۱۴۰۴ تیر ۲۲, یکشنبه

قاسملو، فراتر از اسطوره

سیزده ژوئیه ۱۹۸۹، روز خونین دیگری از تروریسم جمهوری اسلامی در تاریخ جنبش‌های سیاسی ایران است؛ روزی که جمهوری اسلامی در یک عملیات تروریستی سازمان‌یافته، عبدالرحمان قاسملو، دبیرکل وقت حزب دمکرات کردستان ایران را به همراه دو تن از همراهانش در وین به قتل رساند. این ترور نه تنها نمونه‌ای از تروریسم برونمرزی جمهوری اسلامی بود، بلکه تلاشی سیستماتیک برای خاموش کردن هر صدای منتقد یا مخالف، حتی آنانی که خواهان مصالحه و گفتگو بودند. در سالگرد این واقعه، کامران متین، پژوهشگر و تحلیلگر مسائل خاورمیانه، یادداشتی در تمجید از قاسملو منتشر کرده و او را از "فرهیخته‌ترین، بلیغ‌ترین و کاریزماتیک‌ترین رهبران سیاسی در کوردستان، ایران و خاورمیانه" معرفی کرده است. اما چنین ارزیابی‌هایی، وقتی فاقد نگاه انتقادی و جامع باشند، بیش از آنکه خدمت به حقیقت کنند، به اسطوره‌سازی سیاسی دامن می‌زنند؛ روندی که در جنبش‌های ناسیونالیستی، بویژه در خاورمیانه، چندان بی‌سابقه نیست.

در سنت ناسیونالیستی کرد، چهره‌هایی چون قاضی محمد، ملامصطفی بارزانی، عبدالله اوجالان و جلال طالبانی، غالبا با تصویری یکدست، بدون خطا، و به شکل قهرمانانی تاریخی معرفی می‌شوند. این اسطوره‌سازی، بخشی از سازوکار مشروعیت بخشی به پروژه‌های سیاسی ناسیونالیستی است. اما برای درک واقعیت‌های پیچیده‌ اجتماعی و تاریخی، باید از این کلیشه‌ها فراتر رفت.

قاسملو، برخلاف دیگر نیروهای خودمختاری خواه در آن زمان، به درستی دریافته بود که نمی‌توان منتظر وقوع یک انقلاب سراسری ماند تا مسئله کرد، به سبکی که ایشان در نظر داشت، در ایران حل شود. او به دنبال "راه‌حلهای معقول" برای مطالبات ملی بود و معتقد بود که باید با جمهوری اسلامی به گفتگو نشست. اما همانطور که کامران متین هم بدرستی اشاره می‌کند، این ارزیابی بیش از حد خوش‌بینانه از بحران جمهوری اسلامی پس از مرگ خمینی و پایان جنگ ایران و عراق، موجب شد قاسملو وارد مذاکراتی شود که نهایتاً به جان باختن خود او انجامید. مسئله اما تنها به خطای استراتژیک در تحلیل قدرت جمهوری اسلامی محدود نمی‌شود. نگاه قاسملو و حزب دمکرات کردستان به مسئله خودمختاری، نه از دل یک پروژه دموکراتیک، بلکه عمدتا از طریق معامله با دولتهای منطقه یا جناح‌های قدرت شکل گرفت، (که نزدیکی به بنی صدر و مجاهدین را هم باید در همین متن دید) راهی که بعدها رهبرانی چون خالد عزیزی نیز با همان منطق دنبال کردند: "کرد باید به نان و نوایی برسد، حالا از هر راهی که ممکن است."

 


چهره‌ی دیگر حزب دمکرات

برای داشتن یک تصویر کامل‌تر از کارنامه سیاسی قاسملو، نمی‌توان نقش حزب دمکرات تحت رهبری او در سرکوب و حذف دیگر نیروهای اپوزیسیون در کردستان را نادیده گرفت. در دهه‌ی ۱۳۶۰، این حزب بارها به مواضع و نیروهای دیگر احزاب چپ مانند کومه‌له، سازمان پیکار، اتحادیه کمونیست‌ها و فدائیان خلق (اقلیت) حمله کرد. برخی از این برخوردها منجر به قتل پیشمرگان یا خلع سلاح نیروهای چپ شد. همچنین، گزارش‌های متعدد از همکاریهای تاکتیکی و پشت پرده با جمهوری اسلامی برای محدود کردن حضور و فعالیت این نیروها وجود دارد. بی‌توجهی به این جنبه‌ها در ارزیابی شخصیت قاسملو، نه تنها موجب تحریف تاریخ، بلکه مانعی در مسیر درسگیری از اشتباهات سیاسی گذشته است.

قاسملو قربانی تروریسم دولتی شد، و این ترور باید با صدای بلند و بدون هیچگونه اما و اگری، محکوم شود. در عین حال، وظیفه‌ تحلیلگران سیاسی، نه تقدیس شخصیت‌ها، بلکه نقد سازنده‌ و تاریخی آن‌هاست، حتی اگر آن شخصیت‌ها از قربانیان ترور یا محبوب بخشی از جامعه باشند. نقد سیاست‌های ناسیونالیستی، همکاریهای سئوال برانگیز با دولتها، از جمله با جمهوری اسلامی، و سرکوب نیروهای اپوزیسیون، بخشی از این وظیفه‌ است. سیاست، برخلاف خانواده و روابط عاطفی، عرصه‌ای است که در آن باید با نگاهی بیطرف و تحلیلی سخن گفت. بدون این نگاه، تاریخ تکرار می‌شود؛ با همان اشتباهات، همان خشونت‌ها، و همان قربانیان.

۱۳ ژوئیه ۲۰۲۵


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر