۱۳۹۶ اسفند ۲۶, شنبه

فعالین كارگری در كردستان باید راه نشان بدهند


«اتحادیه آزاد كارگران ایران» طی اطلاعیه ای از احضار صدیق كریمی و فؤاد كیخسروی، دو تن از فعالین سرشناس و رهبران محبوب جنبش كارگری مشخصا در كردستان و سنندج در روز ٢٩ تیر خبر داد. احضار این دو تن در ادامه حمله سازمان یافته دیگری است كه جمهوری اسلامی بر علیه فعالین كارگری شروع كرده است. در همین دوره چندین فعال كارگری، از جمله سعید ترابیان، رضا شهابی، مهدی فراهی شاندیژ و بهنام ابراهیم زاده دستگیر شده و تحت شكنجه های وحشیانه و قرون وسطائی اسلامی قرار گرفته اند. هم اكنون كمپینی برای آزادی همه فعالین كارگری در جریان است كه خوانندگان این سطور حتما از آن باخبرند. اما آنچه كه در این نوشته مد نظرم است، سخنی است با فعالین كارگری و اینجا مشخصا رو به فعالین كارگری در كردستان. بخش زیادی از فعالین كارگری در كردستان هم اكنون در تشكل هائی چون «اتحادیه آزاد كارگران ایران»، «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری» و «کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری در ایران» متشكل هستند. بخش قابل توجهی از فعالین و اعضا این تشكل‌ها نه تنها فعالین سرشناس جنبش كارگری هستند، بلكه رهبران محبوب جامعه علی العموم نیز می باشند. محمود صالحی، شیث امانی، صدیق كریمی، محمد عبدی پور، بهنام ابراهیم زاده، فواد كیخسروی و دهها نام دیگر، نامهائی نیستند كه فقط كارگران آنها را می شناسند و رهبران و نمایندگان خود می دانند. اینها كسانی هستند كه كل جامعه به فراخوانهای آنها جواب می دهد. بحث این است كه اگر این رهبران و فعالین كارگری دست به اقداماتی متحد و پیشگرانه نزنند، بعید نیست كه جمهوری اسلامی همه اینها را یكی بعد از دیگری دستگیر كند و زیر فشار و شكنجه قرار بدهد. معلوم است كه اعضا و فعالین این نهادها با همدیگر چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ سلیقه ای اختلافات و گاها اختلاف جدی هم دارند؛ اما اگر دمكراتها، آنارشیستها و كمونیستها می توانند در برابر حملات فاشیسم متحد شوند، چگونه است كه فعالین كارگری ای كه گاها برای تشخیص اختلافات سیاسیشان باید براستی در نوشته هایشان دقیق شد، نمی توانند در برابر حملات وحشیانه جمهوری اسلامی دست به اتحاد عمل‌های مشخص و پیشگرانه ای بزنند؟! واقعیت امر این است كه این موضوع مختص امروز نیست، سالهاست كه جمهوری اسلامی فعالین كارگری را در یك محدوده ای مثل كردستان زیر فشار می گذارد و ما شاهد یك حركت همسو و مشترك از جانب كلیه تشكلهای موجود كارگری نیستیم! اگر بشود بطور مشترك رفت پای برگزاری اول ماه مه و قطعنامه مشترك صادر كرد، چگونه است كه امكان همكاری در اعتراض به گردنكشی های اسلامیون فراهم نشده است!؟ آن چه عنصری است كه اولی را ممكن ساخته اما در نقش بازی كردن در دومی غایب بوده است؟ سراغ آن عنصر برویم، پیدا كنیم و به آن بچسبیم. گاها به «من اعتراض نكردم» شعر مشهور برتولت برشت فكر می كنم كه یكی یكی را بردند و كشتند اما ناظر اعتراض نكرد چرا كه با او فعلا كاری نداشتند. اما رفقا می توانید مطمئن باشید كه جمهوری اسلامی با تك تك ما كار دارد و سراغمان خواهد آمد مگر اینكه كاری بكنیم.

با جمهوری اسلامی در افتاده ایم
ما فعالین كارگری و فعالین اجتماعی وقتی كه با رژیم هاری مثل جمهوری اسلامی طرف می شویم، این نكته برایمان مسلم است كه دفاع از حق كارگر، كودك، زن، جوان و انسان علی العموم جرم است و عواقبی هم برایمان به همراه خواهد داشت. با این همه وارد این عرصه می شویم. هماهنگی هائی كه با فعالین عرصه های دیگر و یا در همان عرصه اما با گرایشات دیگر می كنیم، از سر دفاع از حق و حقوق مشخصی است. گاها چنان در این كارمان غرق می شویم كه پس زدن حملات رژیم را بر خود و فعالینی مثل خود را از یاد می بریم. رفقا جنگ با جمهوری اسلامی و پیشبردن امر مبارزه با سرمایه داری، شامل هوای همدیگر داشتن هم می شود. شامل سازمان دادن اعتراضات بزرگ هم می شود. اعتراضاتی مثل اعتراض به گردنكشی، به زندانی كردن فعالین سیاسی و به داشتن پدیده ای به اسم زندانی سیاسی. پیشبرد امر مبارزه در عرصه كارگری، زنان، جوانان و غیره بر عهده شماست. اگر تك تك این فعالین دستگیر بشوند، سازمان دادن اعتراضات و راه و چاه نشان دادن هم دچار دست انداز جدی می شود. نتیجه ای كه می خواهم بگیرم این است كه دفاع از آزادی فعالین كارگری از هر گرایش و نهادی یك امر بسیار مهم در پیشبرد مبارزات است.

تشكیل نهادهای دفاعی
در مبارزه روزمره مان تشكلهای توده ای ایجاد می كنیم كه مثلا بر سر فشار بر زن و یا برای افزایش دستمزد و اعتراض به زندانی سیاسی و غیره مردم را متحد و سازمان بدهیم. كار سیاسی می كنیم كه دنیایی شایسته انسان بسازیم. بر سر راهمان ارتشی از وحشیان اسلامی حداقل در ایران حضور دارند كه پس زدن آنها یك شرط پیشروی است. پس زدن آنها با مبارزه فعالین اجتماعی ممكن است. باید برای آزادی این فعالین كارهای زیادی كرد. باید سریعا به هر تحرك رژیم برای محدود كردن این فعالین واكنش نشان داد. نمی شود دست رژیم را در سركوب این فعالین همینطوری باز گذاشت. یك راه مؤثر این كار، تشكیل نهادها و كمیته های دفاع از یك فعال زندانی و تحت فشار قرار گرفته مشخص است. «كمیته دفاع از محمود صالحی» را همه بیاد دارند. هم اكنون در سقز نهادی تحت عنوان «انجمن دفاع از کارگران اخراجی سقز» درست شده است. اینها همه تشكل هستند و هر یك از آنها می تواند كار مهمی را به پیش ببرد و جمعی را در آن و دور یك خواست مشخص سازمان بدهد. به نظر من فعالین كارگری مثلا اشنویه باید سریعا نهادی برای دفاع از بهنام ابراهیم زاده تشكیل بدهند. در همان اشنویه باید نهادی برای دفاع از اعضای تحت فشار كمیته هماهنگی درست بشود. در سنندج نهاد دفاع از پدرام نصرالهی درست بشود. بخش وسیعی از فعالین این نهادها كسانی می توانند باشند كه با شخص مزبور رابطه روزانه و طبیعی داشته اند. پدر، مادر، همسر، عمه، عمو، خاله، دایی، خواهر، برادر، دوست، همكلاسی، مكانیك و مغازه دار محله، معلم و غیره. هر كدام از این نهادها دهها و صدها نفر را بسیج می كند و این را برای رژیم به یك مشغله تبدیل می كند. تشكل توده ای همین است. شاخ ندارد.
جمهوری اسلامی از موضع قدرت نیست كه فعالین كارگری و فعالین اجتماعی را دستگیر می كند و زیر فشار می گذارد. از سر ضعفش است. می خواهد با دستگیری و زیر فشار گذاشتن این فعالین فشار بر خود را بكاهد. در عین حال با این كار خود می خواهد طول و عرض حمله خود بر جامعه را نیز بسنجد. كارگران و فعالین كارگری متحد می توانند جمهوری اسلامی را به عقب نشینی بكشانند و راه حلی جلو كل جامعه بگذارند.
١٧ ژوئیه ٢٠١٠
اولین بار در شماره ٥٢٨ نشریه «ایسكرا» منتشر شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر