۱۴۰۴ شهریور ۲, یکشنبه

کوکاکولای بیت رهبری

رحمان حسین زاده در نوشته اش که دیروز نقد کردم، با عنوان "پاسخی به حمید تقوایی – امید بستن به جنگ برآمده از نسل کشی خطای بزرگ و نابخشودنی است" تلاش کرده یک بار دیگر همان خط همیشگی "چپ ضد جنگ" به سبک اسلامی را بازتولید کند. اما این بار با صراحت بیشتری نشان داد که چگونه سیاستش عملا در خدمت روایت جمهوری اسلامی است.



در یادداشت "قطب بندی ساختگی، سیاست بی افق" سعی کردم جواب وارونه خوانی هایش از سخنان حمید تقوایی را بدهم. اما این بار می خواهم روی یک چیز دیگر انگشت بگذارم: روی آن لحظه ای که "چپ ضد امپریالیست" ما، با همان شور و شوقی که یک کودک به سمت کوکاکولا شیرجه می زند، خودش را مستقیم به آغوش پروپاگاندای جمهوری اسلامی پرتاب می کند.

او از همان ابتدای نوشته، مبنای بحث را اینطور قرار می دهد که جنگ جمهوری اسلامی و اسرائیل گویا "از دل نسل کشی در غزه" بیرون آمده است. همین یک جمله کافی است تا روشن شود که چارچوب سیاسی او نه نقد و نه دفاع از آزادی، بلکه عینا پذیرش همان پروپاگاندای جمهوری اسلامی است: اینکه جمهوری اسلامی سنگر فلسطین است و جنگ اخیر ادامه همان "مقاومت". واقعیت روشن است. جمهوری اسلامی از روز اول موجودیتش، دشمنی با اسرائیل را نه از سر عشق به فلسطین، بلکه به عنوان اکسیژن حیات خودش انتخاب کرده است. اسرائیل برای این حکومت همان چیزی است که کوکاکولا برای کودک تشنه است؛ بی آن، زندگی اش بی معنا می شود. رحمان حسین زاده اما با جا زدن جنگ اخیر به عنوان ادامه نسل کشی غزه، دقیقا همان چیزی را به خورد مردم می دهد که بیت رهبری شبانه روز برایش هزینه می کند.

او در ادامه با وارونه خوانی سخنان حمید تقوایی، چنین القا می کند که حزب کمونیست کارگری "امید بسته" به حمله اسرائیل. این مغلطه بارها تکرار شده است. سیاست حزب روشن است: تمرکز بر سرنگونی جمهوری اسلامی به نیروی مردم. هر ضربه ای به حکومت، اگر بدون کشتار مردم باشد، می تواند شرایط را برای انقلاب تسهیل کند. این موضع هیچ نسبتی با امید بستن به ارتش اسرائیل ندارد، بلکه تاکید بر همان حقیقتی است که رحمان حسین زاده از آن می گریزد: اینکه کلید پایان جمهوری اسلامی در دست مردم ایران است، نه در دست موشکهای نتانیاهو. من اتفاقا در نوشته: "چپ واقعی در زمانه جنگ و بحران" سعی کردم نشان دهم که برخورد کلاسیک کمونیستها در شرایط متفاوت چگونه می تواند باشد که هدف زدن بورژوازی باشد، نه در خدمت میهن و بورژوازی خودی!

تراژدی ماجرا آنجاست که حسین زاده خود را "چپ ضد جنگ" می نامد اما در عمل با هر جمله اش پشت جمهوری اسلامی می ایستد. او می گوید: جنگ احتمالی اسرائیل و جمهوری اسلامی "ادامه نسل کشی یکساله اخیر" است. این یعنی از نگاه او اگر جنگی در بگیرد، جمهوری اسلامی در موضع دفاعی و اسرائیل در موضع تهاجمی است. دقیقا همان تصویری که جمهوری اسلامی دوست دارد به جامعه منتقل کند: ما قربانی نسل کشی هستیم، نه شریک فعال در ویرانی و جنایت. رحمان حسین زاده شاید فکر کند با این نوشته ها دارد "از مردم فلسطین" دفاع می کند. اما حاصل واقعی اش فقط یک چیز است: تحکیم موقعیت جمهوری اسلامی به عنوان "پرچمدار مقاومت" و حذف کامل صدای مردم ایران که خواهان آزادی از چنگال این حکومت هستند. این همان حمایتی است که رژیم از او می گیرد، حتی اگر خودش نفهمد. این همان سقوطی است که منصور حکمت سالها پیش با استعاره "شیرجه به سمت کوکاکولا" توضیح داد. رحمان حسین زاده امروز مصداق بارز همین سقوط است.

رحمان حسین زاده نوشته اش را با یک جوک بیمزه تمام می کند. او که هر روز با حسن حسام راه کارگری و عباس توکل فدائی و باقی بازماندگان کمونیسم مومیایی جلسه دارد – کسانی که از "چپ" بودنشان تنها می شود چپ و راست بدنشان را تشخیص داد – به مخاطب می گوید: "سیاستهای حزب کمونیست کارگری را به پای کمونیسم کارگری ننویسید". راست هم می گوید. همانطور که جوکهای بی مزه او را هم نباید به پای طنز سیاسی گذاشت.

۲۰ اوت ۲۰۲۵


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر