حزب حکمتیست (خط رسمی) اخیرا بیانیهای منتشر کرده است که ظاهرا در دفاع از
مدنیت و علیه جنگ تنظیم شده، اما در عمل چیزی جز نوعی اعلام بیطرفی سردرگم در شرایطی
پرتلاطم نیست. اگر کسی این متن را بدون عنوان بخواند، ممکن است تصور کند بیانیهای
است از یک نهاد بینابینی که وظیفهاش توصیه به آرامش در شرایط اضطراری است. اینکه
چنین حزبی، با سابقه ای پرخاشگر و عصبی، از زبان "تمدن" و "انسانیت"
سخن میگوید، شاید برای برخی غافلگیرکننده باشد، اما آنچه در این بیانیه غایب است،
نه فقط استراتژی انقلابی، بلکه حتی ابتدایی ترین درک از توازن قوا و پویایی اجتماعی
در شرایط جنگی ایران است.
در این بیانیه، جمهوری اسلامی عملا بعنوان یک بازیگر خنثی تصویر شده که قربانی
سیاستهای قدرتهای جهانی است. نه خبری از نقش مرکزیاش در سرکوب مردم، نه حرفی از
ماجراجویی های بین المللی اش، نه تحلیلی از بحران درون حاکمیت، و نه نشانی از خشم
و ظرفیت انفجاری جامعه. در عوض، بیشترین انرژی بیانیه صرف هشدار دادن به نیروهای
اپوزیسیونی شده است که گویا مشغول کف زدن برای بمباران ایراناند. اما هیچ نامی از
این نیروها برده نمیشود. نه نقلقولی، نه ارجاعی، نه سندی. تنها مجموعه ای از کلیگوییها
و هشدارهاست که بیشتر به پندنامه اخلاقی میماند تا مداخلهای سیاسی.
در شرایطی که بسیاری از نیروهای انقلابی تلاش دارند نشان دهند چگونه میتوان
در دل جنگ، مسیر سازماندهی و سرنگونی جمهوری اسلامی را گشود، بیانیه حزب حکمتیست
(خط رسمی) نه تنها فاقد هرگونه راهبرد عملی است، بلکه حتی کوچکترین اشاره ای به
ابزارهای مبارزاتی مانند اعتصاب، شوراها، نافرمانی، یا اقدام مشترک نمیکند. صرفا
به تکرار چند واژه مانند "افشا"، "انزوا"، "طرد"
بسنده شده، آنهم نه علیه جمهوری اسلامی، بلکه علیه نیروهایی از اپوزیسیون که حتی
نامشان را نمیدانیم. بیانیه همانند داستانی است که با دقت به نقشهای فرعی میپردازد،
اما قهرمان اصلیاش، یعنی طبقه کارگر، یا غایب است یا بعنوان قربانی صرف معرفی
شده. در حالی که شرایط جنگی، هم ضعف رژیم را تشدید کرده و هم زمینه مساعدی برای
تشدید مبارزه از پایین فراهم آورده است. جنگ، با همه خطراتش، ظرفیت انقلابی نیز
دارد، بشرط آنکه چشم سیاسی به جامعه و تضادهای آن دوخته شود، نه فقط به مناسبات بین
دولتها.
سند تحلیلی حزب کمونیست کارگری با عنوان "مطلوبترین راه ختم
جنگ..." به درستی تاکید میکند که جنگ، فرصت جدیدی برای تضعیف رژیم و تشدید
مبارزه برای سرنگونی آن فراهم کرده و راه حل پایان دادن به تنشها، تنها در عبور
از جمهوری اسلامی نهفته است. این تحلیل نشان میدهد چگونه میتوان هم با مداخلات
خارجی مرزبندی داشت و هم با قاطعیت و روشنبینی، جمهوری اسلامی را هدف اصلی مبارزه
قرار داد. بیانیه خط رسمی اما به جای این مسیر، سکوت در برابر رژیم را با حمله به
سایههای مبهم اپوزیسیون جایگزین کرده است. اگر هدف این بیانیه، فقط "نمایندگی
مدنیت" در فضای پرتنش فعلی است، شاید قابل فهم باشد. اما اگر ادعای رهبری سیاسی
دارد، باید نشان دهد که چه برنامهای برای مبارزه واقعی دارد. مردم آزادیخواه ایران
بیش از هر چیز به نیرویی نیاز دارند که شجاعت طرح مسیر رهایی را داشته باشد. نیرویی
که بتواند شرایط جنگی را به نقطه قوت سازماندهی انقلابی بدل کند، نه بهانهای برای
سکوت و اعلام برائت اخلاقی. در غیاب این ویژگیها، آنچه میماند فقط طنین خفه یک سیاست
محافظهکارانه در لباس "متمدن".
۲۳ ژوئیه ۲۰۲۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر