۱۳۹۶ بهمن ۱۵, یکشنبه

چند نكته در پاسخ به «تشكل مستقل زنان كارگر»

بحث و نقد یا پاسخ دادن به برخی از نوشته ها، نه از سر اهمیت آنها و یا مربوط بودنشان به شرایط کنونی سیاسی است، بلكه از سر قرار دادن فاكتها سر جای واقعی و درستشان است. عموما دوست ندارم وارد بحثی شوم كه نه موضوع روز است و نه به معضلی چه آنی و چه آتی جوابی داده باشد. اما گاها خود را مجبور می بینم جواب بحثی را بدهم كه در آن فاكتهای غلطی برای پوشاندن مواضعی عقبمانده ارائه داده شده است و یا مغلطه كاریهای دیگری در كار میباشد. این یادداشت كوتاه من هم در جواب به نوشته ای از آذر ماجدی، در همین چهارچوب می گنجد. بحث «تشكل مستقل زنان كارگر»، علیرغم ادعای آذر ماجدی، امروز بحث هیچ جنبشی نیست و در هیچ نشریه و مدیای جدی ای، این بحث طرح نگردیده است.  آذر ماجدی اخیرا مطلبی تحت عنوان «"تشکل مستقل زنان کارگر" تعمیم آپارتاید جنسی به جنبش کارگری» منتشر كرده است که خواننده مطلب با یك نوشته درهم و برهم و قاطی پاطی از لحاظ ساختاری، و بی ربط به موضوع و با فاكتهای غلط روبروست، كه نه تنها جواب هیچ معضلی را نمی دهد، بلكه در كنار پرت و پلاگوئیهای همیشگی ایشان، دروغهایی را هم به ماركس نسبت داده است. با این توضیح اجازه بدهید كه برویم سراغ خود بحث.

بحث «تشكل مستقل زنان كارگر» جواب به كدام معضل؟
آذر ماجدی در ابتدای نوشته خود، در رابطه با «تشكل مستقل زنان كارگر» موضوعاتی را مطرح می كند كه خواننده به درست منتطر نقد آنها و جواب و راه حل درست از طرف نویسنده می باشد. می گوید: «برخی از موضعی ایدئولوژیک حرکت می کنند و برخی دیگر در پاسخ به معضلات عملی. برخی از موضع فمینیستی به این ضرورت می رسند؛ برخی از موضع پوپولیستی. نقطه عزیمت هر چه باشد، لازم است این مساله هم از نقطه نظر منافع مبارزه طبقاتی طبقه کارگر و هم از نقطه نظر جنبش آزادی زن مورد بررسی قرار گیرد. سوال اینست که آیا این یک ایده پیشرو و کمونیستی است؟ آیا این ایده بنفع پیشروی طبقاتی طبقه کارگر و بنفع آزادی زن است؟» اگر یكی فمینیستی است و دیگری پوپولیستی، پس معلوم است كه یك راه حل سوم كمونیستی هم هست. مسئله زن  بخصوص در ایران که یک مسئله اصلی است،  نمی شود صرفا با رد خشك و خالی مواضع دیگران، بابتش مدالی بر سینه خود آویزان كرد. باید راه حلی هم ارائه داد. آذر ماجدی اما این كار را نمی كند؛ بلكه به مواضع چپ ٥٦ تا ٦٢ كه دیگر وجود خارجی ندارند، میپردازد.
ابتدا لازم است به این نكته اشاره كنم كه مقوله «تشكل مستقل زنان كارگر» با «تشكل مستقل كارگری» نباید قاطی شود. گرچه هیچكدام راه حلی برای مسئله ای كه خود ادعا می كنند نیستند، اما تفاوتهای فاحشی با هم دارند. بحث «تشكل مستقل كارگری» را كه بارها نقد و افشا كرده ایم، توسط عده ای ضد كمونیست مطرح می شود كه سعی می كنند كارگران را از دخالت در سیاست كمونیستی و نزدیكی به احزاب كمونیست دور نگه دارند.(١) بحث «تشكل مستقل زنان كارگر» از این جنس نیست. حتی لزوما از جانب فمینیستها هم مطرح نمی شود! بحث این نیست كه كارگران زن خودشان مستقل از كارگران مرد تشكلی درست كنند؛ گرچه این هم می تواند از آن در بیاید، همچنانكه آذر ماجدی تبینی کاریکاتور گونه از چنین تصوری را، طرح کرده است، بلکه بحث اساسا این است ـ كه این بحث بیشتر در جنبش كارگری غرب مطرح است ـ كه جنبش كارگری و رهبران و فعالین مرد و مردسالار تشكلهای موجود كارگری( نه بدین معنا که همه فعالین و رهبران جنبش کارگری مرد سالار هستند)   به معضلات زنان علی العموم بی توجهی می كنند. بحث «تشكل زنان كارگر» این بوده است كه در درون خود اتحادیه های كارگری، نهادی درست شود كه مسئله ستم مضاعف بر زن را برجسته كند و با امكاناتی كه در اختیار دارد، امکان مبارزه و ایجاد برابری زن و مرد را حداقل در درون جنبش كارگری تسهیل كرده و جلو ببرد. داستان سرائی و خاطره تعریف كردن آذر ماجدی موضوع را از متن خارج و به حاشیه رانده است. بجای اینكه این موضوع را توضیح و نقد و بررسی كند، مرده را فلك می كند. جنبشی (كارگری) كه هنوز نتوانسته است تشكل خودش را درست كند، مسخره است اگر كسی در این جنبش بلند شود و بگوید فقط «تشكل كارگران زن»! می خواهم بگویم  به این تیپ حرفها فقط می شود گفت حرفهای بیریط و هذیانهای نامربوط!
شاید فمینیستی سعی كند نشان دهد زنان فلان درصد بیشتر بیكاری دارند و دستمزدشان بهمان درصد كمتر از مردان است و غیره. اینها فاكتهای همزاد سرمایه داری بوده اند و چیزی نیستند كه امروز كسی را از خواب بیدار كرده باشد. اما كسانی كه از مشكل زنان در جنبش كارگری حرف می زنند، به این فاكت نگاه می كنند كه زنان كارگر با مشكلاتی مواجه هستند كه گاها توسط خود مردان كارگر هم با بی توجهی روبرو می شود. مسئله حجاب و دست و پا گیر بودن چادر چاقچور در خط تولید، مسئله عادت ماهانه زنان، مرخصی دوره زایمان، مهد كودك، در نظر گرفتن ساعاتی برای شیر دادن به كودك شیرخوار بدون كسر حقوق و غیره. این مسائل در جنبش كارگری اتفاقا نه از طرف فمینیستها، كه از طرف خود فعالین كمونیست جنبش كارگری پیش كشیده می شود و در این مورد چاره جوئی می شود. حال اگر كسی مبارزه كارگری را فقط در داستانها و یا در بهترین حالت از رفیقش در اسكایپ شنیده باشد، موضوع معكوس می شود.(٢) كسی كه ستم و استثمار مضاعف بر زنان كارگر و بخصوص در ایران را انكار كند، عملا كنار دست همان «چپ سنتی»ای قرار می گیرد كه ٩٠ درصد داستان سرائی آذر ماجدی در باره آنهاست. هیچ كس در حزب كمونیست كارگری یقه منصور حكمت را نگرفت كه شما چرا نهادی كنار دست حزب كمونیست كارگری تحت عنوان «سازمان آزادی زن» را مطرح می كنی. برای اینكه برای همه ما، و یا حداقل فكر می كردیم برای همه ما، مسجل بود و مسلم بود كه زن هم در ایران و هم متأسفانه در همه جای دنیا، با معضلات و ستمهای مضاعفی طرف است كه چهارچوبهای حاضر جوابگوی مسائل متعدد و حاد آنها نیستند.
بحث «تشكل مستقل زنان كارگر» بحثی است غلط، چرا كه مشكل زنان را زنانه می كند و كارگران مرد و كل جنبش كارگری را از مبارزه بر سر رفع اینگونه موانع و مشكلات معاف می كند. منتها پایه های بحثی كه به اصطلاح پشت این منطق است، هنوز جواب می طلبد. آذر ماجدی این را ول كرده و به داستان سرائی درباره روسری آن خانم پیكاری می پردازد. زنان در همه جا و بخصوص در ایران، در شرایط به مراتب ناگوارتری قرار دارند. كسی كه با موانع امروز جلوی آزادی زن و از جمله زنان كارگر مبارزه نكند، یعنی در مبارزه بر علیه مذهب، مبارزه بر علیه قوانین قرون وسطائی قصاص، دیه، سنگسار و غیره، بر علیه قوانین ارتجاعی طلاق و چند همسری و غیره، در مبارزه بر علیه قوانین و قید و شرطهای مردسالارانه و غیره با چپ سنتی امروز در نیفتد، آنگاه داستان سرائی اش درباره پوپولیسم و چپ سنتی ٥٦ ـ ٦٢ توجه كسی را هم جلب نمی كند.
سندیكالیسم كه سنتا «رقیب» گرایش سوسیالیستی در جنبش كارگری بوده، نتوانسته است سخنگوی جنبش كارگری ایران و به تبع آن سخنگوی اعتراض كارگران بشود، چرا كه به مسائل مهم جلوی پای جنبش كارگری كه مسئله ستم مضاعف بر زنان در مركز ثقل این جنبش قرار دارد، بی اعتنا بوده است. آن را به فمنیسم رجوع داده كه فمنیسم هم نمایندگانش فائزه رفسنجانی و شیرین عبادی هستند. با همه اینها، و تأكید می كنم كه، با همه اینها، بقول منصور حكمت، در جائی مثل ایران زیر سیطره شریعتمداری و كیهان، برخوردمان با سندیكالیسم و فمینیسم كاملا  ملایم است.

آیا انترناسیونال اول زن ستیز بود؟
همینجا باید اعتراف كنم كه قصد نداشتم جواب نوشته آذر ماجدی را بدهم؛ اما آنچه را كه او به انترناسیونال اول نسبت داده است، من را وادار به واكنش كرد و مجبور شدم نكات دیگرم را نیز مطرح كنم. او درباره انترناسیونال اول می گوید: انترناسیونال اول و دوم و جنبش کمونیستی روسیه هر یک بدرجاتی در قبال مساله زن و جنبش حقوق زن دچار کمبود بوده است. و در ادامه می نویسد: «انترناسیونال اول، انترناسیونال مردان کارگر بود.» همین. این تمام حرف حساب آذر ماجدی درباره انترناسیونال اول است كه ادعا می كند «در قبال مسئله زن و جنبش حقوق زن كمبود داشته است». او عینك انتهای سال ٢٠١٢ را بر چشم زده و با اشاره به تركیب جنسی اعضای انترناسیونال اول، كه در آن زمان نه تنها زنان، بلكه اكثریت قریب به اتفاق مردان هم دارای حق رأی نبوده و اصلا انسان به حساب نمی آمدند، انترناسیونال اول را مردسالار می خواند. این نگاه یك نگاه تماما فمینیستی به ماركس است. انترناسیونال اول یعنی ماركس! كسی انترناسیونال اول را با طرفداران پرودون و زن ستیزی ایشان و چارلز اون و غیره نمی شناسد. كسی كه می گوید برخورد انترناسیونال اول مانند راه كارگر و دیگر طرفداران دروغین آزادی زن به مسئله زنان و برابری زن و مرد و حقوق زنان بود، یا عمدا دروغ به ماركس نسبت میدهد و یا چیزی از انترناسیونال اول نخوانده و نشنیده است. جنگ ماركس در انترناسیونال اول اتفاقا بر علیه كسانی بود كه می گفتند زنان نباید در مسائل سیاسی و حتی در كار بیرون از خانه دخالت كنند. مبارزه مارکس در انترناسیونال اول در كجای این بحث مبتذل فمنیستی قرار می گیرد؟! شاید آذر ماجدی كه ادعا می كند «انترناسیونال اول را مطالعه كرده است» این تكه از زیر دستش در رفته است! از دستآوردهای اصلی و مهم انترناسیونال اول، می توان از شكست طرفداران پرودون اسم برد كه مخالف حقوق برابر زن و مرد بودند. زن ستیز و مردسالار بودن پرودون را امروزه حتی طرفداران اصلاح شده خود او هم به آن اعتراف می كنند. تحلیل یك آدم سیاسی جدی از انترناسیونال اول، نه تعداد زنان حاضر، كه بحثهای آن و عقب راندن دیدگاههای ضد زن در آن باید باشد. عظمت انترناسیونال اول امروز بر هیچ آدم سیاسی جدی ای پوشیده نیست. تنها فمینیستها می توانند كل این عظمت را با بازرسی جنسیتی اعضای آن رد كنند.
انصافا انترناسیونال دوم هم، كه هزار و یك اشكال سیاسی داشت را نمی شود از این سری كه آذر ماجدی مطرح كرده است، تو سرش زد. نگاه آذر ماجدی به این انترناسیونالها و بخصوص به انترناسیونال تحت رهبری ماركس، نگاه آن جریاناتی است كه دائم می برای نمای بیرونی!!، اعضای مركزیت سازمان خود را پنجاه پنجاه مرد و زن بكنند. آذر ماجدی با ماركس مشكل دارد همین را بگوید سنگین تر خواهد بود.

توضیحات:
===========
(١) برای بحث مفصل درباره «تشكل مستقل كارگری» و همچنین معرفی منابع بیشتر در این مورد، به مقاله «باز هم درباره «تشكل‌های كارگری مستقل از احزاب»» مندرج در شماره ١٨٠ «نشریه كارگر كمونیست» مراجعه كنید.
(٢) خواننده علاقمند برای بحث تحلیلی می تواند به نوشته «شغل زنانه، شغل مردانه» مندرج در شماره ١٧٨ نشریه «کارگر کمونیست» مراجعه كند.

٢٨ اكتبر ٢٠١٢


(كارگر كمونیست ٢٣٣)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر