با
نامهای که اسماعیل بخشی به وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی درباره شکنجههایی که در
۲۵ روز زندان بر او رفته بود، مسئله شکنجه بار دیگر به یک بحث داغ در جامعه ایران
و در میان فارسی زبان خارج از ایران تبدیل شده است.
در
نامه اسماعیل بخشی آمده است: "در روزهای اول بدون دلیل یا هیچ حرفی تا سر حد
مرگ مرا شکنجه و زیر مشت و لگد گرفتند که تا ۷۲ ساعت در سلولم از جایم نمیتوانستم
تکان بخورم و آنقدر زده بودند که حتی از تاب درد خوابیدن هم برایم زجرآور بود و
امروز پس از گذشت تقریبا دو ماه از آن روز سخت در دندههای شکستهام، کلیهها، گوش
چپم و بیضههایم احساس درد میکنم ...". در جواب این نامه، ظاهرا گروهی از
جانب مجلس اسلامی مأمور شد که این موضوع را بررسی کند. این گروه نتیجه گرفته است
که شکنجهای در کار نبوده است. حشمتالله فلاحت پیشه هم که "رئیس کمیسیون امنیت
ملی و سیاست خارجی مجلس اسلامی" است، در مصاحبهای همین را میگوید و اضافه
میکند که در راه انتقال اسماعیل بخشی از خانهاش به زندان، درگیریهایی رخ داده
که مأمورین اسماعیل بخشی را کتک کاری کردهاند. "اما شکنجهای در کار
نبوده." بقیه سخنگویان و رسانههای رسمی و نیمه رسمی و غیررسمی جمهوری اسلامی
مانند حسین شریعمتداری کیهان هم همین سخنان را به سبک و سیاق خودشان تکرار کردهاند.
من
فکر میکنم که مسئله باور کردن به حرف و ادعای یکی از دو جبهه محدود نمیشود. هیچ
کسی شکی در این ندارد که اسماعیل بخشی را، همانطور که خودش گفته، تا سرحد مرگ
شکنجه کردند. منتها آیا مأمورین و سخنگویان این حکومت دروغ میگویند!؟ من فکر میکنم
که اینها به راستی باور ندارند که چیزی به نام شکنجه بر اسماعیل بخشی و یا هیچ
زندانی سیاسی دیگری اعمال شده باشد. اینها اصلا کسی را که به اسلام و حکومت اسلامی
شان باور نداشته باشد شایسته و سزاوار زنده ماندن نمیدانند. اگر کسی در زندانهای
اینها زیر مشت و لگد سربازان مظلوم و گمنامشان له و لورده شد، حقش است. اینها هشت
سال جنگی خانمانسوز به مردم ایران و عراق، برای صدور اسلامشان تحمیل کردند و
خودشان را هم مستلزم به هیچگونه توضیحی به کسی بدهکار نمیدانند. آنچه را که دنیای
امروز از مقولات سیاسی و حکومت کردن فهمیده و درک کرده، اینها نه قبولش دارند و نه
خودشان را به آن پایبند میدانند. مثلا در دنیای مدرن امروز، عضو حزبی بودن یک امر
کاملا پذیرفته شده است. اما در همین مصاحبه حشمتالله فلاحت پیشه، به صراحت جرم
اسماعیل بخشی عضویت ایشان در حزب کمونیست کارگری اعلام می شود! اینها حکومت کردن و
جواب اعتراض دیگران را دادن به همان سبک و شیوه محمد و علی و عمر و ابوالفضل
فهمیدهاند. اگر کسی با آنها اختلاف داشته باشد، اگر توانش را داشته باشند، سر طرف
را از تنش جدا میکنند. تا سر حد مرگ شکنجهاش میکنند و چشم در چشم جهان میدوزند
و میگویند شکنجهای در کار نبوده. کسی که در چهاردیواری حکومت اینها به دین و
مذهب دیگری، غیر از اسلام باور داشته باشد، شایسته مرگ است. اگر در حکومت اینها
نماز نخوانی و یا روزه نگیری، غیرخودی هستی. زن که در قوانین آسمانی اینها نصف مرد
است و سیاه بر سفید در قرآنشان نوشته اند.
با این نوع حکومتها چه باید کرد؟
جامعه
باید با این نوع منطق و این نوع از سیاست تسویه حساب کند. انسان امروز نمیتواند
شکنجه مخالفین را ببیند و تفسیر کسانی چون حسین شریعتمداری و حشمت الله فلاحت پیشه
را از شکنجه و برابری زن و مرد بپذیرد. جامعه امروز نمیتواند زندان و شکنجه
کارگران را در اعتراض به بیحقوقی ببیند و از آن چشم بپوشد. جامعه باید به یاری
اسماعیل بخشی و کارگران فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه و معلمان و بازنشستگان بیاید
و حکومت و ذهنیتی را که دورهاش قرنهاست که سپری شده است، سرنگونی کند. هیچگونه
راه میانبری وجود ندارد!
۱۲
ژانویه ۲۰۱۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر