به طرح متوقف کردن سیاست «هدفمند کردن یارانه ها» داد که انهم نشان میدهد که چگونه هم نزاعها گسترده است و هم طرحهای اقتصادیشان به شکست رسیده است.
بنابراین همانطور که ما در قطعنامه های کنگره هشتم حزب نیز اشاره کردیم، امروز بورژوازی ایران نه تنها با یک بحران حکومتی که از ابتدای بقدرت رسیدنش با آن مواجه بود، بلکه با یک معضل استراتژیک سیاسی- اقتصادی روبرو است. از جمله بعد از انقلاب ٨٨ بحران سیاسی- اقتصادی جمهوری اسلامی به مراتب عمیق تر و حادتر شده است. بدین ترتیب این ها همه مولفه هاییست که ریشه های سیاسی بحران اقتصادی رژیم اسلامی را بیان میکند.  همچنین همه اینها بر این نکته تاکید میگذارد که  بحران رژیم اسلامی، همانطور که همیشه تاکید داشته ایم، ناشی از یک بحران سیاسی است و تازمانی که جمهوری اسلامی بر سرکار است ادامه خواهد یافت و تشدید خواهد شد.

 كارگر كمونیست: میتوان گفت که مارش اعتراض ١٢ مهر در تهران را جنبش کارگری از چندی قبل با اعتراضات وسیع خود به صدا در آورده بود. در همین ارتباط، جایگاه روش اعتراضی تازه، یعنی جمع آوری امضا در اعتراض به سطح دستمزدها توسط فعالین کارگری در جنبش عمومی کارگری چیست؟ تحرکات اخیر جنبش کارگری چه تاثیری میتواند بر فضای عمومی جامعه داشته باشد؟

 ناصر اصغری: صرف جمع آوری امضاء نمی تواند رژیم را به عقب براند. كسی در بین كارگران و فعالین كارگری چنین توهمی ندارد. ترس رژیم از این طومار این است كه چند ده هزار نفر وضعیت خود را تشریح و توصیف كرده و گفته اند كه اگر جواب درخوری دریافت نكنیم، به اشكال متنوعتری دست به اعتراض خواهیم زد. اگر كارگران هر چند ماه یكبار تعدادی امضاء تحویل وزیر كار و رفاه اجتماعی! بدهند كه ما اعتراض داریم، خوب معلوم است كه ایشان جوابی نخواهد داد. جعفر عظیم زاده، یكی از هماهنگ كنندگان نامه اعتراضی كارگران، در مصاحبه ای گفته است: «نه ما هماهنگ کنندگان و نه کارگران قرار نیست هر سه ماه یکبار دست به تهیه طومار اعتراضی بزنیم و همینجوری ناظر افزایش هر روزه  قیمتها و فقر و بدبختی روزافزون خود و خانواده هایمان شویم. چنانچه فکری به حال افزایش دستمزدها نشود و در شرایطی که هر روزه و بصورت لحظه ای هزینه های زندگی بالا میرود طبیعی است که کارگران به طومار بسنده نخواهند کرد و دست به تجمعات اعتراضی خواهند زد.» همین نكته در خود طومار اعتراضی هم آمده است.
به نظر من نكته مهمتر این است كه این طومار مسئله اعتراض كارگران و اینكه به طومار بسنده نخواهند كرد را به خانه تك تك احاد این جامعه برده است. اكنون همه، از بی بی سی و رادیو فرانسه و آسوشیتدپرس گرفته تا ایلنا و كارگران كارخانه ها و شركت نفت و دانشجو و دانش آموزان و دور افتاده ترین كارگاههای تولیدی در دور افتاده نقاط ایران از این طومار و اعتراض كارگران و وضعیت معیشتی كارگران حرف می زنند. این مسئله و البته دخالت ما فعالین كارگری باید اعتراضات مهمتری را به دنبال داشته باشد.
و اما در رابطه با بخش آخر سئوالتان باید گفت كه در هر دوره ای كه مردم به خیابان ریخته اند، انتظار داشته‌اند كه كارگران جلو بیایند و با اعتراضات خود، با بستن شریان اقتصادی این مملكت، كار رژیم اسلامی را یكسره كند. كارگری كه توانسته باشد متشكل شود، در فضای انفجاری در جامعه امروز ایران می تواند رهبری این اعتراضات را به دست بگیرد و جامعه را از این وضعیت نجات بدهد.

شهلا دانشفر: دقیقا همینطور است که میگویید. بببینید من از این صحبت کردم که فقر و فلاکت جامعه را به مرز انفجار رسانده است. و ١٢ مهر جرقه ای از این انفجار بود. ولی بطور واقعی جنبش اعتراضی کارگری یک فاکتور مهم در فعال نگاهداشتن فضای سیاسی جامعه خصوصا بعد از سرکوب خیزش انقلابی مردم در سال ٨٨ بوده است. بویژه در چند ماهه اخیر جنبش اعتراضی کارگری گامهای بسیار مهمی به جلو برداشته است. نمونه اش موفقیت کارگران پتروشیمی ماهشهر در کوتاه کردن دست پیمانکاران بعد از یکسال مبارزه جانانه شان است. بطوریکه در نتیجه این موفقیت، ده هزار کارگر در پتروشیمی ماهشهر و صنعت نفت مشمول مصوبه جدید حکومت شدند و قرادادهایشان از شکل قرار داد پیمانی به قراردادهای مستقیم با وزارت نفت تبدیل شد. مورد دیگر فراخوان معلمان به اعتصابی سراسری علیه فقر و فلاکت در شهریور بود. درست است که بدلیل امنیتی شدن فضا، معلمان نتوانستند حرکتی سراسری شکل دهند. ولی نفس فراخوان آنها به جنب و جوشی در میان این بخش از جامعه شکل داد و در جایی مثل همدان تعدادی از معلمان توانستند گرد آیند و اعتراض خود را علیه فقر و دستمزدهای زیر خط فقر بر پا کنند. در ادامه این تحرکات، طومار اعتراضی کارگران علیه فقر  و با خواست افزایش فوری دستمزدهاست که به طور واقعی بر روی خواست همه کارگران و کل جامعه انگشت گذاشته است. بنابراین میتوان  گفت بطور واقعی این کارگرانند که مارش اعتراض ١٢ مهر در تهران را با اعتراضات وسیع خود به صدا درآوردند. طومار اعتراضی کارگران بر سر دستمزد اول بار در اول مهر امسال و به ابتکار اتحادیه آزاد کارگران ایران با ٥٠٠٠ امضا بیرون داده شد. بعد از آن در ٢٧ خرداد اولین مرحله آن با ده هزار امضا منتشر گردید. و بالاخره در اول مهر ماه جاری با دو هزارامضا، و دومین بخش آنها با ٢٠ هزار امضا انتشار یافت. این یک حرکت سازمانیافته و متحد کارگری است که توانسته است جنب و جوش وسیعی را در محیط های کارگری بوجود آورد. خصوصا اهمیت این حرکت در اینست که کارگران با این کار خود پرچم خواستهای کل جامعه را بدست گرفته اند. و اعلام کرده اند که اگر به خواستهایشان پاسخ داده نشود به اشکال دیگر اعتراض نظیر اعتصاب و راهپیمایی دست خواهند زد. از همین رو میبینید که این حرکت جنبش کارگری بطور بیسابقه ای  در سطح رسانه های داخل کشور یعنی رسانه های جمهوری اسلامی هم انعکاس وسیعی یافته است. این موضوع به بحثی داغ در درون خود حکومت تبدیل شده است. و می بینیم که حتی خبرگزاری آسوشیتدپرس و رسانه های شناخته شده بین المللی نسبت به آن عکس العمل نشان میدهند و اخبار آنرا منعکس میکنند. اینها همه نشان میدهد که این کارگران به خال زده اند و عکس العمل های وسیعی که در قبال این حرکت اعتراضی کارگران صورت گرفته است به روشنی اهمیت و جایگاه  اجتماعی مهم کار آنها را نشان میدهد.
این حرکت میتواند بستری برای شکل دادن به مجامع عمومی در محیط های کارگری بعنوان محلی برای متشکل شدن و متحد عمل کردن باشد. این حرکت همچنین میتواند بستری برای رفتن بسوی سازماندهی اعتصابات سراسری کارگری باشد. هماهنگ کنندگان این پتی شن در نامه دومی که ضمیمه پتی شن آنهاست نوشته اند: «در صورت عدم توجه وزارت تعاون و کار و رفاه اجتماعی به خواستها و به زندگی و معیشت میلیونها کارگر که در زیر چرخهای تورم و گرانی های سرسام آور موجود در حال نابودی است کارگران نظاره گر به تباهی کشیده شدن هستی و بقا خود نخواهند شد و اعتراضات خود را نسبت به ادامه وضعیت حاضر تشدید خواهند کرد.»
بنابراین همانطور که خود کارگران اعلام کرده اند قرار نیست که هر سه ماه یکبار کارگران با چنین طوماری بیرون بیایند. قرار نیست اعتراض کارگران صرفا به شکل انتشار طومارهای اعتراضی ادامه یاید. چون همانطور که خود کارگران اعلام کرده اند ، آنها  نمیتوانند دست روی دست بگذارند و نظاره گر تباهی زندگی و معیشت خود و جامعه باشند و این اعتراضات بدون شک در اشکال دیگر ادامه خواهد داشت. همانطور که جرقه ای از آن را در ١٢ مهر در تهران شاهد بودیم. به عبارت روشنتر طومار اعتراضی کارگران پرچم اعتراض کارگران و کل  جامعه علیه فقر و فلاکت است. باید وسیعا به این حرکت پیوست. دور آن متحد شد و با صفی سازمانیافته به استقبال اعتصابات سراسری کارگری و اعتصابات عمومی رفت.
همانطور که اشاره کردم مبارزه علیه فقر و فلاکت مساله همه کارگران و همه مردم است و چگونگی مبارزه بر سر این موضوع و رهایی از شر بختک رژیم اسلامی موضوع بحث همه مردم است. این خود زمینه واقعی گسترش اعتراضات کنونی را بصورت برپایی تجمعات اعتراضی و رفتن بسوی اعتراضات سراسری نشان میدهد. مجامع عمومی کارگری مکان مهمی برای به بحث نشستن در مورد اشکال دیگر مبارزه بر سر این موضوع و  متحد شدن صف کارگران است. از جمله برپایی تجمعات اعتراضی علیه فقر و فلاکت در مقابل مراکز قدرت رژیم نظیر مجلس اسلامی، دفتر احمدی نژآد و فرمانداری ها و استانداری ها و غیره، شرکت وسیع خانواده های کارگری در تجمعات اعتراضی کارگران، جلب حمایت وسیع مردم به این اعتراضات همه و همه اشکال دیگر گسترش اعتراضات کارگری علیه فقر و فلاکت و برای خواست افزایش فوری دسمزدهاست.

 مرتضی فاتح: جنبش کارگری یعنی مجموعه ای از حرکات جمعی. اما سطوح مختلفی از این حرکت در جنبش کارگری وجود دارد که هر بخش آن در شرایط متفاوت از وزن و اهمیت ویژه ای برخوردار است. اعتراضات چند ماهه  اخیر نشان داده است که در اعتراضات کارگری تغییرات کمی پدیدار شده است. اگر خاطر تان باشد تا پیش از این، اعتراضات به بیکار سازی و یا عدم پرداخت دستمزدها در مقیاس های کمی متفاوتی در کارخانه ها و مراکز کاری جدا از هم جریان داشت، همین امروز هم مسلما این اعتراضات همچنان ادامه خواهد داشت، اما اعتراضات دسته جمعی کارگران ماهشهر با موقعیت های متفاوت شغلی و استخدامی، به مسئله استخدام موقت توسط شرکتهای واسطه استخدامی در پتروشیمی ها، شروع مرحله تازه ای از اعتراضات گسترده تر و مختلطی را اعلام میکرد. به طور مثال همین حضور چند هفته گذشته بازنشستگان ذوب آهن در اصفهان که تنها فصل مشترکشان بازنشسته بودن است، نشان داد که اعتراضات کارگری به سمت گسترش کمی و بالطبع، کیفی میرود.
مسلما خواسته هائی که بخش های مختلف کارگری را در یک اعتراض گردهم می آورد و به حرکت در می آورد تاثیر مهمی بر روند عمومی اوضاع خواهد داشت. اما تا جائی که به روش جمع آوری امضا از بخش های مختلف کارگری در محیط های متفاوت،  به لحاظ جغرافیائی و شغلی، مربوط میشود، به نظرم این یکی از روش هائی است که محصول موقعیت عینی طبقه کارگر و فعالین کارگری در ایران است. با توجه به شرایط حاضر، سازماندهی اعتراضات گسترده و همبسته کارگری به دلایل مختلفی که اینجا جای بحثش نیست، اگر نه غیر ممکن که بسیار دشوار است. به نظر من این روش جمع آوری امضا که اتفاقا سابقه زیادی هم در تاریخ معاصر ما دارد، روشی است که میتواند در مقیاسی گسترده بدون اینکه کارگران را در معرض خطر مستقیم بیکار سازی یا اخراج و زندان قرار بدهد، در یک حرکت جمعی گسترده شریک کند. این تا جائی است که به کارگران مربوط میشود اما از سوی دیگر این روش به مثابه ابراز وجود اجتماعی بخش گسترده ای از طبقه کارگر در مناسبات رسمی جامعه است.
این حضور و به چشم آمدن کارگران در جامعه را از عکس العمل های متفاوت بخش هائی از حاکمیت گرفته تا رسانه های داخلی و خارجی میتوان دید.
اما به نظر من مهمترین دست آورد چنین حرکتی برای فعالین کارگری این است که با این اقدام نشان دادند که حتی در شرایط مختنق کنونی هم این فعالین به هر حال قادر هستند به بخش هائی گسترده از توده کارگران دسترسی داشته باشند.
این امتیازی است که به هر حال فعال کارگری درگیر در این عرصه را میتواند به سطح سخنگوی بخش های زیادی از کارگران تبدیل کند. مسلما همانطور که هدایت کنندگان این حرکت اعلام نموده اند انتظار معجزه از این اقدام را ندارند، و تا مدتها نیز مشغول این سبک اعتراض نخواهند بود، اما همین حرکت به خوبی نشان داد ، چنانجه فعالین کارگری و تشکلهای سیاسی مربوط به کارگران اگر از داده های عینی زندگی طبقه کارگر در این برهه حرکت کنند، بخش های گسترده تری از کارگران را میتوانند در پشت سر خود به حرکت درآورند.
در مجموع به نظرم این نوع از اعتراض یکی دیگر از نشانه هائ وارد شدن  طبقه کارگر به مرحله جدیدی از اعتراض اجتماعی به وضعیت خود وکل  جامعه است. این نوع از اعتراض و یا مواردی از این دست که پتانسیل گسترش و همه گیر شدن را دارند، میتوانند راههای تازه ای برای پیوند دادن اعتراضات جداگانه تاکنونی کارگران باشند و به نظرم این نیاز حیاتی جامعه و جنبش کارگری در حال حاضر است.
اما در مورد تاثیر حرکات اخیر جنبش کارگری و تاثیر آن بر جامعه، باید بگویم، کسی در ایران و در میان کسانی که اوضاع ایران را تعقیب میکنند، نمی توانید پیدا کنید، که به نقش تعیین کننده طبقه کارگر در معادلات اجتماعی کنونی، اعتراف نکرده باشد. در کوچه و خیابان هم همه متفق القولند که کلید اصلی برون رفت از وضعیت کنونی در دست کارگران خصوصا کارگران بخش های عمده صنعتی است. به همین دلیل هر تغییر کیفی و کمی در اعتراضات جنبش کارگری تاثیری مهم بر کل اعتراض اجتماعی به شرایط موجود میگذارد.
حتی حکومت اسلامی که هیچ تنابنده ای را تحمل نمیکند، این روزها در برخورد به اعتراضات کارگری محتاط تر و دست به عصا تر شده است . به همین دلیل حضور گسترده کارگران و ابراز وجود سراسری کارگران در مبارزه بر علیه فقر و طلب منزلت، تاثیر به سزائی در فضای اعتراضی کل جامعه خواهد داشت.

 كارگر كمونیست: برخی از جریانات چپ چنین شیوه های اعتراضی را مفید نمی دانند و با آن مخالفند و برخی جریانات نیز که تاکنون این روش کار فعالین کارگری را بی فایده می دانستند، اینبار از طومارهای اعتراضی حمایت کرده اند. به نظر شما چه پارامترهائی تغییر کرده است و آیا اساسا در مورد این جریانات چیزی تغییر کرده و یا اینکه شرایط عوض شده است؟

ناصر اصغری: با تمام احترامی كه به این آدمها بعنوان افراد قائل هستم، نه آنها را جدی می گیرم و نه فكر می كنم در بین كارگران دو نفر آدم جدی كه مشكلی واقعی داشته باشد، به اینها توجه می كند. كسی كه می گوید این شیوه ها مفید نیستند، لابد می رود شیوه مفیدتری را پیدا و معرفی می كند. تا آن زمان ما به حرفهایشان توجه نخواهیم كرد. كسی هم كه حرف دیروزش را بطور ضمنی پس گرفته است، باید جرأت و صداقت داشته باشد كه بگوید دیروز اشتباه كردم. اما علی العموم باید راه را برای بازگشت اینجور افراد و جریانات باز گذاشت كه به جنبش طبقه كارگر خدمتی بكنند و دیگر سنگ اندازی نكنند.
اما پارامتری كه موجب تغییر مواضع بعضی از جریانات شده  و یا شاید چشمهایشان را باز كرده است، حالت انفجاری جامعه است. مخالفت با اعتراضات كارگری و مخالفت با سرنگونی یكی از هارترین رژیمهایی كه تاریخ در خود ثبت دارد، مخالف را در چشم جامعه منفور می كند. دو جریان كه با هر اعتراض كارگری مخالفت می كردند، در عرض یكی دو سال گذشته زیر فشار حقایق این مملكت چند شقه شده اند. شاید اینها این موضوع را بالاخره متوجه شده اند كه نمی شود خود را با وارونه جلوه دادن حقایق سیاسی یک جامعه، برای مدت زمان طولانی ای سرگرم كرد. بالاخره در بین همانها كسانی پیدا خواهند شد كه به آنها بگویند كه این چه نوع سیاستی است كه دائما ما را در مقابل این و یا آن اعتراض مردم، قرار میدهد!

 مرتضی فاتح: من فکر میکنم باید مخالفان و موافقان این حرکت را دسته بندی کرد، چون اینها از هر دوسو طیف های متفاوتی را در بر میگیرد.
اجازه بدهید از مخالفان شروع کنم، به نظرم اینها به سه دسته تقسیم میشوند. اول کسانی که با هر گونه مبارزه متعارف و روزمره کارگری مخالفند. اینها اساسا با هر پوششی، ممکن است چپ باشند، اما از مبارزه طبقاتی و حضور اجتماعی کارگران هیچ درکی ندارند. برای این دسته از مخالفان، مبارزه اجتماعی به طرز رقت آوری سیاه و سفید و آرمانی است. از نظر آنها میان کارگر و حکومت دریای آتش است و فقط با خون میتوان، با این حکومت ونظام مقابله کرد، این ادامه همان مشی چریکی دهه ٥٠ است که اکنون پا به سن گذاشته است.
دسته دیگر اساسا کسانی هستند که این نوع از اعتراض را با برچسب فعالیت قانونی آنهم در حکومت اسلامی تخطئه میکنند. گویا مثلا کارگر حق ندارد اعتراضش را در جلو مجلس به نمایش بگذارد. به نظرم این دسته برای توجیه بی عملی و بی برنامگی خود از موضع خیلی چپ ظاهر میشوند. این دسته مکانیزم های اجتماعی تغییر در جامعه را درک نمی کنند، یعنی مثلا متوجه نیستند که برای کارگر داشتن بیمه بیکاری و امنیت شغلی و مسئله دستمزد در هارترین رژیم سرمایه داری تا چه حد حیاتی و مهم است. به طور مشخص برای این گروه، زندگی امروز و همین لحظه کارگر و خانواده اش که ملیونها نفر هستند اهمیت ندارد، تئوریها و ارزشهای نظری ارجحیت دارد. برخلاف ظاهر چپ ،همانطور که گفتم این موضع گیری به نوعی دفاع از انفعال و بی برنامگی این دسته است. گروه دیگری هم که اساسا مخالف نظام سرمایه داری از بیخ هستند و آنهم همین الان و همین لحظه. این دوستان به نظرم کمی تین ایجری به مبارزه طبقاتی نگاه میکنند، گمان میکنند که از شر سرمایه داری میتوان رها شد، بدون اینکه با ساختار سیاسی و اجتماعی این فرماسیون اجتماعی درگیر شد. درکی از تغییر در قدرت سیاسی ندارند و به نوعی منتظر ظهور هستند تا یکباره طبقه کارگر با شمشیر آخته با یک فرمان کار مزدی را لغو کند و جهان به آرامش جاوید دست یابد. همانطور که گفتم این دوستان ساده انگارانه به جهان پیچیده کنونی نگاه میکنند.
در مجموع مخالفان این روش در مواردبسیاری، خودشان تلاش دارند در خارج از جامعه ایران در زمینه های مختلفی چنین کاری بکنند، اما داخل ایران و آنهم تشکلهای فعالین کارگری ظاهرا چنین حقی ندارند.اما همه طیف های این گروه در یک خصوصیت اشتراک دارند، مبارزه طبقاتی برایشان ناشی از عینیت زندگی جامعه نیست بلکه بیشتر تئوری و بحث و فحص است.
اما موافقان هم از یک جنس نیستند. بخش هائی از موافقان از جنس مخالف همان چپ های پیش گفته هستند، برخی از چپ های آرام شده، که مداوما از مبارزه مدنی و به دور از خشونت سخن میگویند، این حرکت را نشانه تعقل و قانون گرائی کارگران میدانند و از آن پشتیبانی کرده اند، اینها هم به نظرم بیشتر برای آرام کردن خودشان این موضع را گرفته اند. برای اینها کارگر به مثابه غولی است که باید آن را آرام نگاه داشت و هر از چند گاهی اورا مودبانه وارد میدان کرد تا طرف مقابل حساب کار دستش بیاید و قواعد بازی را رعایت کند.
به نظرم اینها هیچ ربطی به طبقه کارگر و اعتراضات اجتماعی مردم ایران ندارند.
اما در میان چپها هم گروهی، که چپ و راستش به نظرم با هم فرقی ندارند، نیز بر خلاف همیشه این بار از چنین اقدامی، توسط فعالین وتشکلی که  چند روز پیشتر فرمان انحلالش را صادر کرده بودند، پشتیبانی نمودند. اگر بحث بر سر اینها است که به نظرم این عجیب نیست، چون این دست از سیاسیون مواضعشان را از خطوط نظری و سیاسی مشخصی استخراج نمی کنند، بستگی دارد که دیگران چه میگویند و یا آنها صبح آن روز از کدام دنده برخاسته باشند.
اینها نه در نقشه سیاسی ایران جائی دارند و نه در جنبش کارگری ماوائی. به همین دلیل پرداختن به این قسم از گروههای سیاسی لطف چندانی ندارد و فقط اتلاف وقت است.
اما پرسیدید که آیا چیزی تغییر کرده ویا شرایط عوض شده است. تا جائی که به نیروهای سیاسی مربوط میشود چیزهائی تغییر کرده است، تحول در ایران با توجه به شرایط کنونی پیش فرض عمومی است. بنا براین نیروهای سیاسی هم با نگاه به اوضاع متوجه شده اند که باید به سر و وضعشان برسند، باید تغییری بکنند وگرنه از شرایط جا خواهند ماند. به نظرم شرایط خیلی عوض شده است مثلا شرایط امروز با دوهفته پیش هم قابل مقایسه نیست، موقعیت حکومت و وضعیت جامعه روزانه در حال تغییر است. این تغییرات در جهت بدتر شدن هر چه بیشتر وضعیت زندگی و معیشت مردم است. این را روزانه میتوان مشاهده کرد. به همین دلیل بسیاری از اتفاقاتی که تاکنون غیر محتمل مینمود امروز چندان غافلگیر کننده نیست،اما اعتراضات اجتماعی زمان و مکان مشخصی ندارد و وعدگاه از پیشی هم تعیین نمیشود، این خصوصیت غافلگیر کننده است. به همین دلیل فعالین و تشکلهای کارگری وظیفه دشواری دارند، چرا که باید اعتراضات کارگری را به شکل خصلت نمای اعتراضات اجتماعی به وضعیت کنونی تبدیل کنند. به نظرم در شرایطی به سر میبریم که کم هزینه ترین راه برون رفت از آن فقط و فقط به میدان آمدن طبقه کارگر است.

کارگر کمونیست: برخی از جریانات چپ چنین شیوه های اعتراضی را مفید نمی دانند و با آن مخالفند ارزیابی شما در این مورد چیست؟

شهلا دانشفر: همانطور که اشاره کردم حرکت اعتراضی کارگران به شکل طوماری با ٢٠ هزار امضا تا همین جا جنب و جوش بسیاری در میان کارگران بوجود آورده است و اعتراضات کارگری را مستقیما بر سر مساله ای که درد همه کارگران و کل جامعه است، برده است. بنابراین همین تجربه عملی، پاسخ روشنی به همه مخالفت خوانی هایی است که با این اعتراضات شده است. من در نوشته دیگری نیز در این مورد بحث داشتم و سعی کردم بیربطی این مخالفت خوانی ها را توضیح دهم. بطور مثال محفلی بنام «فعالین جنبش لغو کارمزدی» که یک کار دایمی شان منكر شدن و تخطئه كردن اعتراضات جاری كارگری تحت عنوان » مبارزه ضد سرمایه داری و لغو كارمزدی » است، در مورد طومار اعتراضی کارگران بر سر مساله دستمزد چنین ا افاضه کرده و  مینویسند: «آنچه نام اعتراض به خود می گیرد خروج آشکار از میدان اعتراض علیه سرچشمه واقعی رنجها، دردها و بدبختی هاست. متشکل شدن ها نه سازمان دادن قدرت مبارزه جمعی و طبقاتی که بالعکس خاکسپاری تام و تمام هر نوع توان متحد پیکار علیه سرمایه است. پاره ای «موفقیت ها» سوای غرق شدن در مرداب ورشکستگی هیچ چیز دیگر نیست و گاه حتی حوادثی که نام عظیم ترین پیروزی ها به خود می گیرد دروازه واقعی سهمگین ترین شکست هاست».
همین چند خط به روشنی پرت بودن اینها از مبارازت و  خواستهای کارگران را نشان میدهد. یک مشت بهانه گیری و جملات بی محتوا که هدفتش صرفا تخطئه حرکت مشخص کارگران است و بس. واقعیت اینست که طبقه کارگر در طول حیاتش و برای گرفتن حقوقش ناچار بوده است همیشه با روشهای مختلف مبارزه و اعتراض و حق خواهی دست بزند. یک جا هم کارگر برای بیان اعتراضش متوسل به نوشتن طومار اعتراضی میشود، تا دیگر کارگران را با خود متحد کند. همان طور که کارگران در طومار اعتراضی شان بر سر مساله دستمزد عمل کرده  و  در نامه اعتراضی شان با ٢٠ هزار امضا  اولتیماتوم داده اند که اگر پاسخ نگیرند حق خود میدانند که اعتراضشان را در اشکال دیگر ادامه دهند، اما این جنابان این قدرت را نمی بینند، چون در این سوخت و ساز حضوری ندارند.
در هر حال این اولین بار نیست که کارگران با طومار نویسی، اعتراض خود را بیان میکنند. ولی میتوانم بگویم که کم سابقه است که این شکل از کار کارگران چنین به خال زده و چنین ابعاد اجتماعی ای پیدا کرده باشد و این حضرات توان تشخیص این اتفاق تاریخی را ندارند و در کتابهایشان دنبال فرمولهای درست مبارزه میگردند.
انتقاد اینها به كارگران اینست كه چون كارگران طومارشان را برای حاكمان سرمایه داده اند، با این كار، اصل «مبارزه علیه سرمایه» نقض شده است و این تردیونیسم است! واقعا پوچتر و بی معنا تر از این میتوان استدلالی یافت؟ معلوم نیست كه از نظر این حضرات کارگری که برای دستمزدهای معوقه اش مبارزه میکند، یا علیه بیکارسازیها اعتراضی دارد، اعتراضش را به چه کسی باید رجوع دهد و با چه کسی به مذاکره و گفتگو بنشیند تا حقش را بگیرد، تا اصل «مبارزه علیه سرمایه» نقض نشود؟ روشن است که اینها كاری به شرایط زنده و جاری مبارزه كارگران ندارند و لب سخنشان به کارگر اینست که منتظر باشید تا روز موعود فرا رسد. نتیجه عملی چنین افاضاتی نیز چیزی جز پاسیفیسم و بی عملی برای کارگران نخواهد بود. اینها متوجه نیستند که طومار اعتراضی ٢٠ هزار کارگر به حکومت، دارد توقع و انتظار کارگران را مطرح میکند، دارد صف کارگران را آماده میکند، و همانگونه که گفتم این بخشی از مبارزه کارگران است.
اما بد نیست به اظهار نظر دیگری از همین دست در مخالفت با طومار اعتراضی کارگران بر سر خواست افزایش دستمزدها اشاره کنم. در آنجا بطور خنده آوری  طومار اعتراضی کارگران با کمپین یک میلیون امضایی ها که سرانش امثال شیرین عبادی و غیره بودند، قیاس شده است. واقعا مثل اینکه اینان تشریف ندارند. با طومار اعتراضی بر سر دستمزدها، کارگران علیه فقر و فلاکت دارند صفشان را متحد میکنند، در تهران هزاران نفر از مردم  در ١٢ مهر علیه گرانی به خیابان میریزند، همه نگرانی ایشان اینست که مبادا طومار کارگران نیز به یک میلیون برسد.
قیاس گرد آمدن یک میلیون کارگر علیه فقر و فلاکت با یک میلیون امضایی که حرفش این بود که اسلام با حقوق زنان تناقضی ندارد و اساسا حرکتی در چهارچوب اصلاح رژیم اسلامی بود، واقعا بیربط تر از بیربط نیست؟
در پایان باید بگویم که همیشه و در طول حاکمیت این رژیم، روی کارگران و اساسا کل جامعه فشار بوده  و طبقه کارگر و توده های مردم همواره علیه تعرضات هر روزه این رژیم مبارزه کرده اند و این یک جنگ دایمی مردم با جمهوری اسلامی بوده است. اما با تشدید این فشار ها، با تشدید بحران بورژوازی حاکم و اساسا بحران بورژوازی که در سوال قبل به آن پرداختم و رسیدن اقتصاد جامعه به حد فروپاشی، میتوان گفت که ما با وضعیت جدیدی روبرو هستیم و اساسا همه بحث بر سر تغییر اوضاع است. بحث بر سر رسیدن جامعه به مرز انفجار است. بحث بر سر شرایطی است که مردم در کمین فرصتی هستند که بیرون بریزند و اعتراضشان را بیان کنند و جنبش اعتراضی کارگری یک عرصه مهم اعتراض مردم است. بحث بر سر تضعیف هر چه بیشتر موقعیت رژیم اسلامی در سطح منطقه و انزوای جهانی آنست. بطوریکه امروز دارند از بستن سفارتخانه های این رژیم سخن میگویند. بحث بر سر فروریزی اقتصادی این حکومت و بحران سیاسی آنست که چنین صفوفشان را در هم ریخته است. در متن چنین شرایطی است که طومار اعتراضی کارگران چنین ابعاد اجتماعی ای بخود میگیرد و در چنین سطحی انعکاس پیدا میکند. در برابر این اتفاق نمیشود ساکت ماند. از همین روست که می بینیم که  بطور مثال در برابر این حرکت اعتراضی کارگران یکعده که خود را بازنده ماجرا می بینند، آخرین مخالفت خوانی هایشان را میکنند. در عین حال عده ای هم زیر فشار این اعتراضات بدنبال این حرکت راهی میشوند. آنچه مسلم است باید از این اعتراضات وسیعا حمایت کرد. باید این شرایط جدید را دریافت.

كارگر كمونیست ٢٣٠

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر