۱۳۹۸ آبان ۲, پنجشنبه

درباره ناسيوناليسم كرد (٣)


عبدالله اوجالان و "پژاك"

 بحث در باره ناسيوناليسم کرد در ايران، بدون بررسی عبدالله اوجالان و پروژه «پژاک» (پارتی ژيانی آزادی کردستان) ايشان ناتمام خواهد ماند. در دو بخش اوليه اين نوشته گفتيم که حزب دمکرات کردستان و ناسيوناليسم لانه کرده در کومه‌له، نگاهشان به تحولات بيرون از ايران برای به قدرت رسيدن است. اما اين سومی نگاهش مستقيما به جمهوری اسلامی و احمدی نژاد است. اينجا نگاهی گذرا به اين موضوع خواهيم داشت.
«پژاک» بخش ايرانی PKK است. می گويند جريانی مشکوک است و احتمالا در تبانی با اطلاعات رژيم جمهوری اسلامی سرهم‌بندی شده باشد. شايد هم اينجوری نباشد؛ زياد مهم نيست. آنچه در اين رابطه مهم است اينست که؛ اگر مسئله کرد يک مسئله حل شده بود، «پژاک» هم همانند جريانات قوم پرست ديگری که در آذربايجان، خوزستان و بلوچستان سعی در هياهو و مطرح شدن دارند، يک جريان بی‌ربط و حاشيه‌ای می ماند؛ جريانی که نه معلوم است چه کار می کند؛ نه معلوم است دست اندرکارانش چه کسانی‌اند و نه نماينده آرزو و اميال هيچ بخشی از جامعه است. درست مانند جرياناتی چون سازمان زحمتکشان و «خه‌بات». اما جواب نگرفتن مسئله کرد و نمايندگی نشدن ناسيوناليسم کرد توسط يک جريان جدی تحزب يافته در کردستان ايران و همچنين رابطه نزديک اين جريان با PKK همين «پژاک» را به يک جريانی تبديل کرده است که در معاملات بين جمهوری اسلامی و ناسيوناليسم کرد، ادعای سهم‌خواهی می کند.

«پژاک» در خدمت جمهوری اسلامی
حزب دمکرات کردستان ايران چندی پيش به نقل از يک سايت خبری کردی نقل قولی از عبدالله اوجالان آورده بود که کنه نظرات ناسيوناليسم کرد مورد نظر اين جريان مشکوک را به نمايش می گذارد. او گفته است: «فی نفسه در ايران، استانی به نام کردستان وجود دارد و در ايران حداقل کردها از نوعی خودمختاری برخوردارند. اگر ايران اين استان را اندکی توسعه داده و پژاک را به رسميت بشناسد، ما نيز ارتشی ١٠٠ هزار نفری در اختيارش قرار خواهيم داد.»
اکنون معلوم شد که خودمختاری‌ای که PKK به دنبالش است از چه نوع است؟! معلوم شد که او مسئله کرد را چگونه می بيند. «کردها در ايران دارای خودمختاری هستند!» اما کسی در ايران از آن خبر ندارد؛ حتی آن ناسيوناليست‌های خودمختاری طلبی که بيش از دو دهه است می گويند: «خودمختاری برای کردستان، دمکراسی برای ايران»! مشکل PKK فقط اين است که شاخک آن در ايران به رسميت شناخته نشده است. اگر جمهوری اسلامی در استان کردستان ايران ده پانزده کارخانه و کارگاه درست کند، اگر چهار پنج دانشگاه در اين استان بسازد، «کردها هم که با اين «استان کردستان» به رسميت شناخته شده‌اند و دارای خودمختاری هستند»، ديگر مسئله حل است! اگر اين اتفاق بيافتد، عبدالله اوجالان يک ارتش ١٠٠ هزار نفری در اختيار حکومت اسلامی قرار خواهد داد که هر گونه شلوغی و غائله را در کردستان سر جايش بنشاند! گرچه صراحتا از «پايان دادن به شلوغی و غائله» صحبت نکرده است، اما ترجمه مادی اين سخنان چيزی جز اين نيست. پائين‌تر به آن می پردازم. راستش حتی در آن بيانات عبدالله اوجالان، «توسعه» هم يک تعارف است. اصل مطلب همان تلاش برای به رسميت شناخته شدن «پژاک» توسط جمهوری اسلامی است!
برای اينها، وجود ستم ملی بر اين بخش از جامعه، ابزاری است برای بند و بست با حکومت مرکزی. گرچه همه ناسيوناليست‌ها يک چنين ديدی نسبت به مسئله ملی دارند، اما رک گوئی عبدالله اوجالان ابهامی را برای کسی بر جای نمی گذارد. جنگ و جدال اين‌ها برای رفع «مسئله ملی»، بر سر تحقق حقوق مدنی و فردی و گسترش اختيارات مردم اين منطقه و حتی دمکراسی رايج هم نيست؛ بلکه کسب امتياز از دولت مرکزی برای به قدرت رسيدن بخشی از بورژوازی محلی است که از قدرت دور مانده است. «مسئله ملی» حاصل «زحمات» اين‌هاست و امروزه می خواهند محصول اين «زحمات» را بچينند.


اوجالان و «استان کردستان»، پيام به جمهوری اسلامی
يک معضلی که از همان اول جلوی پای اوجالان و «پژاک»ش قرار گرفته است تعريف تازه‌ای از جغرافيای کردستان توسط ناسيوناليست‌های کرد است. حزب دمکرات کردستان و ناسيوناليست‌های گرد آمده بزير چتر «کومه‌له»، مرزهای کردستان را از ايلام شروع می کنند و تا آن سوی خوی و ماکو کش می دهند. يعنی ٤ استان امروزه ايران را شامل می شود؛ آذربايجان غربی، کردستان، کرمانشاه و ايلام. مرزهای تعريف شده توسط حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی يک مورد اصلی اعتراض ناسيوناليسم کرد در ايران بوده است. اظهارات عبدالله اوجالان از همان اول مورد اعتراض حزب دمکرات کردستان قرار گرفته است. بيانيه ١٠ دی ٨٦ حزب دمکرات به اين تقسيمات اوجالان اعتراض کرده و گفته است: «کردهای ايران به هيچ کس اجازه نمی دهند که حقوق ملی آنها را که برای آن هزاران قربانی داده اند، به استان کردستان محدود سازد، …» مهاباد، قلب ناسيوناليسم کرد، که پايتخت حکومت خودمختار قاضی محمد نيز بود اصلا جزو استان کردستان نيست. مهمتر، خود «پژاک» را هم دو قدم آن طرف مرزهای منطقه کرمانج نشين آذربايجان غربی کسی به رسميت نمی شناسد! در نتيجه آنچه در پيام اوجالان به جمهوری اسلامی مستتر است، اين است که «ما تقسيمات و اداره کردستان را توسط شما به رسميت می شناسيم، شما هم ما را به رسميت بشناسيد تا با هم کنار بيائيم»!
اما يک اشکال ديگری که عبدالله اوجالان و «پژاک»ش در رابطه با ناسيوناليست‌های سنتی کرد در ايران با آن مواجه‌اند، در سر داشتن هوای «برداشت محصول حاصل زحمات» آن‌هاست. بالاتر گفتم که «مسئله ملی» حاصل «زحمات» ناسيوناليست‌هاست. کسی در بين ناسيوناليست‌ها در کردستان نمی تواند يک تعريفی از مقوله «ملی و مليت» بدهد که مخاطبش را قانع به جنگ و خونريزی بکند! يعنی اگر کسی واقعا بخواهد بداند «مليت» چيست و يک مقاله دو صفحه‌ای در تعريف اين مقوله بنويسد، بايد ده تا کتاب از ارنست گيلنر، ارنست رنان، اريک هابسباوم و غيره بخواند تا نيمچه تعريفی، آنهم سوبژکتيو، از اين مقوله ارائه بدهد. می خواهم بگويم که آن اسطوره و ميتالوژی‌ای (Mythology) که امروزه «مسئله ملی» را احاطه کرده است، حاصل دامن زدن به خصومت‌هائی سازمان يافته قومی بين کردزبانان با غير کردزبانان در مورد مشخص «مسئله کرد» است. اعتراض‌نامه ١٠ دی ماه حزب دمکرات کردستان همين نکته را يادآوری می کند. می گويد: «کردهای ايران به هيچ کس اجازه نمی دهند … علاوه بر اين کردهای ايران به آن سطح از آگاهی و فهم رسيده اند که خود سرنوشت خود را تعين نمايند و لزومی نمی بينند که آقای اوجلان از زندان ايمرالی سرنوشت آنها را رقم بزند.»وارثان اصلی «مسئله ملی» در کردستان ايران می خواهند محصول «زحمات» خود را خود بچينند؛ اجازه نمی دهند اوجالان از زندان ايمرالی به آن دست درازی کند. حزب دمکرات کردستان دارد دندان قروچه می کند که می خواهد قتل و قتال ديگری هم سر اين مسئله اين بار با PKK راه بياندازد، همچانکه يک دوره‌ای با پارتی دمکرات کردستان عراق (قياده موقت) راه افتاد.


عبدالله اوجالان، «امپرياليسم» و جمهوری اسلامی
عبدالله اوجالان اما بيشتر از در اختيار قرار دادن ارتشش در اختيار جمهوری اسلامی گفته است. او همچنين گفته است که «از تشکيل دولت ملی در کردستان عراق نگران است و موفقيت اين طرح را موفقيت خط آمريکا ـ انگليس دانسته و تهديد کرده است که در مقابل اين طرح به تشکيل همپيمانی کرد ـ شيعه با ايران و سوريه مبادرت می ورزد.» (به نقل از اطلاعيه حزب دمکرات کردستان) بالاخره عبدالله اوجالان در زندان ترکيه و زير سرنيزه‌های ارتش ترکيه اين حرف‌ها را زده است. اينکه ايشان اين حرف‌ها را واقعا با ديکته شدن آن توسط شکنجه‌گران بيان کرده است يا نه، مسئله ديگری است. اما همين اظهارات اوجالان، اکنون پلاتفرم رهبری PKK است. همان چرنديات اسلامی ـ ضد آمريکائی جمهوری اسلامی!
جمهوری اسلامی بخاطر ملاحظات ديپلماتيک با ترکيه و آمريکا در عراق، احتمالا اين پيشنهاد PKK را فعلا بی‌جواب بگذارد. اما با بحرانی که گريبانگير جمهوری اسلامی شده و با فشارهای بين‌المللی‌ای که به رهبری آمريکا و تحت نام سازمان ملل بر او وارد می شود، پذيرفتن چنين پيشنهادی و يا حتی استفاده از اين برگ برای جمهوری اسلامی در معادلاتش با آمريکا و همپيمانانش، بعيد به نظر نمی رسد. اين يک نگرانی واقعی است.

عبدالله اوجالان و مبارزه مردم بر عليه جمهوری اسلامی
اما برای جنبش اعتراضی در ايران و بخصوص در کردستان ايران نگرانی ياد شده ملموس‌تر است. جمهوری اسلامی در تمام طول عمرش، هيچگاه در هيچ گوشه‌ای از کردستان به رسميت شناخته نشد. امروز اما مبارزه مردم در کردستان از هر تعبيری از «مسئله ملی» عبور کرده و اعتراضات کنکرت و هر روزه به کمتر از سرنگونی جمهوری اسلامی و رفاه و زندگی شايسته انسان، رضايت نمی دهند. برای اين مبارزات، ترجمه مادی گفته‌های اوجالان سرکوب عريان و گورهای دسته جمعی و کوره‌های آدم سوزی است. يک شرط الزامی و مهم در مبارزه عليه ميتالوژی «مسئله ملی» در کردستان ايران، کنار زدن جريانات قومی و مزاحمی چون PKK و «پژاک»ش است. در کردستان ايران يک چنين دست ردی به سينه «قياده موقت» زده شد. امروز به نظر می آيد که PKK در نوبت است.
٤ مارس ٢٠٠٨


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر