روز
۳۰ خرداد در ایران، سالروز شروع قتلعام نسلی از انقلابیونی است که به دنبال تغییر
وضعیت سیاسی جامعه بود. انقلاب ۵۷ یکسری از تغییراتی را باعث شد، اما تغییراتی
جزئی بودند. بخش وسیعی از کسانی که در این انقلاب شرکت کرده بودند خواهان آنچه را
که آزادیهای دمکراتیک معروف است، بودند. شاه و ساواک نمیخواستند، خواهان برچیده
شدن دم و دستگاه قرون وسطائی بودند که ساختار پادشاهی بر دست و پای جامعه بسته بود.
کنترلی بر تصمیمات سیاسی خود داشته باشند؛ و جامعه به دنبال بقول معروف دمکراسی
صنعتی هم بود. دمکراسیای که به فرد اجازه میدهد در سرنوشت اقتصادی خود هم دخالت
داشته باشد. بر آنچه که در تولید میگذرد کنترلی داشته باشد.
انقلاب
ایران هر دو را میخواست؛ اما راه رسیدن به آخری پیچیدهتر است. سازماندهیای
فراتر از سازماندهی برای آزادیهای سیاسی میخواهد. قبل از عملی شدن این سازماندهی،
ارتجاع، در همدستی با توهم و "خیانت"، شروع به قتلعام کرد که این امر
میسر نشد.
اما
انقلاب ادامه دارد. همه این سالها، در سیاهی و بطور مخفیانه، که نسل بعدی و بقول
انگلیسی unsung heroes
قهرمانانه و با به جان خریدن خطرات دائم، که زیر تیغ سرکوب و شکنجه قدم میزد،
پرچم مبارزه را برافراشته نگه داشته و چراغ آن را روشن، میرود که حاصل بدهد. نسلی
که همه چیز را میخواهد: هم آزادیهای دمکراتیک را و هم کنترل بر تولید را. هر دوی
اینها با هزار و یک رشته مرئی و نامرئی به هم گره خوردهاند!
۲۱
ژوئن ۲۰۲۰
۱
تیر ۱۳۹۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر