بعضا فضایی در فیسبوک به راه میافتد که تعدادی
از فعالین این رسانه را با خود میبرد. بقول معروف جوگیر میشوند. فضائی که حول و
حوش کمپین انتخاباتی رئیسی و ابهاماتی که دو تن از فعالین کارگری در نیشکر هفته به
وجود آورده بودند، یکی از این فضاها و یکی از کسانی که جوگیر شده بود رحمان حسین
زاده بود. روحیه دفاع از تحرکات کارگران و فعالین کارگری، حتی چشم بسته هم که
باشد، در افرادی مثل رحمان حسین زاده واقعا قابل تقدیر و تحسین است که باید سعی
کرد تقویت شود.
آن روزها رحمان حسین زاده نوشته ای خطاب به حمید
تقوائی نوشت با عنوان: "اتهام اثبات نشده: حمید تقوایی باید پاسخ دهد؟" خب. شاید حمید تقوائی حوصله "من مرد
میدان میخواهم" رحمان را نداشته باشد. من پاسخ میدهم. و سعی میکنم که به
تیتر این نوشته وفادار بمانم: "مبارزه کارگری چیست؟" و رحمان حسین زاده
از آن چه میداند؟
مبارزه کارگری
کارگران برای زنده ماندن بطور روزمره باید
مبارزه کنند. این مبارزه گاه پنهان است گاه آشکار. بعضا مجبورند مثل کارگران نیشکر
هفت تپه هر روزه در صحنه باشند. بعضا مثل کارگران نفت و پتروشیمی در تدارک اعتراض
اند و یک جائی آن اعتراض را آشکار میکنند. در درون این صف گرایشی هست که ما به آن
عنوان "سوسیالیسم کارگری" داده ایم. و این گرایش در کنار بقیه گرایشات
برای نان شب کارگر مبارزه میکند، اما از یاد نمیبرد که اگر فرصت دست داد مناسبات
برده وار سرمایه داری را براندازد. بعضی از فعالین کارگری جلوی این صف و از جمله
در نیشکر هفت تپه هم، کسانی هستند که برای افزایش دستمزد مبارزه میکنند، اما میروند
با رئیسی و احمدی نژاد و اسدبیگی هم خوش و بش کرده و چک و چانه میزنند. هیچ چیز
عجیبی نیست! بعضا و در دورههائی یک کمونیست میگوید که کارگری که این کار را میکند،
دارد برای رژیمی مثل رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، که همه جا عرصه بر وجود نحسش
تنگ شده است، عمر میخرد و در بین کارگران و خانوادههای آنها ایجاد توهم میکند.
کمونیستها در یک چنین شرایطی میگویند مادران دادخواه را، مبارزه زنان را، صدای
کارگران زندانیای که از درون زندان پیغام میدهند "رأی ما سرنگونی است"
را نگاه کنید و اگر کسی در چنین شرایطی، نه برای خواستن حق و مطالباتش، بلکه برای
زد و بند در یک کمپین انتخاباتی شرکت کند، دارد در این جنایت شریک میشود. و گرنه
کارگر که واضح است حقش را که بخواهد از همان سرمایه داران و دولت جنایتکار آنها میخواهد
و مجبور است با آنها سر یک میز بنشیند و در آخر هم دست همدیگر را، به رسم عادت،
بفشارند. بعضی از دوستان چپی ای که با شنیدن نام "کارگر" غش و ضعف میکنند
(که به نظر من خیلی هم صوری است) وقتی کسی بگوید که بالفرض خنیفر در کمپین
انتخاباتی رئیسی شرکت کرده، برای رقابت با چپ بغل دستی عصبانی شده، چشمانشان را میبندد
و بجای فکر کردن، با سر وارد چاه میشوند! مبارزه کارگری، هیچ هم پیچیده نیست؛ فقط
آدم باید مشغله اش باشد که فونکسیونهای آن را بداند.
جنبش واقعی کارگری
جنبش کارگری و مبارزه کارگری همان چیزی است که
امروز در نیشکر هفت تپه در جریان است. من اخبار مبارزات کارگران در دنیا را
سالهاست که دنبال میکنم. به جرأت میتوانم بگویم که در هیچ کجای دنیا، حتی در
دمکراتیک ترین شرایط و کشور هم، جائی مثل نیشکر هفت تپه جنگ و جدالی بین کارگر و
کارفرما و دولت آنها نه در جریان است و نه هم مثل آن این همه مقاومت کرده است.
واضح است که گرایشات متفاوتی بروز خواهند کرد. کسانی هستند که شاید خود اصلا بلد
نباشند فرموله کنند، اما نماینده واقعی و تیپیک گرایش سوسیالیسم کارگری هستند.
کسانی هستند که گرچه با نماینده گرایش سوسیالیسم کارگری رفیق و دوست است، اما
سندیکالیست است و نه باوری به و نه هم دل خوشی از سوسیالیسم کارگری ندارد. در همه
جاهای اینچنینی که جنگ و جدال بین کارگر و سرمایه دار حاد است، کسانی هستند که یک
جائی جلوی صف مبارزه هستند و چند روز بعد با کارفرما تبانی میکنند و زیر پای
کارگر معترض را خالی میکنند. این مسائل هم در هفت تپه اتفاق افتادند، هم در هر
جای دیگر دنیا در طول تاریخ که کارگر در حال مبارزه بوده است، دائم اتفاق افتاده
اند. حزب کمونیستی از آن توهمات و ناخالصیهای فعالین عملی جنبش کارگری را که میتوان
شاهدش بود بری است، و با آگاهی بر آنچه که میکند برای براندازی مناسبات سرمایه
داری مبارزه میکند و در این مبارزه سعی میکند سوسیالیسم کارگری و جنبش پراکنده
کارگری را سازمان بدهد.
نکات بالا از
بدیهیات جنبش و مبارزه کارگری هستند و هر کسی که در مشغلههای جنبش کارگری شریک
است، تعجب میکند چنین چیزهایی را به او یادآور میشوند. رحمان حسین زاده که به
اصطلاح حزب کمونیستی دارد، مشغله اش بطور واقعی اینگونه چیزها نیست. او شریک مشغلههای
یک عده آدم علاف در فیسبوک است و آنچه را که او فکر میکند در مورد وقایع نیشکر
هفت تپه فاکت هستند از بگو مگوهای همین افراد هستند که شبانه کابوس حمید تقوائی میبینند.
رحمان حسین زاده فکر میکند اگر زودتر جلو آمد و یقه حمید تقوائی را گرفت، یک مدال
از این جماعت خواهد گرفت. وقتی حمید تقوائی میگوید: "خنیفر و چشمه خاور،
رفتند در ستاد رئیسی و عضو آن ستاد شدند و نابخشودنی است." یک فاکتی است که
حمید تقوائی و حزب کمونیست کارگری از آن خبر دارند؛ اما فاکتهای رحمان حسین زاده از
شایعات تأیید نشده دوستانش در فیسبوک بیرون میآیند!
و اما اکنون که معلوم شده خنیفر و چشمه
خاور رفته بودند و عضو ستاد انتخاباتی رئیسی شده بودند، ما از دوستمان رحمان
انتظار نداریم که بیاید بخاطر آن "سکاندالش" عذر بخواهد. میخواهیم قول
بدهد از این به بعد کمی در کارهایش، قبل از انجام آنها، تعمق کند.
۳۰ ژوئن ۲۰۲۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر