۱۴۰۴ مرداد ۴, شنبه

فلسطین؛ مسئله‌ای گروگان گرفته میان دو ارتجاع

مسئله فلسطین دهه هاست که به زخمی باز در وجدان جهانی بدل شده است. اما آنچه این زخم را چرکین و دردناکتر می‌سازد، نه فقط اشغال و ویرانی، بلکه گروگان گیری این مسئله توسط نیروهایی است که نه دغدغه آزادی مردم فلسطین را دارند و نه به آینده‌ای انسانی برای آن منطقه می‌اندیشند. مسئله فلسطین را به اهرم فشار سیاسی و ابزار ایدئولوژیک خود بدل کرده‌اند. تا کی قرار است این مسئله در دست آن‌ به اصطلاح "دوستان" باقی بماند که با پرچم ضدیت با امپریالیسم، در واقع حماس و جمهوری اسلامی را نمایندگان مردم فلسطین جا می‌زنند؟ و تا کی قرار است صدای واقعی دوستان مردم فلسطین، آنان که در پی راه حلی انسانی، برابرطلبانه و سکولارند، در حاشیه بماند؟



دل هر انسانی که حتی اندکی از وضعیت هولناک تحمیل شده بر مردم غزه خبر داشته باشد، به درد می‌آید. یکی از دوستان اسرائیلی ایرانی‌تبارم در نامه‌ای خطاب به هم‌میهنانش نوشته: "فرض کنیم که در غزه هیچ گرسنگی‌ای وجود ندارد و همه سیر و راحت غذا می‌خورند. آیا کسی واقعا فکر می‌کند که اوضاع آنجا خوب است؟ شهری که دو سال در محاصره بوده، با خاک یکسان شده، تحت کنترل یک گروه تروریستی بدوی، فاسد و آدم‌کش است؛ زیرساختها نابود شده‌اند؛ هیچ پناهگاهی وجود ندارد؛ تونل‌ها احتمالا فقط برای افراد خاص‌اند؛ چادر روی چادر زده شده؛ گرمای شدید تابستان؛ نبود مراقبت‌های پزشکی مناسب؛ حضور مداوم سربازان... آیا کسی هست که حاضر باشد حتی یک روز در چنین شرایطی زندگی کند؟" این، صدایی است از دل خود اسرائیل، از انسان‌هایی که هم با خطر حماس و هم با تهدیدات جمهوری اسلامی مواجه‌اند، اما هنوز انسانیت و وجدان خود را در همدلی با مردم فلسطین حفظ کرده‌اند.

در چنین شرایطی، این پرسش بدرستی مطرح می‌شود: در غیاب هرگونه نیروی چپ سازمانیافته در داخل فلسطین، مردم چه گزینه‌ای دارند؟ وقتی جنگ، ویرانی و ترور، امکان سازماندهی کارگران و هرگونه فعالیت مستقل اجتماعی را نابود کرده، آیا می‌توان انتظار داشت که مقاومت انسانی و مترقی از درون چنین جهنمی شکل بگیرد؟ پاسخ روشن است: نه! هیچ‌کس نباید چنین انتظاری داشته باشد. مقاومت واقعی، آن مقاومتی که صدای زندگی، آزادی و برابری باشد، باید از بیرون، از دل جنبشهای مترقی جهانی شکل بگیرد؛ و به ویژه از درون چپ واقعی در غرب. این چپ، همان جریانی است که همزمان با آمریکا و اسرائیل، و همچنین با اسلام سیاسی، جمهوری اسلامی، و حماس، مرزبندی روشن دارد. جریانی که در اتحادیه های کارگری بریتانیا از آتش بس فوری، بازسازی غیرنظامی غزه و مقابله با جنایات جنگی دفاع کرده؛ یا چپی که در بیانیه های گروه‌هایی چون Jewish Voice for Peace در آمریکا، آشکارا جنایات اسرائیل را محکوم می‌کند بی‌آنکه به دامن حماس پناه ببرد. جریانی که در فرانسه، آلمان و حتی در خود اسرائیل، تجمع هایی برگزار می‌کند علیه جنگ، علیه اشغال، و علیه تروریسم اسلامی. همین صداها هستند که باید تقویت و منعکس شوند. تنها چنین نیرویی می‌تواند بدرستی از حقوق مردم فلسطین دفاع کند؛ از حق آن‌ها برای امنیت، آموزش، سلامت، کار، و زندگی. و تنها چنین صدایی می‌تواند نقشه سیاسی آلوده‌ای را که مسئله فلسطین را گروگان گرفته است، درهم بشکند. تا زمانی که مسئله فلسطین از اسارت دو قطب ارتجاع، راست افراطی در اسرائیل و حامیانشان، و اسلام سیاسی، آزاد نشود، هیچ راه‌حلی، حتی آغاز راه، ممکن نخواهد بود.

۲۶ ژوئیه ۲۰۲۵


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر