۱۳۹۶ آبان ۲۹, دوشنبه

در حاشیه نقد «اتحاد سوسیالیستی كارگری» از كومه له

احمد شقاقی، از تئوری پردازان و قلمزنان اصلی «اتحاد سوسیالیستی كارگری» مطلبی در نقد حزب كمونیست ایران نوشته است كه هدف اصلی مطلب در واقع جوهر همیشگی «اتحاد سوسیالیستی كارگری» را در قبال منصور حكمت و حزب كمونیست كارگری یكبار دیگر به نمایش گذاشته است: نفرت! این مایه تأسف است، اما واقعی است و ریشه در جای دیگری دارد. در این نوشته من از حزب كمونیست ایران و حتی از حزب كمونیست كارگری هم دفاع نمی كنم؛ بلكه می خواهم نشان بدهم كه قضیه نفرت «اتحاد سوسیالیستی كارگری» ابدا ریشه در دفاع ایرج آذرین از ماركسیسم ندارد. اعضای «اتحاد سوسیالیستی كارگری» بارها تكرار كرده اند كه «منصور حكمت طبقه كارگر را از استراتژی گرفتن قدرت سیاسی كنار گذاشت». احمد شقاقی هم همین را می گوید: «کمونیست‌های کارگری بر مبنای استراتژی تبیین شده ذهنی توسط حکمت، در تمام این سال ها رویای کسب قدرت بدون حضور طبقه را طراحی نمودند.» این ظاهر قضیه است. كسی كه سری به سایت منصور حكمت بزند، می بیند كه كمونیسم در ایران بدون منصور حكمت مثل كمونیسم در تركیه و پاكستان می بود. بحثهای منصور حكمت در باره مسائل كارگری، از غنی ترین بحثهای جنبش كمونیستی و چپ هستند. كسی كه چنین تاریخی پشت سر خود دارد، صرفا با تبلیغات مخالفینش به كمپ مخالف طبقه كارگر نمی پیوندد! هیچ سوسیالیستی حداقل در ایران به یك صدم این انسان در میان صدها موضوع دیگر، مسائل كارگری را فرموله نكرده است. انسان فقط باید مثل نویسنده های «اتحاد سوسیالیستی كارگری» بی انصاف باشد كه چشمش را بر حقیقت ببندد. این بحث را باید در جای دیگری دنبال كرد.

اما برگردیم به «كنار گذاشته شدن طبقه كارگر در استراتژی گرفتن قدرت سیاسی». همچنانكه گفتم این ظاهر قضیه است. اما واقعیت چیز دیگری است. زمانی كه منصور حكمت در كنگره دوم حزب كمونیست كارگری سخنرانی می كرد و دوستان دیگری و از جمله ایرج آذرین و احمد شقاقی هم داشتند استعفانامه هایشان را از حزب كمونیست كارگری می نوشتند، اوضاع ایران دچار تحولات تازه ای شده بود و خاتمی بر سر كار آمده بود. بسیاری از آدمهای سیاسی، چه در داخل و چه در خارج، تبیین شان از جمهوری اسلامی عوض شد. طنین این موضوع حتی در صفوف حزب كمونیست كارگری هم شنیده شد. ایرج آذرین در كتاب «چشم انداز و تكالیف» در همین رابطه می نویسد: «خودویژگی وضعیت سیاسی حاضر دقیقا در این است كه از سه سال پیش با ظهور دوم خرداد بخشهایی از توده مردم میروند تا تعقیب اهداف و مطالبات خود را نه از طریق تغییرات انقلابی بلكه از طریق ایجاد تغییرات تدریجی در رژیم آزمایش كنند.» (بخش سوم، صفحه ١٠٢، نسخه الكترونیكی) در جای دیگری در همین بخش می گوید: «نفس تلاش عملی برای ایجاد تشکل توده ای، و نفس طرح مطالبات طبقاتی در دوره حاضر ناکافی است. تازگی تکالیف ما در دوره حاضر در این است که می باید با جانبداری بر پروسه شکلگیری الگوی جدید اقتصادی ایران تاثیر گذاشت.» صرف گفتن این حرفها بخودی خود هیچ ایرادی ندارند، منتها اگر فقط تحلیل باشند. اما استنتاج عملی ای كه ایرج آذرین می خواهد از این بحث بگیرد را افراد زیادی بارها مورد نقد قرار داده و مضرات آن را برای جنبش كارگری و استقلال طبقه كارگر گوشزد كرده اند. می خواهم یكبار دیگر این موضوع را به دوستان «اتحاد سوسیالیستی كارگری» گوشزد كنم. استنتاج عملی ایرج آذرین این است: «حتی در مقطعی ممکن است طبقه کارگر برای تحقق یا حفظ این خواسته های اقتصادی و سیاسی با نیروها و طبقات دیگر در عمل متحدانه عمل کند یا رسما وارد ائتلاف شود، و یا حتی تشکیل یک دولت ائتلافی (دولتی غیر سوسیالیستی و غیر کارگری) را به صلاح خود ببیند.» (همان كتاب) و یا در جای دیگری در همان كتاب، باز با رجوع به همین «شرایط تازه» می گوید: «طبقه کارگر می تواند در موارد معین در قبال اختلافاتی که میان بخش های مختلف سرمایه (مالی و صنعتی، دولتی و خصوصی، داخلی و خارجی، صادراتی و بازار داخلی، و جز اینها) بر سر سیاست های اقتصادی مشخص در می گیرد بی تفاوت نماند و بر حسب منافع خود، در این یا آن مورد، وزن خود را پشت این یا آن سیاست اقتصادی معین بیندازد.» بهمن شفیق هم كه شرایط برای وی هم عوض شده بود و تكالیفی برای خود در دستور گذاشته بود، حتی از این حرفها هم بدتر گفت و هنوز هم دارد این بار با دفاع از احمدی نژاد، این گامها را بلندتر بر می دارد. اتفاقا در این سیاست، طبقه كارگر در مركز ثقل استراتژی است و كنار گذاشته نشده است؛ منتها برای استثمار شدید، برای كار ارزان، برای ملعبه «دولت غیرسوسیالیستی و غیركارگری» شدن، برای ملعبه «سیاست یك بخش از بورژوازی» شدن. برای دنباله روی از احمدی نژاد و حذف یارانه ها. ایرج آذرین تمام سیاست خود در آن كتاب و نوشته های بعد از آن را هم، حول همین تزها فرموله كرد و درگیر بحث سازمان جهانی كار و صفدر حسینی شد كه قرار بود برای كارگران تشكل مستقل كارگری درست كنند. ایرج آذرین كارگران را بسیج می كند كه بروید این تشكلها را با میل خود و با همكاری با بورژوازی صندوق بین المللی پول درست كنید، چرا كه امروز وقت انقلاب نیست و اتفاقا در ابتدای همان كتاب، ایده انقلاب را یك ایده قرن نوزدهمی و كهنه شده یاد می كند. یادآوری این نكات از آنجا مهم اند كه متأسفانه ایرج آذرین تمام تزهای خود را با كپی برداری از گزارش سال ١٩٩٥ بانک جهانى در کتاب «کارگران در دنياى ادغام شده» (Workers in an Integrating World) سرهمبندی كرده است. اگر کسى واقعا بخواهد منطق تئورى ها و تحليل هاى پشت سیاست و تحليل هاى اين تيپى را دريابد، حتما بايد آن گزارش را و بخصوص فصل ٣ بخش ١٢ را مطالعه کند. جوهر بخش ١٢ اين کتاب مى گويد «اتحاديه هاى کارگرى آزاد» سنگ بناى موفقيت اقتصادى است. چون بعنوان نماينده کارگران بر سر دستمزد با شرکت ها چانه مى زند و در نتيجه همين تشکل ها کارگران را به توليد بيشتر ترغيب مى کنند. مى گويد دولت هائى که به دلايل سياسى آزادى را از اتحاديه هاى کارگرى سلب مى کنند، مکانيزم هاى لازم براى ميانجيگرى بين کارگر و کارفرما (شرکت) را نيز سلب مى کنند و در نتيجه تشکل کارگرى ارگان سرکوب دولت مى شود. به تأثيرات مثبت و تأثيرات منفى وجود اين نوع تشکل ها مى پردازد. تأثير اصلى مثبت آن را «بارآورى توليد» مى داند. تأثير منفى آن را نيز «به انحصار گرفتن تعيين دستمزها» و «مخالفت با تغيير (اصلاحات)» نام مى برد. ایرج آذرین در تمام این سالها، كه «جنبش اصلاحات» هم دود شد و به هوا رفت، یك لحظه از «غول» بودن این جنبش دل نكند. او در یك سخنرانی در یك گردهمایی سازمانی اش در باره تحولات انقلابی ١٣٨٨ انقلاب را می بیند، اما جنگ را فقط بین احمدی نژاد و موسوی می بیند و وقتی كه از كارگران حرف می زند، می گوید كه كارگران با آمدن موسوی سود می برند، چرا كه موسوی از بی قانونی جمهوری اسلامی گلایه دارد و می خواهد حاكمیت قانون را به مملكت برگرداند و در نتیجه كارگران در وضعیتی كه قانون حاكم است، حداقل دستمزد خودشان را به موقع دریافت می كنند و یا حق آزادی بیان و ایجاد تشكل می یابند!

احمد شقاقی، كه از سیاستهای كتاب «چشم انداز و تكالیف» دفاع می كند، حق دارد كه طبقه كارگر را در دیدگاه منصور حكمت نبیند، چرا كه داریم درباره دو دیدگاه كاملا متفاوت در مورد طبقه كارگر حرف می زنیم؛ با دو عینك كاملا متفاوت. یكی می خواهد كارگر برای شكوفائی اقتصاد بورژوائی جان بكند، دیگر می خواهد كارگر این نظم را دگرگون كند و قدرت را به خود كارگر برگرداند. منصور حكمت این دومی بود! منصور حكمت در هیچ دوره ای حتی به اشتباه در یك جمله هم نگفت كه كارگران را می بریم كه سیاستهای صندوق بین الملل پول را پیاده كنند! برای منصور حكمت كارگر در مركز اصلی سیاست برای انقلاب و تسخیر قدرت بود. نویسندگان «اتحاد سوسیالیستی كارگری» به درست می گویند كه كارگران بی تفاوت نمی مانند، اما این عدم بی تفاوتی كارگران را می خواهند برای سفت كردن بند استثمار خودشان بكار ببندند. منصور حكمت اتفاقا در تمام دوره زندگی اش وقتی كه مسائل كارگری را مطرح می كند، در دل همین اختلافات بورژوازی و در دل غیرانقلابی ترین شرایط هم، كارگر را به اتخاذ سیاستی مستقل و برای مبارزه بر سر مطالبات اصلاحی فرامی خواند، بدون اینكه از كارگران بخواهد كه كوچكترین سواری ای به هیچ بخشی از بورژوازی بدهند! بی خود نیست كه بخش اعظم كمونیستهای ایران و عراق مدیون منصور حكمت و طرفدار سیاستهای وی هستند.

احمد شقاقی نكات پراكنده و نالازم و بچه گانه زیاد دیگری را هم مطرح كرده است. دوستان دیگری هم در «اتحاد سوسیالیستی كارگری» از آكسیونها و تظاهراتهای حزب كمونیست كارگری و شركت اعضای این حزب در تظاهراتهای مختلف، دعوت منصور حكمت از شخصیتهای غیركمونیست، كمونیست و غیره حرف زده و به اصطلاح بعنوان نقطه ضعف از آن استفاده كرده كه به اصطلاح حزب كمونیست كارگری را زیر ضرب بگیرند. دوستی بل گرفته بود كه منصور حكمت «پسر شاه و وزیر شاه» (رضا پهلوی و داریوش همایون) را به كنگره حزب كمونیست كارگری دعوت كرده است. راستش منصور حكمت با دعوت از مسعود رجوی، داریوش همایون، رضا پهلوی، مصطفی هجری، یدالله خسروشاهی، ابراهیم علیزاده و دهها كس دیگر به كنگره حزب هیچگونه گناهی را مرتكب نشد. احزاب و رهبران آن را كه با سلام و علیك با اشخاص نمی سنجند؛ با قطعنامه و برنامه و بیانیه هایش می سنجند. من توصیه می كنم كه نویسندگان و اعضای «اتحاد سوسیالیستی كارگری» آن تزهایی ضدكارگری مندرج در كتاب ایرج آذرین را كنار بگذارند و با حفظ استقلال طبقاتی طبقه كارگر بروند در سالن سخنرانی مریم رجوی و رضا پهلوی گوش به سخنان ایشان بدهند. از این یكی هیچگونه ضرری متوجه كارگران نمی شود. منصور حكمت در هیچ جا نگفته است كه طبقه كارگر برود با طبقات دیگری ائتلاف كند و دولت ائتلافی تشكیل دهد؛ اما «اتحاد سوسیالیستی كارگری» رسما و سیاه بر سفید این را به كارگران گفته اند! منصور حكمت در تمام طول عمر پر بارش یكبار نگفت كارگر برود استثمار شود؛ اما ایرج آذرین گفت كارگر برود پشت پروژه های صندوق بین المللی پول. بهمن شفیق گفت كارگر برود پشت پروژه حذف یارانه های احمدی نژاد.

طبقه كارگر به سیاستی مستقل احتیاج دارد و سیاست «اتحاد سوسیالیستی كارگری» از هر جهتی در تضاد با این استقلال طبقاتی كارگران است. این یادداشت قبل از جواب دادن به نكات زیاد مطرح شده در نوشته احمد شقاقی، روشن كردن یك واقعیت بود. نكات زیاد دیگری را می شود در این مورد نوشت و از جمله در برخورد این جریان به دانشجویان زندانی، اما ترجیحا وارد آن نمی شوم.

٧ اسفند ١٣٩٠


نشریه ایسكرا ٦١٢

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر