۱۳۹۸ آبان ۲, پنجشنبه

درباره ناسيوناليسم كرد (٢)


«فعالیت به نام كومه‌له»

در بخش اول این نوشته از لابلای نگاه به آخرین انشعاب در حزب دمكرات كردستان، به ناسیونالیسمی كه این حزب زمانی نماینده اصلی آن بود، نگاهی كردیم. در این قسمت به بخش دیگری از ناسیونالیسم كرد كه عمدتا هر از چند گاهی تحت عنوانی از كومه‌له بیرون می زند نگاهی خواهیم انداخت.
كومه‌له به طور عمده در بستر یك مبارزه توده‌ای بر علیه جمهوری اسلامی شكل گرفت. و كما بیش یك جریان چپ محلی بود كه در مقابل دفاع سیستماتیك حزب دمكرات از زمینداران كرد، از دهقانان كردستان و جنبش دهقانی این منطقه دفاع می كرد. با دست بالا پیدا كردن ماركسیسم انقلابی در این جریان و تشكیل حزب كمونیست ایران، بخش ناسیونالیست این جریان برای مدتی سكوت اختیار كرد. اما با هر جزر و مدی كه امكان ابراز وجود برایش بوجود آمد، با سنگ اندازی جلوی پای بخش چپ و كمونیست این جریان، ناسیونالیسم در این جریان خودی نشان داده و خواهان سهم بیشتری شد.
اولین باری كه ناسیونالیسم در كومه‌له به صورت برجسته ای ابراز وجود كرد، در جریان حمله اول آمریكا به عراق بود كه بر علیه چپ در این جریان ایستاد و نمایندگان آن دنبال یافتن دوستانی در میان احزاب ناسیونالیست كرد عراقی شدند. این ناسیونالیسم در كومه‌له چنان با اعتماد بنفس در به قدرت رسیدن ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق زیر سایه حضور آمریکا در عراق عمل می كرد،  كه گرچه كمونیسم از لحاظ نظری در كومه‌له دست بالا را داشت، اما چوب لای چرخ گذاشتن این جریان عملا به امر روزمره اش تبدیل شده بود، با جدا شدن منصور حکمت و بخش اعظم کادرهای کمونیست این چریان از کومه له و حزب کمونیست ایران، میدان مانور برای ناسیونالیست‌ها در این جریان بازتر شد. بار اول عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده با گروكشی و همكاری احزاب ناسیونالیست كردستان عراق از كومه‌له جدا شدند و اخیرا هم بخش دیگری تقریبا با همان بهانه و همان پلاتفرم كومه‌له را زیر فشار گذاشته‌اند.
در بخش اول این نوشته به افول حزب دمكرات كردستان اشاره‌ای كردم. عبدالله مهتدی و دوستانش درست با دیدن این وضعیت حزب دمكرات، سعی داشتند با زور اسلحه هم شده كومه‌له را ملاخور بكنند و جای خالی نمایندگی ناسیونالیسم كرد را به این شیوه پر كنند. پروژه اصلی این جریان بردن جریانی متشكل، متحزب و دارای سابقه و پایگاه توده‌ای، به عنوان ناسیونالیسم كرد به بارگاه خاتمی برای بده و بستان بود. این پروژه با هشیاری كمونیست‌ها شكست خورد و فقط كسانی دور و بر این افراد جمع شدند كه حتی ناسیونالیست‌های معمولی هم با دیدن چنین فالانژیسمی انگشت به دهان ماندند. اما با رفتن عبدالله مهتدی و با لاط بازی در آوردن او و دور و بری‌هایش در گروكشی از حزب کمونیست ایران و کومه له، بسیاری از كسان دیگری كه در كومه‌له مثل ایشان فكر می كردند، امید چندانی به پروژه ایشان نداشتند و برای یك دوره چند ساله سكوت اختیار كردند. اكنون بار دیگر این افراد دور گرفته‌اند و بخصوص در محافل خارج كشور، نستالژی افراد زیادی را در این تشكیلات زنده كرده‌اند.
مشكل این افراد منتها این است كه اساسا صداقت سیاسی كافی از خود نشان نمی دهند. در بیرون از تشكیلات خودشان، اگر كسی بخواهد بداند این‌ها چه می گویند، و چرا چنین برخوردهائی از ایشان سر می زند، واقعا فكر خواهد كرد مسئله صرفا بر سر فعالیت به نام «كومه‌له» و یا «حزب كمونیست ایران» است. در یكی از نوشته‌های اصلی سران این جماعت تحت عنوان «ضرورت فعالیت بنام كومه‌له» می گویند كه «نقطه عزیمت بحثشان عبارت است از كار كردن تشكیلات موجود تحت نام كومه‌له و كنار گذاشتن نام حزب كمونیست ایران». این عبارت چنان مظلوم است كه انگار طرف مقابل این بحث بیخود پایش را توی یك كفش كرده كه الا بلا ما باید با همین نام «حزب كمونیست ایران» ظاهر شویم. از بحث‌های داخل تشكیلاتشان خبری ندارم؛ اما وقتی نوشته‌های علنی‌شان را به دقت دنبال كنید، متوجه می شوید كه هیچ چیزی از حزب كمونیست ایران، نه امروز و نه در اوان تشكیل آن را قبول ندارند. وقتی كه از درون تشكیلات این‌ها را كمی زیر فشار قرار دادند، مینه حسامی، كه به نوعی سخنگوی این گرایش شده است، رسما نوشت كه «كومه‌له‌ای كه ایشان در نظر دارد با كومه‌له‌ای كه صلاح مازوجی در نظر دارد، از زمین تا آسمان متفاوت است.»
گفتم كه این گرایش و سخنگویانش صداقت سیاسی در ابراز علنی نظراتشان را ندارند. در یكی از نوشته‌هایشان گفته‌اند كه از نظر آن‌ها «كار كردن بنام كومه‌له هم واقعی است و هم یك ضرورت سیاسی«. نوشته وارد اصل موضوع نمی شود و به خواننده نمی گوید كه این «ضرورت سیاسی»ای كه این‌ها احساس می كنند چیست كه تغییر نام را برای این دوستان ضروری كرده است. چه ضرورت سیاسی‌ای خط خوردن عنوان «كمونیسم» را ضروری كرده است!؟ خواننده كه نوشته‌های پراكنده این دوستان، علی الخصوص نوشته‌های مینه حسامی را می خواند، تازه به این پی می برد كه همان بحث‌های عبدالله مهتدی قبل از انشعاب ایشان از كومه‌له را تكرار می كنند. خودشان را در هیچ تبیینی كه به تصویب كنگره‌های كومه‌له و حزب كمونیست ایران رسیده است، شریك نمی بینند.
پروژه سازمان زحمتكشان به دنبال احساس خلائی كه عبدالله مهتدی و مشاورین اصلی او احساس می كردند، برای معامله با خاتمی ضروری شده بود. پروژه طرفداران «فعالیت به نام كومه‌له» را حمله آمریكا به عراق و حكومت اقلیم كردستان ضرورت بخشیده است. مشكل این‌ها این است كه می خواهند جریانی كه عمدتا با كمونیسم تداعی شده است را به معامله ببرند. اما زرنگی‌ای كه می كنند این است كه می خواهند به تاریخ بیش از ٢ دهه گذشته كومه‌له رجوع كنند و كل تاریخ ماركسیسم انقلابی و حزب كمونیست ایران را یكشبه قلم بگیرند. قلم گرفتن دلبخواهی این تاریخ صرفا تداعی شدن آن با منصور حكمت است. پائین‌تر به این بخش اشاره خواهم كرد؛ اما لازم است یك نكته را قبل از پایان بردن این بخش یادآوری كنم؛ شاید بشود محافل پیشمرگان بازنشسته در خارج كشور را كه به نوارهای مامله و حسن زیرك و رزازی گوش می دهند و نستالژی‌شان گل می كند به دور چنین پروژه‌هائی گرد آورد؛ اما پایگاه اجتماعی كومه‌له، كه اساسا در تقابل با زورگوئی طبقات بالا دست دور برنامه آن جمع شده‌اند، را نمی شود با چنین پروژه‌هائی به خود نزدیك كرد. و یك نكته بسیار مهمی را كه این‌ها در نظر نمی گیرند، این است كه نه آمریكا و نه هیچ بخشی از جمهوری اسلامی، كومه‌له‌ای كه بدون پایگاه اجتماعی است و كسی برایش تره‌ای خرد نمی كند، را جدی نخواهد گرفت. و این سرآغاز افول و شكست چنین پروژه‌هائی می شود.
برای من این‌ها حاشیه‌ای هستند. دنبال پروژه‌ای شكست خورده افتاده‌اند. كومه‌له هم جریانی است كه اعضایش می توانند بر سر مسائل مورد اختلاف درون تشكیلات خود به بحث بپردازند و یكی از گرایشات در همین بحث‌ها دست بالا پیدا می كند و تشكیلات را به پیش می برد. اما به نظر من گرایش «فعالیت به نام كومه‌له»، كه خواننده احساس می كند تعدادی هستند كه خودشان را بخطا رفته و مغبون احساس می كنند، و تشكیلاتی را مخاطب قرار داده‌اند كه بیائید شما هم در این احساس ما شریك شوید، نمی توانند به این سادگی كل تشكیلات را و یا حداقل اكثریت تشكیلات را با خود همراه كنند. به این دو دلیل ساده كه اولا كسی دنبال آدم فریب خورده نمی افتاد، و دوم اینكه این‌ها در بیان نظراتشان صراحت سیاسی ندارند، چرا كه خودشان نیز می دانند كسی دنبال نظرات این‌ها، اگر صریح بیان كنند، نمی افتاد.


توسل به بحث‌های بیربط و جواب گرفته
مینه حسامی در بخشی از نوشته «در پاسخ به رفیق ابراهیم علیزاده»، كه بیشتر به یك نامه شخصی به شخص خود ابراهیم علیزاده شبیه است تا یك نوشته توضیحی بیرونی، در رد اینكه ابراهیم علیزاده آن‌ها را به سازمان زحمتكشان نزدیك دانسته و منتسب كرده است، می گوید: «رفیق ابراهیم بخوبی می داند كه بدنبال انشعاب آن‌ها در سال ٢٠٠٠، … حتما بخاطر دارند كه با پایان كنگره ٩ كومه‌له، از ٣ عضو كمیته مركزی كه مأمور به توضیح انشعاب در خارج كشور شده بودند، دو تن از همان رفقایی بودیم كه امروز با این لحن با ما صحبت می كند. از سویی دیگر رفقای كمیته مركزی كومه‌له، رفقا ساعد وطندوست و جعفر امین زاده بلافاصله پس از انشعاب، در مصاحبه‌های جداگانه‌ای در رادیو كومه‌له، به تفصیل در مورد جریان انشعابی صحبت كرده …» راستش خواننده‌ای كه امروز با نوشته‌های مینه حسامی روبرو می شود، وقت آن را ندارد كه برود آرشیو مطبوعات كومه‌له را زیر و رو كند تا ببیند ایشان آن زمان چه گفته و چه كرده‌اند. آنچه را كه روبروی خود می بیند، مواضعی است كه عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی‌زاده با ایل و تبارشان با گروكشی به سراغ كومه‌له آن زمان آمدند و فرموله‌تر بیان كردند.
مینه حسامی اشتباه می كند كه شعور خواننده‌اش را تا این حد دست كم می گیرید. ایشان در زمان انشعاب عبدالله مهتدی هر چه گفته است امروز ارزش چندانی ندارد. عبدالله مهتدی با افول حزب دمكرات به عنوان نماینده ناسیونالیسم كرد و با مشورت كسانی چون بها ادب و صلاح مهتدی می خواست كومه‌له را به بارگاه خاتمی برای معامله ببرد. امروز طرفداران «فعالیت به نام كومه‌له» ارتش آمریكا را پشت مرزهای كردستان دیده‌اند و در رویاهایشان خود را جای مام جلال و كاك مسعود بارزانی می بینند و می خواهند كه كومه‌له‌ای غیر كمونیست و كپی «كومه‌له رنجدران» را به معامله ببرند. سیاست‌های این دو جماعت را با هیچ معیاری نمی توان از هم تفكیك كرد.  او در جای دیگری از نوشته‌اش می نویسد: «چرا كه ایشان (ابراهیم علیزاده) بخوبی بر این واقف است كه ما، هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ آرمانی كاملا با جریان انشعابی (ایلخانی ـ مهتدی) تفاوت داریم.» ما نمی دانیم كه ابراهیم علیزاده چقدر از نظرات ایشان خبر دارند، اما برای ما كه نوشته‌های این افراد را در سایت‌های اینترنتی می بینیم، تفاوتی را ندیدیم. همان حرف‌ها و مواضع را با ادبیاتی خام‌تر مشاهد می كنیم.
یك نمونه دیگر تحلیل ایشان از تشكیل حزب كمونیست ایران است كه تئوریزه كننده آن عبدالله مهتدی است. می گوید: «ارتجاع مذهبی قدرت را در دست خود قبضه كرده و برای سركوب هرگونه صدای آزادیخوانه‌ای از جمله: مبارزات طبقه كارگر، اعتراضات توده‌های مردم و كمونیست‌ها و سوسیالیست‌ها و هرگونه صدای عدالتخواهی اجتماعی پا بمیدان گذاشت و سركوب وسیعی را براه انداخت. … تشكیلات ما در آنموقع فكر می كرد كه با تشكیل حزب ابزار لازم برای تغییر چنین شرایطی را بدست خواهیم آورد.» (مینه حسامی، پاسخ به چند سئوال) این بحثی است كه در كومه‌له و حزب كمونیست ایران دست بالا را دارد و هیچ كسی جلوی آن نایستاده است. عبدالله مهتدی كه از فعالین اصلی ماركسیسم انقلابی در كومه له بود و در دوره كمونیسم كارگری هم یكی از كسانی بود كه برای توضیح مواضع «فراكسیون كمونیسم كارگری» سمینار درون تشكیلاتی می گذاشت، منتها قبل از انشعابشان از كومه‌له، تئوری بالا را برای مینه حسامی تئوریزه كرد.
در جای دیگری از تحلیل‌شان به یكی از عقب مانده‌ترین تحلیلی كه بارها جواب گرفته است، آویزان شده‌اند. می گویند: «اما كادرها هم، آن‌هائی نبودند كه از دل جنبش كارگری و در محیط كار و زندگی آن‌ها، و از متن جدل و مبارزه معین كارگران كه بطور روزمره و بر سر معیشت روزانه خود با بورژوازی و هیئت حاكمه درگیر بودند برخاسته باشند. بلكه بیشتر آدم‌های تحصیلكرده‌ای بودند دارای گرایشات سوسیالیستی و كمونیستی كه در برابر جریانات مختلف چپ آنزمان مرزهای معینی هم داشتند.» جالب نیست؟ نقطه اشتراك تمام گروه‌هائی كه پیشینه حكا دارند و می خواهند از این تاریخ جدا شوند و حرف دیگری بزنند، این است كه گویا حزب كمونیست ایران پایگاه كارگری ندارد و از كارگران و در قلب مراكز صنعی درست نشد؛ و در نتیجه حزب كمونیست نیست. همان زمانی كه حزب كمونیست ایران تشكیل شد، كسانی خارج از آن این بحث‌ها را مطرح كردند و همان زمان هم جواب گرفتند. آدمی كه سرش را توی برف كرده و نمی خواهد ببیند چند بار این بحث جواب گرفته، واقعا هم كه شعور مخاطبش را این چنین دست كم می گیرید. نبش قبر كردن این بحث هم در دنباله همان بحث‌های قیافه گرفتنی است كه بگویند ما اختلاف‌مان ریشه دیگری جز ناسیونالیسم دارد است.

تنفر از «كمونیسم كارگری»
مشكل من اما با كومه‌له و حزب كمونیست ایران قبل از هر چیز دیگری این است كه میدان مانور ناسیونالیست‌ها در تنفر پراكنی بر علیه حزب كمونیست كارگری را بر این‌ها تنگ نكرده است. طوری كه اگر مینه حسامی بخواهد تشكیلات خودشان را بر علیه صلاح مازوجی بشوراند، به او می گوید همان فرمولبندی منصور حكمت را در باره «حق شهروندی» در برابر سازمان زحمتكشان به كار می برد! كسی نیست كه به او بگوید عزیز جان فرمولبندی عزرائیل را به كار می برم، تو لطفا بیا بگو كه اشكال این فرمولبندی چیست!؟ یا مثلا رو به ابراهیم علیزاده می گوید كه نظرات ایشان مثل نظرات حزب كمونیست كارگری است! «جریان كمونیسم كارگری» چنان لولو خورخوره‌ای شده است كه حتی در انشعاب بین اقلیت و اكثریت سازمان زحمتكشان هم به همدیگر نزدیكی و دوری به بحث‌های منصور حكمت را یادآوری می كنند و جلب نیرو می كنند. این تنفر پراكنی در دوره جدائی منصور حكمت از حزب كمونیست ایران توسط عبدالله مهتدی باد زده شد و هیچ كسی جلوی آن نایستاد. اكنون كل تشكیلات حزب كمونیست ایران و كومه‌له باید چوب آن را بخورد. كسی اگر در كومه‌له مشكلش سوسیالیسم و كارگر باشد، باید قبل از هر چیزی بر علیه چنین شیوه‌های غیرسیاسی‌ای (در واقع به نوعی هم سیاسی هستند، اما از نوع ضدكمونیستی آن) بایستد. مینه حسامی حق دارد كه به ابراهیم علیزاده می گوید «كمیته مركزی خاموش». او نقطه ضعف ابراهیم علیزاده را می‌داند و سكوت ایشان در برابر تنفر پراكنی بر علیه حزب كمونیست كارگری را هم خوب تشخیص داده است؛ كه مرتب از او، با یادآوری «لولو خورخوره» از ایشان باج خواهی هم می كنند. علیزاده سمینار درون تشكیلاتی بر سر اختلافات درون تشكیلات خودشان می گذارد و با دست و دل بازی اول از هر چیزی كلی حرف بیربط و مینه حسامی پسند بار كمونیسم كارگری و منصور حكمت می كند و بعد هم دو كلمه بی آزار به طرفداران «فعالیت به نام كومه‌له» می گوید. می شود با جریانی اختلاف داشت، اما رواج فرهنگ تنفر پراكنی میدان را بر روی بسیاری از مسائل بعدی و بخصوص برخورد غیرسیاسی باز می كند.
این اما یك جنبه از قضیه است. مشكل كومه‌له با ناسیونالیسم عمیق‌تر است. صلاح مازوجی در جریان مسئله كركوك رسما خواهان كوچ اعراب از این شهر شد، و ابراهیم علیزاده هم سیاست آمریكا در عراق را به نفع كردهای ایران دانسته است. چنین سیاست‌هائی است كه كومه‌له را هر روز از روز قبل بیشتر در پیگیری اهدافی كه جلوی خود گذاشته است و در كنگره‌ها به تصویب رسانده، دور می كند و در واقع كارخانه تولید ناسیونالیست‌های دو آتشه می شود. به نظر من باید همان پایگاهی كه پروژه‌های «سازمان زحمتكشان» و طرفداران «فعالیت به نام كومه له» را ناكام كرده است، فشار بیشتری بر رهبری كنونی كومه‌له بگذارد كه واقعا به طرف چپ بچرخد.
١۵ فوریه ٢٠٠٨

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر