هر
فعال کارگری و یا فعال هر عرصه دیگری از جنبشهای سیاسی اعتراضی این را با گوشت و
پوست لمس می کند که در افتادن با دولتی کار سادهای نیست. در افتادن با یک دولت
وحشی از نوع جمهوری اسلامی، که قتل هزاران فعال سیاسی را درست با همان
"جرم" که "فعالیت سیاسی می کند" در پرونده دارد، حتی میتواند
کار سخت تری هم باشد.
واضح
است که قصد من قدرقدرت فرض و اعلام کردن جمهوری اسلامی نیست. این رژیم رفتنی است.
نفسهای آخرش را می کشد. خودشان هم این را خوب می دانند. اما رفتن جمهوری اسلامی بخودی
خود به معنای قدرت گرفتن کارگر و چپ در جامعه نیست. برای این باید کار کرد و این
در وهله اول روی دوش فعالین سیاسی جنبش کارگری است. منتها با این وضعیت، اگر
فعالین کارگری همین تعداد آدمهایی که ما می شناسیم باشند و مشغول همین کارهایی
باشند که می بینیم، با دشواری بزرگی روبرو هستیم.
رفیق!
کار
سیاسی متشکل برای تغییر، احتیاج به رفاقت و اتحاد دارد. میدانم که خیلی وقت ها
اختلاف نظرات، ریشه در داشتن دیدگاهی مختلف دارد و سیاسی است. اما این اختلافات
نباید مانع اتحاد عملی مبارزاتی ما و ظاهر شدن قدرتمند ما در برابر تعرض هر روزه
حکومت به زندگی و معیشتمان باشد. بعلاوه
ما در کار سیاسی، در حزب و اتحادیه و شورا و محفل خودمان، با آدمهای مختلفی با
خصوصیات و علائق متفاوتی سر کار داریم. لزومی ندارد همه را به یک اندازه دوست
داشته باشیم و دوست هم نداریم. اما در آخر کار، آنجا که به عرصه سیاست میرسد، همه
رفیق همدیگریم و برای یک کار مشترک، مخاطراتی را تقبل کرده ایم. خراب کردن رفیق هم
محفلی و هم حزبی مان، کاری است دشمن خوشحال کن؛ آنهم وقتی که مسئله ربطی به سیاست
ندارد و خراب کردن طرف به عرصه شخصی و خصوصی کشیده میشود! بعضا دست به این آماتور
بازی در آوردن میزنیم. بعضا یادمان میرود که نباید رفیقمان که بیشترین سختیها
کشیده را بیخود اذیت کنیم. یادمان میرود که اذیت کردن ایشان قبل از هر چیزی
جنبشمان را تضعیف میکند. جای دیگری نوشته بودم مگر جنبش کارگری ایران چند فعال
کارگری مثل اسماعیل بخشی، بهنام ابراهیم زاده و یا جعفر عظیم زاده دارد که بشود به
راحتی جای خالی آنها را پر کرد؟! مگر جنبش کارگری ایران مثل جنبش کارگری انگلیس و یا
فرانسه و یا ... است که اگر یکی از رهبرانش را از دست داد، روز دیگر ده نفر جایش
را بگیرند؟ برای تسهیل کردن راه فعالیت هر کدام از این فعالین کارگری، صدها و
هزاران نفر دست به صدها و هزاران کار زده اند. کارگران نفت را دستگیر کردند، زنگ
تلفن رهبر هر اتحادیه ای را به صدا در آوردیم. فعالین کارگری سندیکای اتوبوسرانی
واحد را که دستگیر کردند، در هر کنفدراسیون و فدراسیون کارگری را زدیم. بهنام
ابراهیم زاده را که دستگیر کردند، با هر اتحادیه ای تماس گرفتیم. شاهرخ زمانی را
که دستگیر کردند، سالن کنفرانس سالانه سازمان جهانی کار را پر کردیم از عکس ایشان.
رضا شهابی را دستگیر کردند، در مرکز اصلی هر شهری در اروپا و آمریکا کمپین گذاشتیم.
جعفر عظیم زاده را که دستگیر کردند، با هر رادیو و تلویزیونی تماس گرفتیم. ...
رفیق!
هر کدام از شما رهبران و فعالین سیاسی جنبش کارگری که امروز اسم و رسمی در کرده
اید، صدای جنبش کارگری هستید. هر کدام از شما که صدها کار میکند، حتما دو تایش را
هم اشتباه خواهد کرد؛ چرا که مشغول کاری است. کسی که کاری نمیکند، مطمئن باشید
هیچگونه اشتباهی ازش سر نخواهد زد.
متشکل شویم! متشکل کنیم!
کار
زیادی داریم. رژیم جمهوری اسلامی رفتنی است. سعی کنیم راه را برای قدرت گرفتن
کارگر هموار کنیم. برگردیم و کار سیاسی برای متشکل کردن بکنیم. حاشیهها را ول
کنیم!
۱۱
نوامبر ۲۰۱۹
کارگر کمونیست ٥٩٦
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر