۱۳۹۶ آبان ۲۹, دوشنبه

پرنده ای كه از مترسك بترسد، از گرسنگی می میرد

بعد از اینكه مقامات جمهوری اسلامی پدرام نصراللهی، یكی دیگر از فعالین كارگری شهر سنندج را به زندان منتقل كردند، او پیامی به هم‌طبقه ایهای خود فرستاده است. در بخشی از این پیام آمده است: «حجم فقر و تنگدستی، فشار، ناامنی، یاس و ناامیدی پیوسته در حال افزایش است. فشار سنگین و ویرانگر اقتصادی، شیرینی زندگی را به کام بخش عظیمی از اقشار جامعه تلخ نموده و تنگدستی همچون کابوسی شوم، دمادم رعشه بر پیکر نیمه جان تهی دستان انداخته است. حرمت و کرامت انسانی تان مورد لگدمال سرمایه و سرمایه داری قرار گرفته، و دستان پینه بسته ی شما، دیگر نه به دهانتان، که به زانوی شکسته تان رسیده است.» تعدادی از زندانیان سیاسی هم، كه اسامی فعالین كارگری رسول بداغی، افشین اسانلو و شاهرخ زمانی در میانشان دیده می شود نیز به مناسبت كشتن كارگر دیگری به نام ستار بهشتی در زیر شکنجه، بیانیه ای صادر كرده اند، نوشته اند: «این جنایتها ماهیت واقعی رژیم را برملا میکند. این رژیم طی ٣٤ سال گذشته بقدری شکنجه و اعدام کرده است که این چنین اقداماتی برایش بصورت عادت در آمده است. درباره شکنجه و قتل مبارزانی که هیچ گونه وابستگی به یکی از جناحهای درگیر در حاکمیت ندارند همگی با بیشرمی سکوت کرده و همه تلاش خویش را برای سرپوش نهادن بر این گونه جنایات بکار میبرند. اما آنجایی که زندانی سیاسی تعلق به یکی از عوامل حاکمیت داشته باشد٬ دست به جنجال مطبوعاتی و یا پارلمانی میزنند. این بدان خاطر است که جناحهای حاکم در شکنجه و کشتار مخالفان وحدت نظر دارند.» پیامهای این چنینی رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده، محمد جراحی، شیث امانی و غیره را هم شنیده ایم كه چگونه زیر شدیدترین بازجوئی ها و اذیت و آزارها دم نمی بندند و صدای فریاد كارگران و مردم زحمتكش و آزاده می شوند كه این جمهوری اسلامی آدمكش باید برود. بیانیه زندانیان سیاسی رجائی شهر چه زیبا می گوید: «نماند ستمکار به روزگار، بماند بر او لعنت پایدار».

زندگی بر مردم ایران تلخ شده است. این تلخی حاصل مستقیم حاکمیت رژیم سركوبگر اسلامی است. حاصل مستقیم سیاستهای قرون وسطائی این رژیم است. كارگران و فعالین كارگری نمی توانند بخاطر ترس از زندان دهان فرو ببندند و اعتراض نكنند. این پرنده برای زنده ماندن باید اعتراض كند و مترسكها را كناری بنهد. اگر می شد با كشت و كشتار و زندان و شكنجه جامعه ای را ترساند و به سكوت كشاند، سالهای دهه شصت می بایست برای همیشه حكومت و سلطه اسلامی این رژیم را تحكیم می بخشید؛ اما می دانیم كه چنین نشده است. فشاری كه این رژیم بر جامعه وارد كرده، خود بخود از هر گوشه و كناری بصورت اعتراض و نارضایتی بیرون می زند. جمهوری اسلامی بداند كه بر روی كوهی از آتش فشان نابود كننده خوابیده است. روز ما هم خواهد رسید.


١٦ نوامبر ٢٠١٢

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر