۱۳۹۶ آذر ۵, یکشنبه

در ادامه اعتراضات تدافعی

در میان برخی از فعالین کارگری و نیز کسانی که درباره جنبش کارگری اظهار نظر می کنند یک نگرانی مطرح می شود که جنبش کارگری تدافعی است و جمهوری اسلامی دست بالا دارد و اعتراضات کارگری تعرضی نیست. جدا از درست یا نادرست بودن این ارزیابی، اظهار نگرانی مساله‌ای را حل نمی‌کند. معضلات جنبش کارگری به راه حل و نقشه عمل و پراتیک رهبران کارگری و متحد کردن اعتراضات کارگری نیاز دارد. واضح است هر کسی که امرش پیشروی طبقه کارگر و ضربه زدن به حکومت اسلامی باشد از اعتراض تعرضی کارگر خوشحال می شود. اما آنچه که بطور واقعی به این پیشروی و تعرض می تواند خدمت کند از جمله عبارتست از ارائه یک تحلیل درست از موقعیت جمهوری اسلامی و طبقه کارگر و بتبع آن اتخاذ سیاست و تاکتیک مناسب برای مبارزه کارگران علیه جمهوری اسلامی، که اینهم بنا به شرایط و اوضاع میتواند تغییر کند. اما موضوع این نگرانی، یعنی تدافعی بودن اعتراضات کارگری، ارزیابی ای است که هم نکات درست دارد و هم نادرست. برای توضیح این باید هم منظور خود را از تدافعی و تعرضی معلوم کنیم و هم به شرایطی که این مبارزات در آن صورت می گیرد توجه کرد. بعنوان مثال اعتصابات کارگری علیه نپرداختن دسمتزدها را در نظر بگیریم. آیا اینها تدافعی اند؟ پاسخ هم آری است و هم نه! اگر از این زاویه نگاه کنیم که دستمزد حق طبیعی کارگر است که باید پرداخت شود و کارگر در اعتراض به تعرض کارفرمایان و زیرپا گذاشتن این حق طبیعی اعتصاب کرده آنگاه باید گفت این اعتراض دفاعی است. اما شکل اعتراض یعنی اعتصاب که پیشروترین نوع اعتراض کارگری است باید گفت که این شکل اعتراض تعرضی است زیرا میتوان فرض کرد و مواردی هم وجود داشته که مثلا کارگران نامه به وزیر کار یا رئیس جمهور و یا هر اوباش دیگر رژیم بنویسند و درخواست کنند که مشکل نپرداختن دستمزدشان را بررسی کنند.
بنابراین اگر بخواهیم موقعیت جنبش كارگری در ایران را از سر موقعیت اعتراضات كارگری و با زاویه نگاه اول بسنجیم، آنگاه با این واقعیت مواجه می شویم كه قریب به اتفاق اخبار مربوط به اعتراضات و اعتصابات كارگری در میان اخبار مربوط به جنبش كارگری حالت دفاعی دارند. اعتراض به دستمزدهای پرداخت نشده، اعتراض به اخراج و بیكارسازی، اعتراض به بسته شدن كارخانجات، اعتراض به بی حقوق تر كردن كارگران تحت عنوان «اصلاح قانون كار» و غیره. آیا باید نگران این موضوع بود كه چرا فعالین كارگری اعتراضات تعرضی سازمان نمی دهند؟ یعنی خواستار افزایش دستمزد، ایجاد تشكل توده ای كارگران و غیره بطور صریح نمی شوند.
تا آنجا كه به اعتراض كارگران مربوط است، آن را می شود صریحا دید و یا بطور ضمنی متوجه شد. اعتراضی كه كارگر در مقابل ادارات دولتی و یا دفتر كارفرما در كارخانه و یا غیره تجمع می كند و علنا و صریحا اعلام می كند كه بخاطر فلان موضوع خاص تجمع كرده و اعتراض دارد. اعتراض ضمنی هم آن اعتراضی است كه كارگر با دستمزدی كه دریافت می كند، نمی تواند زندگی روزمره خود را بچرخاند و مجبور است كه دو شیفته كار كند و آخر هفته هم نداشته باشد. هر جا كه سر صحبت باز شود، از وضعیت معیشتی خود گلایه دارد. از آینده خود و فرزندانش ابراز نگرانی می كند. اعتراض ضمنی آن اعتراضی است كه یک كارگر مرد از پرداخت دستمزد ١٢٠ هزار تومان در ماه به كارگران زن فلان كارخانه پیش دوستانش گلایه كرده است.
تا آنجا كه به خود اعتراضات مربوط هستند، می شود به نكات بیشتری نیز اشاره كرد. اما نگرانی فعالین كارگری و جامعه هم قابل درك است كه این اعتراضات تعرضی نیستند و هنوز جمهوری اسلامی دست بالا را دارد! من منتها این نگرانی را ندارم. واضح است كه اگر كارگران متحدانه به خیابان بیایند و شروع به سر دادن شعار «مرگ بر جمهوری اسلامی» بكنند، بسیار خوشحالتر خواهم شد. واضح است كه اگر كارگران نفت و ذوب آهن و مس سرچشمه و ایرانخودرو و پتروشیمی ها و غیره اعتراضشان را از چهاردیواری محیط كار بیرون بیاورند و خواهان ایجاد تشكل خود و تعیین دستمزد توسط شوراهای كارگری و غیره باشند، این نشان از یک درجه بالائی از سازمانیافتگی و اتحاد بین آنها دارد و در عین حال بمعنی درجه آگاهی سیاسی بیشتری نسبت به بقیه است و این طبعا كل جامعه را وارد یك فاز دیگری خواهد كرد! منتها به نظر من به دنبال همین اعتراضات «تدافعی» شاهد اعتراض در نوع این آخری هم خواهیم بود. كافی است به این نكته توجه كنیم كه هیچ رژیمی به تنهائی نمی تواند فقط با اتكاء به سركوب به حكومت كردن ادامه بدهد. این موقعیتی است كه جمهوری اسلامی در آن قرار دارد. اگر رژیمها در كنار فشار سركوب، بر پایه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره هم تكیه می دهند، جمهوری اسلامی آن پایه ها را از دست داده و اكنون فقط بر زور سرنیزه پاسداران و بسیجیانش تكیه دارد.
اما اگر حتی با زاویه نگاهی که بالاتر توضیح دادم اکثر اعتراضات را تدافعی بدانیم، هنوز باید روی مواردی هم انگشت گذاشت که تعرضی هستند و نشانه شروع پیشرویهای جدی در جنبش کارگری است. مثال مربوط به این اعتصابات متحد و هزاران نفره کارگران پتروشیمی هاست که اخیرا اتفاق افتاد و هنوز پایان نیافته و مهلت دو ماهه ای به کافرما داده اند. مطالبه این اعتراض یعنی کوتاه کردن دست پیمانکاران از آنجا که پیروزی آن موج گسترده ای از اعتراض و اعتصاب در سایر کارخانه ها را بدنبال خواهد داشت پشت حکومت را لرزانده است. اول ماه مه ها و قطعنامه های رادیکال و مهمی که تشکلهای کارگری متحدانه پای آن امضا گذاشتند و یا بیانیه های این تشکلها درباره مسائل مهم طبقه کارگر جزو مثالهای دیگری هستند که بر تعرضی بودن آن حرکتها تاکید میکند.
اما جنبه دیگری که راجع به این اعتراضات كارگری تدافعی قابل اشاره هستند عبارتست از شرایط ناهنجار و بغایت ضد کارگری که رژیم در طی ٣٠ سال بتدریج به کارگران تحمیل کرده است که در یک کلام توضیحش اینست که نان خشک فرزندان خانواده های کارگری را به گرو گرفته است. و در این شرایط اگر اعتراضات تدافعی است بخاطر اینست که کارگران در آن نقطه ای قرار گرفته اند که برای پرت نشدن به ته دره، تقلا می كنند و مجبورند از بقاء خود حفاظت كنند. كارگران دارند به تجاوز جمهوری اسلامی به خط قرمز حیات خود اعتراض می كنند. به دستمزدهای پرداخت نشده شان كه بتوانند ادامه حیات بدهند! به بیكاری كه بتوانند لقمه نانی سر سفره خانواده خود بیاورند! جمهوری اسلامی از زبان مقامات ریز و درشتش اعلام كرده است كه توان ریشه كن كردن شرایطی كه اعتراضات كارگری از آن شرایط برمی خیزند را ندارد! كارگر می تواند اعتراض خود به بی تشكلی و تعیین دستمزد توسط شوراهای خود را به بعد موكول كند، اما دیگر نمی تواند شاهد گرسنگی كشیدن فرزند خود، بر اثر عدم دریافت دستمزد و حقوق خود بیشتر از یك روز باشد! این به نظر من آن موقعیتی است كه اعتراض «تدافعی» را ناگزیر کرده است اما ادامه این قطعا به اعتراضات تعرضی تبدیل می شوند. این شرایط آن نقطه ای است كه اعتراض «صنفی» را به اعتراض «سیاسی» تبدیل می كند.
كارگری كه به گرو گرفته شدن نان شب فرزندش اعتراض می كند، با جواب «نمی توانم» كارفرما و حراست روبرو می شود. این جواب كارگر را قانع نمی كند و به كسی كه می گوید «نمی توانم»، جواب می دهد كه «پس لطفا كنار بروید چرا كه خودمان می دانیم كه می توانیم». كارگری كه با اعتراض به نداری با نماینده ولی فقیه، حراست، شورای اسلامی كار، كارفرما، انجمن اسلامی و غیره مواجه می شود، مجبور است كه از آنها عبور كند. مجبور است در میانه راه خواهان اخراج همه این انگلهای مفت خور از كارخانه بشود. مجبور است كه خواهان برگشت به كار همكاران اخراجی و نمایندگان خود بشود. مجبور است كه خواهان آزادی دستگیرشدگان فلان اعتصاب بشود. همه اینها را می بیند و عملا متوجه این موضوع می شود كه با خود ولی فقیه و سپاه پاسداران مواجه است. مجبور است كه با صدای بلند بگوید مرگ بر رژیمی كه نان فرزندم را گرو گرفته است.

فعال كارگری چه بكند؟
همانطور که در ابتدای این نوشته مطرح كردم، بحث نگرانی که گاها از طرف برخی از خود فعالین و رهبران كارگری هم مطرح می شود مساله را حل نمیکند و به طرح و تلاش رهبران کارگری نیاز دارد. بنظر من فعال و رهبر كارگری باید اعتراضات پراكنده كارگران را به هم متصل كند. باید در طرح خواسته های خود، مثل كارگران مجتمع گوشت فارس، كارگران مخابرات راه دور فارس، كارگران نساجی مازندران، كارگران مراكز مختلف قزوین و بسیاری جاهای دیگر پیگیر باشند و همچنان جامعه را از اعتراضات خود باخبر نگه دارند. رهبران و فعالین كارگری مراكز معترض، لازم است اعتراضات را با هم هماهنگ كنند و مثلا در روز مشخصی، مثل اعتراضات معلمان استانهای مختلف در همین هفته گذشته، جلوی مجلس اسلامی و یا نهاد ریاست جمهوری اسلامی و غیره تجمع برپا كنند و اتحادشان را بنمایش بگذارند، یا اینکه اعتصاب هماهنگی را سازمان بدهند. این می تواند كلید سراسری شدن اعتراضات كارگری را بزند. دست بسیاری از فعالین و رهبران كارگری را در دست هم می گذارد و آنها را برای اقدامات بعدی مناسب، آماده تر می كند.
فعال و فعالین كارگری خیلی كارهای دیگر می توانند بكنند، از جمله تشكیل منظم مجامع عمومی كارگران برای بحث و بررسی چگونگی پیش بردن اعتراضات. سازماندهی اعتراض و راه و چاه نشان دادن مهمترین كاری است كه فعال و رهبر كارگری باید منظم در فكر آن باشد.
موقعیت جامعه ایران انفجاری است و خود سران رژیم هم این را ابراز كرده اند. در این بین جنبش كارگری می تواند و باید نقش تعیین كننده ای بازی كند. از همین الان و با سازمان دادن اعتراضاتی كه در این نوشته به اختصار به آنها اشاره شد، میشود راه را برای هموار شدن اعتراضات توده ای در هر سطحی فراهم كرد. نباید منتظر ماند. اعتراضات «تعرضی» در راهند. تشكلهای توده ای كارگران نیز ایجاد خواهند شد. اكنون باید آستینها را بالا زد و اعتراضات پراكنده را كانالیزه كرد و به آنها سمت و سو داد.
١ اوت ٢٠١١

کارگر کمونیست ١٦٨

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر