حزب
دمكرات كردستان
سالها بود كه دیگر به
ناسیونالیسم كرد فكر نكرده بودم. اما دوم ریبندان امسال، سالگرد جمهوری مهاباد،
بار دیگر توجهام را به این مسئله جلب كرد.
جمهوری مهاباد شاید از
مهمترین وقایع در تاریخ جنبش ناسیونالیسم كرد باشد. همه ناسیونالیستهای كرد،
بخصوص در كردستان ایران را، به جنب و جوش در می آورد. نه حكومت اسماعیل آقا سمیتقو
(سیمكو)، و نه حكومت اقلیم كردستان در عراق، افتخاری مثل یك حكومت خودمختار كردی مثل
جمهوری مهاباد برای ناسیونالیستهای كرد ندارد. اما جمهوری مهاباد قبل از هر چیزی،
حزب دمكرات كردستان ایران را در اذهان تداعی می كند. گرچه امروز گروههای دیگری هم
خودشان را به این روز آویزان می كنند، اما قاضی محمد، رئیس دولت جمهوری مهاباد،
اولین رهبر این حزب نیز بود. هدف این نوشته پرداختن به جمهوری مهاباد و قاضی محمد
و یا گروههای دیگر ناسیونالیست كرد در ایران نیست. می خواهم نظری به انشعاب حزب
دمكرات كردستان ایران بیاندازم.
اگر شما هم با یكی دو
تا از اعضاء یا كادرهای این حزب آشنائی داشته باشید و آخرین انشعاب این حزب شما را
هم كنجكاو كرده و از این آشناهایتان دلیلش را پرسیده باشید، بعید نیست جوابی را كه
من شنیدهام، شما هم شنیده باشید. یكی از این آشنایانم با شوخی و برای اینكه از زیر
جواب در برود می گفت كه «فرقشان یك خط تیره (ــ) است.» یعنی یكی «حزب دمكرات
كردستان ایران» است و دیگری «حزب دمكرات كردستان ـ ایران». یكی هم می گفت مسئله بر
سر موقعیت تشكیلاتی و نزاع قدرت بین مصطفی هجری و عبدالله حسن زاده بوده است. جواب
دوم گر چه بسیار ارباب و رعیتی است، اما واقعی است. اگر حتی دعوا بین عبدالله حسن
زاده و مصطفی هجری بر سر دبیر اولی این حزب است و كادرهای این حزب ریشه اختلافات
را نبینند، در واقع دارند به خودشان به عنوان یك رعیت نگاه می كنند؛ چرا كه در بین
دعوای دو ارباب جانب یكی را گرفتهاند، بدون اینكه واقعا بدانند موضوع سر چیست!
موضوع سر چیست؟
حزب دمكرات كردستان ایران
تا قبل از دوره خاتمی نماینده اصلی ناسیونالیسم كرد بود. اكنون جز در محافل خارج
كشور و آنهم از سر دیپلماسی، كه گروههای ناسیونالیست كرد به احترام همدیگر كلاه
از سر بر می دارند و در مراسمشان به همدیگر پیام می دهند، حزب دمكرات كردستان را
در بستر اصلی فعالیت خود، یعنی كردستان، نمیتوان بعنوان نیروی جدی ناسیونالیسم كرد
به حساب آورد! عبدالله حسن زاده در دیداری با عرفان قانعی فرد این ادعا را اعتراف
می كند. می گوید: «دوران حضور ما به پایان رسیده و مردم جور دیگری به اوضاع می
نگرند.» جز در حضور بهم رساندن در سالنهای انتظار كاخ سفید و تقاضای بمب باران ایران
از آمریكا، در هیچ واقعه سیاسی مهمی بحثی از تأثیرگذاری سیاسی این حزب به میان نیامده
است. البته پائینتر به بخش منشعب حزب دمكرات كردستان كه گفته است موافق حمله آمریكا
به ایران نیست، خواهم پرداخت.
اتكاء اصلی ناسیونالیسم
كرد و نیروهای نماینده آن نه به مردم كرد زبان، بلكه به شكافهای منطقهای بین
دولتها بوده است. اگر دولت مركزی كوچكترین تمایلی در برسمیت شناختن آنها نشان
داده و امتیازی به این نیروها داده است، بدون هیچ ملاحظهای جواب مثبت دریافت كرده
است. دو مورد بسیار مشخص و علنی شده این ادعا، ترور عبدالرحمان قاسملو و صادق
شرفكندی بود كه در واقع برای مذاكره با عوامل مستقیم و غیرمستقیم دولت اسلامی حضور
به هم رسانده بودند كه متأسفانه به دام تروریستهای اسلامی افتادند. حزب دمكرات
كردستان بعد از شرفكندی و در دوره خاتمی این فرصت را از دست داد. گرچه این حزب هیچگاه
به عنوان یك جریان جدائی طلب شناخته نشده و این «اتهام» نسبت به خود را رد كرده
است، اما در این دوره بر سرنگونی جمهوری اسلامی تأكید داشته است. در دوره خاتمی كه
می توانست از آن نمد برای خود كلاهی بدوزد، فرصت را سوزاند و از دست داد! یعنی
زمانی كه جمهوری اسلامی در اوج قدرت خود بود، رهبران حزب دمكرات برگ مذاكره با رژیم
را رد نكردند. اما در دوره خاتمی كه در واقع دوره زوال جمهوری اسلامی شروع شده
بود، حزب دمكرات مواضعی گرفت كه به جریانات و محافل دیگری از ناسیونالیسم كرد میدان
داده شد. جریاناتی چون «كمیسیون كرد مجلس اسلامی»، «جبهه متحد كرد»، «پژاك» و شخصیتهائی
چون بها ادب و گروههای دیگر ناسیونالیستی رشد كردند كه توجه محافل ناسیونالیستی
كرد را چه در داخل و چه در خارج به خود جلب كردند. یك نیروی سیاسی ناسیونالیستی هر
فرصتی را غنیمت می شمارد كه از آن استفاده كرده تا توسط دولت مركزی به عنوان نماینده
سیاسی مردمی كه ادعای نمایندگی آن را دارد به رسمت شناخته شود. قاسملو و بعد از او
شرفكندی این سیاست را دنبال می كردند. به نظر می رسد كه عبدالله حسن زاده هم این سیاست
را دنبال می كند. اما رهبری بعدی حزب دمكرات علی العموم به قول منصور حكمت بی
برنامه بود.
شاید این سئوال مطرح
شود كه ساختن و مذاكره كردن با رژیمی كه وارد دوره زوال خود شده است، به ضرر حزب
دمكرات كردستان تمام می شد. این منطق در باره یك جریان ناسیونالیستی درست نیست. مثالهای
زیادی می توان آورد كه یك نیروی ناسیونالیست واقع بین و پراگماتیست، در هر شرایطی
به استقبال مذاكره با دولت مركزی رفتهاند؛ و حزب دمكرات كردستان ایران هم بارها
گفته است كه برای حل مسئله ملی كرد، (حالا آنطوری كه او تعریف می كند) حاضر است با
رژیم سر میز مذاكره بنشیند. اگر جمهوری اسلامی حزب دمكرات كردستان را به عنوان یك
نیروی نماینده حتی بخشی از ناسیونالیسم كرد می پذیرفت، این جریان برای خودش جاپائی
باز می كرد. ناسیونالیستهائی كه امروز دور جریانات دیگر ناسیونالیستی كه بالاتر
از آنها اسم برده شد جمع شدهاند، آن وقت امیدی به این حزب پیدا می كردند. اتفاقا
عروج و رشد این جریانات از سر ناامیدی ناسیونالیسم كرد به حزب دمكرات كردستان از
به كرسی نشاندن آمال این جنبش است.
اگر جمهوری اسلامی به
قدرت انقلاب سرنگون شود، مردم كردستان از حزب دمكرات و تعیین لباس پاسبانها در خیابانها،
كه این حزب علی العموم نماینده چنین خواستهائی است به سرعت عبور خواهند كرد. رهبری
این حزب به درست برای سرنگون نشدن این رژیم به قدرت انقلاب تودهها، به رژیم چنج
آمریكا دل بسته است. از طرف دیگر بخش انشعابی آن به زد و بند با جمهوری اسلامی دل
خوش كرده است.
با چنین تضعیف و حاشیهای
شدن حزب دمكرات كردستان، و در واقع قائل شدن نقش حقیری چون سازمان زحمتكشان و
اشخاص ناشناسی كه بعنوان نمایندگان اعراب و بلوچها و غیره در ایران معرفی می
شوند، برای جریانی كه در گذشتهای نه چندان دور به عنوان نماینده اصلی ناسیونالیسم
كرد شناخته شده بود، حتی اگر اعضای رهبری آن، مشكل سیاسی خاصی با همدیگر نداشتند،
به خاطر از دست دادن همین فرصتها، و تنزل موقعیت آن به چنین فلاكتی، باعث شكاف در
صف رهبری این جریان می شد. هر جریانی، چه ناسیونالیستی، چه غیر آن، اگر فرصتها را
به این سادهگی از دست بدهد و وارد دوران افول خود بشود، ورای اینكه در باره
خودشان چه می گویند و دیگران در بارهاش چه می گویند، دچار اختلاف خواهد شد. حزب
دمكرات كردستان به چنان سرازیریای افتاده است كه خودشان می گویند دورهشان به پایان
رسیده است.
یك نیروی جدی ناسیونالیستی
نه سیاست ساختن با دولت مركزی را از دست می دهد، و نه سیاست رژیم چنج را. قاعدتا
باید از تجارب جلال طالبانی و مسعود بارزانی استفاده می كردند. منتها حزب دمكرات
كردستان نه در این موفق است و نه در آن یكی. در صحنه سیاست ساختن با دولت، فرصتهای
خوب را می سوزاند و به تلههای رژیم می افتد. حتی وقتی كه بها ادب در صدد پیوند
دادن آنها و كومهله با دولت اسلامی بود، حزب دمكرات قدرتمند ظاهر نشد. در صحنه
خارجی و رژیم چنج هم محاسبات بخصوص بخش مصطفی هجری این حزب، بر مبنای تجربه عراق
بود. اما اینها متوجه نشدند كه آمریكا بعید است دیگر به شیوه رژیم صدام رژیم دیگری
را سرنگون كند.
بخش انشعابی این حزب
به رهبری عبدالله حسن زاده نسبتا پراگماتیستتر است. وقتی كه مصطفی هجری در سالنهای
انتظار كاخ سفید، منتظر دیدار با سیاستمداران دست چندم آمریكا بود تا از ایشان
خواهش كند ایران را بمب باران كند و رژیم آن را برای ایشان سرنگون كند، عبدالله حسن
زاده می گفت: «بدا به احوال كسی كه از كشوری خارجی بخواهد كه وطنش را برایش اشغال
كند و حكومتش را تغییر دهد! … من هر روز عراق را می بینم و هرگز حاضر نیستم كه چنین
بلایی سر كشورم بیاید و ایران به چنین حال و روزی مانند عراق بیافتد! … الان هم من
برای دفاع از سرنوشت مردمم، حاضرم با حكومت گفتگو كنم.»
باعث این وضعیت چیست؟
جنبش ناسیونالیستی در
غیاب یك آلترناتیو سوسیالیستی می تواند میدان مانور داشته باشد. در كردستان ایران،
ناسیونالیسم كرد و جریان نماینده این جنبش هیچ وقت دستش باز نبوده است. فشار چپ
جامعه، حزب دمكرات كردستان را به یك جنگ طولانی با كمونیستها كشاند كه نهایتا مجبور
به قبول شكست شد. دوره كنونی دیگر دست بالا پیدا كردن چپ در جامعه را حتی ملاقات
كنندگان مصطفی هجری در كاخ سفید به وی یادآوری كردند. چپی كه در جامعه دست بالا را
دارد حزب دمكرات را در دایره چپ این جامعه قرار نمی دهد. اگر منظور از چپ، جناح چپ
جنبش ملی اسلامی بود، شاید جائی برای حزب دمكرات كردستان در معادلات آینده وجود
داشت. اما چپی كه دست بالا پیدا كرده است، به چیزی كمتر از كل آزادی رضایت نمی دهد.
ناسیونالیسم كرد، همانند هر ناسیونالیسمی سد راه آزادی است. جنبش برابری طلبی جائی
برای بند و بست با بالائیها را برای هیچ نیروئی باقی نگذاشته است. نه بمبهای آمریكائی
را می خواهد و نه حكومت قرآن و وحشت اسلامی را. كسانی كه واقعا می خواهند از شر
جمهوری اسلامی راحت بشوند و بر ستم ملی هم نقطه پایانی بگذارند، باید به صف انقلاب
و برابری طلبی جامعه بپیوندند.
١ فوریه ٢٠٠٨
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر