۱۳۹۸ آبان ۱, چهارشنبه

داستان دو زندگی


گلوبالیزاسیون (جهانی شدن) چیست؟ گلوبالیزاسیون گرایشی (Trend) است كه می خواهد جهان را در هم ادغام كرده و شدیدا به هم وابسته كند. گلوبالیزاسیون همچنین بعنوان شكسته شدن موانع سنتی بر سر اجازه دادن به حركت آزادانه كالاها، اطلاعات، مردم و سرمایه از كشوری به كشور دیگری تعریف شده است. یعنی حوادث و رویدادهایی كه مربوط به اقتصاد هستند، در یك بازار می توانند بر رویدادهای اقتصادی كشور دیگری تأثیر بگذارند و یا از آنها تأثیر بگیرند.

داستان زندگی اول
لی ژنگ (Li Zhang) دختری ١٨ ساله كه یكی از ٧٠٠٠ دختری است كه اكنون بمدت دو سال در كارخانه هویافونگ در منطقه دلتای رودخانه مروراید در چین مشغول بكار است. كارخانه ای كه حاصل سرمایه گذاری مشترك سهامداران تایوانی و سازمان نیروهای مسلح هوائی، زمینی و دریایی چین، «ارتش رهایی بخش خلق»، است. روزكار لی ژنگ از ساعت ٧ صبح با سرود كارخانه و نرمش صبحگاهی شروع می شود. كارخانه مزبور همچون یک پادگان اداره می شود. لی ژنگ در یك خوابگاه دخترانه، همراه با ١٥ دختر دیگر زندگی می كند. كارخانه، غذا و بهداشت و دوا و درمان اولیه این كارگران را فراهم می كند. لی ژنگ هفته ای ٦٠ ساعت كار می كند. بعد از شیفت صبح و ١٥ دقیقه مهلت ناهار، و قبل از شروع شیفت بعدازظهر، لی ژنگ باید چرتی به نام Regulation nap بزند. لی لازم نیست برای كار خاصی از كارخانه زیاد دور شود. آریشگاه زیبایی و مغازه های فشن (Fashion) به كارخانه می آیند. لی ژنگ می تواند بدون پرداخت پول زیادی، هر هفته موهایش را آرایش كند. مدیریت كارخانه همچنین دیسكوئی برای كارگرانش دست و پا كرده است.
لی ژنگ هفته ای ١٢ دلار دستمزد می گیرد و سالانه یك بار با خرج كارخانه و با ترن سریع السیر، به خانواده اش سری می زند. لی یكی از استخدامی های ایالت Hunan است كه حدود ٣٠ ساعت با قطار از كارخانه ای كه در آن كار می كند، فاصله دارد. او اما در دو سال گذشته فقط یكبار به روستای محل تولدش برای سر زدن به خانواده اش سفر كرده است. والدین لی به پولی كه او برایشان می فرستد تا زندگی شان اداره شود، متكی اند. لی به این امید به كار ادامه می دهد كه روزی خود، كارخانه كفش سازی خودش را در ایالت و روستای خودش تأسیس و به همه روستائیان و بستگان خود كار بدهد.
لی چیز زیادی از گلوبالیزاسیون نمی داند. منتها با تمام سختی ای كه ظاهرا بر او روا شده است، از تأثیرات آن بر زندگی اش قدردانی می كند. می داند كه كفشهایی را كه او تولید می كند، از یكی از ٣٥٠٠ فروشگاههای كفش فروشی در ایالات متحده سر در خواهند آورد. هویافونگ ٢.٥ درصد بازار آمریكا را در اختیار دارد. بدون گلوبالیزاسیون، لی ژنگ همچنان در روستای دور افتاده خود زندگی و مشغول كشاورزی می بود و احتمالا شوهر هم كرده بود. در كارخانه مزبور اما، آزادی و شغلی امن و با درآمدی خوب دارد. گلوبالیزاسیون فرصت ترقی را نیز به او داده است. با این همه لی ژنگ احساس می كند كه گذشته و خانواده اش را از او گرفته اند.

داستان زندگی دوم
كالین واكر استاد تجارت بین المللی (International Business) در یكی از دانشگاههای شناخته شده استرالیاست. او دارای مدرك ارشد تجارت (MBA) از دانشگاه بارزگانی لندن (London Business School) و دكترای دانشگاه استانفورد است. در استرالیا، كالین برای تدریس دو كورس دانشگاهی در سال كه مجموعا ٩٦ ساعت هستند، ٨٠ هزار دلار آمریكائی دستمزد دریافت می كند. او همراه دانشجویان ٢٥ هفته هم تعطیلی دارد. كالین در كنار ٩٦ ساعت، وقت زیادی را صرف تحقیق می كند. در ٢٥ هفته ای كه كالین از دانشگاه تعطیلی دارد به یك شركت چندملیتی آمریكائی مشاوره می دهد. جدا از پولی كه از این مشاوره دریافت می كند، او از مسافرت با هواپیمای خصوصی شركت لذت می برد.
گلوبالیزاسیون تأثیر عمیقی بر آموزش در استرالیا گذاشته است. كالین در كلاسهای درسش فرصت آشنائی با فرهنگهای زیادی، از جمله از كشور هند، چین، كشورهای آمریكای لاتین و اروپائی و همچنین استرالیا پیدا كرده است. كالین از سطح بالائی از امنیت شغلی و یا آنچه كه به آن تصدی می گویند، برخوردار است. اگر مقالات تحقیقی لازم را منتشر كند و با شكایات زیادی درباره تدریسش مواجه نشود، بازنشستگی خوبی با مزایای بسیار عالی را در پیش دارد.
كالین با بی ام و (BMW) تازه اش از خانه ٥ خوابه خود در حومه شهر، ٣ روز در هفته به سر كار و باشگاه ورزشی رفت و آمد می كند. او با ٤٩ سال سن، سر حال و تندرست است و هرگز از كارش احساس استرس نكرده است.
كالین هم با آغوش گرم گلوبالیزاسیون را پذیرفته است. او استاد مهمان (Visiting Professor) در هنگ كنگ است و دانشگاه او شعباتی هم در مالزی و سنگاپور دارد. كالین ٦ بار در سال توسط هواپیما به این شعبات می رود و آنجا هم تدریس می كند. برای هر ساعتی كه در این شعبات تدریس می كند ١٥٠ دلار اضافه دستمزد می گیرد. از اقامت در هتلهای لوكس و مسافرتهایی كه باید بكند، لذت می برد و بر این عقیده است كه این تجارب به بهبود و ارتقاء تدریس او و همچنین توانایی او در تحقیقاتی كه می كند، كمك شایانی می كنند. با موبایل، كامپیوتر لپتاپ و مودومش با دنیا در مراوده است و هر جایی می تواند كار بكند و هنوز با محل كار و خانه اش در تماس باشد. دانشگاه وی هزینه شركت در ٣ كنفرانس بین المللی سالانه او را تأمین می كند. سال گذشته برای شركت در این كنفرانسها از لندن، توكیو و لاس وگاس دیدن كرد. با این همه كالین می گوید كه كار ساده ای نیست كه در عین حالی كه در استرالیا زندگی می كند، با تغییرات جهانی در تماس لازم باشد.

حكایت دنیای ما
حدود ساعت ٣ بعدازظهر، بیش از ٣٠ چینی با لباسهای عایق ضدآب و چنگكهای مخصوص مشاهده شده بودند كه با كشیدن قایقی به طرف ساحل در حركتند. سفر طولانی و خسته كننده ای را برای یافتن صدفهای دو كپه (Cockles) شروع كردند. وقتی كه ماهیگیران محلی طرفهای غروب به طرف خانه هایشان حركت كردند، این ماهیگیران چینی همچنان مشغول كار بودند. شاید برای اینكه فقط ١.٨٧ دلار در ازاء روز كار ٩ ساعت دریافت می كردند. قیمت هر تن از صدفهای مزبور بین ٩٣٥ دلار تا ٣٧٤٠ دلار، بسته به كیفیتشان، می باشد.
تا صبح روز بعد، ١٩ تن از این ماهیگیران چینی بر اثر امواج غرق شده بودند. پلیس دنبال كسانی (gangmasters) كه باور می رود از این ماهیگیران سواستفاده می كنند، می گردد. گفته می شود كه گانگمسترها این چینی ها را در اطاقكهای كوچكی نگه داشته و در محیط بسیار آلوده ای نگه می دارند و آنها را دور كشور می گردانند تا از آنها برای كارهای سخت و شاقی مثل كشاورزی، بسته بندی غذا و دیگر ریزه كاریها استفاده می كنند.
این ماجرا نه در چین و یا تركیه و پاكستان و ایران، كه در ساحل شمالی انگلیس در فوریه ٢٠٠٤ رخ داده بود.


پسگفتار
نوشته بالا، ترجمه ای است آزاد از بخشی از كتابی به نام «گلوبالیزاسیون و نیروی كار» (Globalization and Labor) نوشته پیتر اندرویك (Peter Enderwick). وی استاد تجارت بین المللی در دانشگاه آكلند نیوزیلند است. بنظر می رسد كه «كالین واكر» خود پیتر باشد. پیتر اندرویك در این كتاب سعی كرده است كه گلوبالیزاسیون را از زوایای مختلفی توضیح دهد كه آن پاراگراف كوتاه مربوط به توضیح خود مقوله «گلوبالیزاسیون» را باز كند؛ اما نهایتا در همان داستانهایی كه از زندگی لی ژنگ و كالین واكر و همچنین حكایت غرق شدن ماهیگیران چینی توصیف كرده است، دور می زند. كتاب پیتر اندرویك، با در نظر داشتن اینكه مردم شعور دارند و می دانند كه گلوبالیزاسیون چیست، و با كمی انتقاد از زیاده روی هایی كه شده است، گلوبالیزاسیون را از دید شركتهای چندملیتی توضیح می دهد. از نظر وی گلوبالیزاسیون برای همه خوب بوده است.
هفته پیش خبر خاكستر شدن ٣١٤ تن از كارگران دو كارخانه در پاكستان، یكی از مهمترین اخبار در سطح جهان بود. كمتر كسی را امروز می شود از چهارگوشه جهان پیدا كرد كه در مغازه های سر كوچه اش، لباسهای نساجی و كفشهای ساخت پاكستان را پیدا نكند. كارخانجاتی كه كارگرانش در یك چشم به هم زدنی خاكستر شدند. كارگرانی كه از طلوع آفتاب تا غروب، برای چندرغازی، مثل لی ژنگ جان می كنند. این گلوبالیزاسیون اواخر قرن ٢٠ و اویل قرن ٢١  است.
من كتاب پیتر اندرویك را مدتی پیش خوانده بودم، اما با خبر جان باختن بیش از ٣١٤ كارگر دو كارخانه در پاكستان، به یاد گلوبالیزاسیون افتادم و سر دیگری به این كتاب زدم. سالها پیش در یك برنامه رادیویی، مستندی از زندگی كارگران مهاجر پاكستانی كه از روستا كنده شده و راهی زندگی بسیار فقیرانه در كلبه هایی در حومه شهرهای پر جمعیت پاكستان شده بودند را، شنیده بودم. كارگری، زندگی اش را توصیف می كرد كه حتی شنیدنش، بدون دیدن صورت گوینده، برای حتی كسی مثل من هم كه زندگی كارگران و مردم فقیر و زحمتكش را سالهاست دنبال می كنم، دردآور بود. او می گفت كه با این همه، این زندگی را صد بار به زندگی قبلی خود ترجیح می دهد. گوینده داستان می گفت كه این ترجیح بخاطر خلاص شدن از قید و بندهای خفت و اسارتبار سنتی روستائی است؛ چرا كه چه كسی می تواند با یك چنین زندگی هولناكی خوشنود باشد.
پیتر اندرویك می گوید كه لی ژنگ امیدوار است كه روزی خود بتواند كارخانه ای مثل كارخانه ای كه در آن دارد جان می كند، در روستای محل تولدش تأسیس كند و همسایه و فك و فامیلش را به كار بگیرد! اگر لی ژنگ این را به پیتر اندرویك گفته است، معلوم است كه متوهم است. در گزارش CLB كه تاكنون ٣ بخش از آن را ترجمه كرده ام نیز آمده بود كه بعضی از كارگران مهاجر بعد از چند سال كار در شركتهای چندملیتی، خود صاحب كارگاه و كارخانه ای در زادگاهشان می شوند. چنین چیزهایی خاك پاشیدن محض به چشم كارگرانی است كه مثل لی ژنگ هفته ای ١٢ دلار درآمد دارند و با این ١٢ دلار نه تنها خود باید زندگی كند، بلكه  شكم خانواده اش را نیز سیر كند. چین حدود ١ میلیارد و ٣٠٠ میلیون جمعیت دارد و از این تعداد، میلیونها نفر كارگرانی هستند كه با موقعیتی مثل موقعیت لی ژنگ مشغول گذران زندگی هستند. واضح است كه انسانها به امید زندگی ای بهتر به زندگی ادامه می دهند؛ اما این بدان معنا نیست كه همه این كارگران به این امید به كار و زندگی ادامه می دهند كه خود روزی كارخانه دار بشوند!؟
نكته جالب دیگری كه در ترجمه بالا هست، این است كه ادعا می شود لی ژنگ زندگی بهتری دارد و گلوبالیزاسیون زندگی اش را بهشت كرده است! به گفته پیتر اندرویك، لی ژنگ از این زندگی پادگانی راضی و خشنود است! منتها كالین واكر كه شرح زندگی اش رفت، با غر و لند و اكراه از وضعیت بهشتی كه گلوبالیزاسیون برایش فراهم آورده، حرف می زند.
دنیای ما اما حكایت دنیای آن ١٩ ماهیگیری شده است كه برای زنده ماندن باید روزانه با جانشان ریسك كنند. ظاهرا یك چنین زندگی ای عادی شده است. عادی است كه عده ای قلچماق جان ٣١٤ نفر را به آسانی گرفتن جان ٣١٤ پشه، به بازی بگیرند و در یك چشم به هم زدنی خاكسترشان كنند! ٣١٤ نفر انسان شریفی كه زندگی شان فدای حرص و طمع سرمایه شد، دیگر به خانه برنمی گردند. ٣١٤ نفری كه دیگر بر سر سفره خانواده حاضر نخواهند شد. كودكان ٣١٤ نفری كه دیگر در آغوش گرفته نخواهند شد. دنیای ناامنی كه برای انسان كارگر جز زنجیری بر پای، چیزی به ارمغان نیاورده است. این شده است حكایت دنیای ما!
١٦ سپتامبر ٢٠١٢
(كارگر كمونیست ٢٢٧)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر