فیسبوک، و به یک معنا مدیای اجتماعی، برای
تعدادی که فکر می کنند سیاست می کنند میدانی برای سرگرمی شده است. آنهایی که
هیچگونه اثر مثبتی در تحولات اجتماعی ندارند. آنهایی که کسی به امید اینکه فردا به
لطف آنها بهتر خواهد شد، سر بر بالینی نمی گذارد.
بهروز شادیمقدم روی دیوار فیسبوکش استاتوس
گذاشته بود: "مناقشه و جدل
هایی در فیسبوک میان عده ای و حسن معارفی پور در جریان است. جالب اینجاست که به
دادگاه های آلمان پناه برده اند. چه مرجعی!" من هم به احترام دوستی مان
کامنتی زیر آن استاتوس گذاشتم: "بهروز جان سلام. از این یادداشتت چنین بر می آید
که مراجعه به پلیس را قبول نداری. اما از کامنتت چنین بر می آید که یکی از این دو
طرف جنگ و دعوا بی پرنسیپ است و ... به نظر من مراجعه به پلیس را نمی شود بدون قید
و شرط تقبیح کرد. اگر کودکی گم شود، حتما باید به پلیس مراجعه کرد که پیدایش کنند.
اگر کسی در خیابانی با حداکثر سرعت ۵۰
کیلومتر در ساعت، ۱۰۰ کیلومتر در
ساعت مسابقه گذاشت، حتما باید به پلیس برای جلوگیری از این اعمال مراجعه کرد. اگر
کسی زنش را کتک زد، حتما باید پلیس صدا کرد. اگر کسی کودکی را آزرد، حتما باید
پلیس صدا زد. اگر کسی قصد قتل کس دیگری دارد، حتما باید پلیس را خبر کرد. مراجعه
به پلیس ظرافتهایی دارد که باید آنها را از هم تفکیک داد.
بهروز جان ما بر اثر مبارزاتمان یکسری
از حقوق را تثبیت کرده ایم و برای پاسداری از آنها قرار نیست بیست و چهار ساعت با
همدیگر بر سر زیر پا گذاشته شدن آنها یقه همدیگر را بگیریم. می رویم از پلیس و
دادگاه می خواهیم که موظفند از حقوق ما حفاظت کنند. ما قانون کار جمهوری اسلامی را
قبول نداریم؛ ولی کارگران بر اثر مبارزاتشان روز کار هشت ساعت را به جمهوری اسلامی
تحمیل کرده و آن را در قانون کارش آورده اند. اگر کارفرمائی کارگران را به کار
بیشتر از آن مجبور کرد، باید رفت و شکایت کرد که نگذارند با کارگران مثل برده
رفتار کنند. مراجعه به دادگاه و پلیس در اینگونه موارد حق ماست!
مورد دعواهایی که گفته ای، من نمی
دانم سر چه بوده و به کجا کشیده است، اما اگر موارد اینچنینی در آنها مطرح هستند،
نباید به این بهانه که مراجعه به پلیس و دادگاه "بورژوازی" قباحت دارد،
راه را بر هتک حرمت و فحاشی و برخوردهای فیزیکی بازگذاشت." من از دعوایی که
بهروز به آن اشاره کرده بود هنوز هم بی خبرم. بهروز در جواب کامنت من نوشت:
"ناصر عزیز با سلام، من بحث پلیس را مطرح نکرده ام. واضح است که باید در
مواردی که آورده ای باید به پلیس مراجعه کرد. مراجعۀ یک عده آدم سیاسی برای رسیدگی
به مشکلشان به دادگاه های آلمان مسئله است. این دادگاه ها ارگانی سیاسی و به شدت
راست و بی پرنسیپ اند. مراجعۀ چپ به راست را مینا احدی باب کرد. مینا احدی راست
پرو غرب است و آرمانش همین دادگاه هاست. نمیشد این افراد مشکلشان را به یک یا دو
نهاد و آدم معتبر در میان بگذارند و نظر خواهی کنند؟"
عبدل گلپریان در نوشته ای جوابی به این
ادعای بی ربط بهروز شادیمقدم داده و مینا احدی هم زیر نوشته عبدل نوشته است:
"ممنون عبدل گلپریان گرامی. در مورد شکایت من از یک فرد بی پرنسیپ که نوشته
بود من و حزب من از فاشیستها دفاع میکنیم و از آنها پول میگیریم، عین رفتار درست
بود. من در آلمان شناخته شده هستم و دو وکیل دارم. در همه موارد اگر در رسانه ای
تهمتی زده شود و یا فردی اتهامی بطرفم پرتاب کند، وکلای من اقدام میکنند. در این
مورد طرف مجبور شد نامه امضا کند و بگوید دیگر تهمت بیخود نمیزند. کسی که اینرا
محکوم میکند و مرا پروغرب میخواند، اولا باید خودش از قرون وسطی فاصله بگیرد و
وارد دنیای امروز شود و ثانیا من تایید میکنم پرو غرب هستم."
مینا احدی یک فعال سیاسی است که زندگی
کردن در ایران به لطف او یک کم قابل تحمل تر شده است. مینا احدی کمونیستی است که
آرزوی سنگسار کردن بیشتر زنان را به دل سران رژیم جنایتکار اسلامی گذاشته است.
مینا احدی کمونیست پرشوری است که رژیم جمهوری اسلامی از ترس او و بخاطر فعالیتهای
او از اعدام صدها نفر دیگر تجدید نظر کرده است. حسن معارفی پور و دهها نفر دیگر
مثل او، از جمله همین بهروز شادیمقدم گرامی، که هیچ انسانی که ظلم و اجحافی بر او
می رود به امید فعالیتهای آنها شبی را سر بر بالینی نمی گذارد، به چه درد سیاست
مثبت در این جامعه می خورند؟
بهروز شادیمقدم برای توجیه حرفهایش،
که بیشتر به یک جوک بیمزه می مانند تا اظهارنظری عاقلانه، نوشته است: "شکایت
از چپ را پیش راست بردن مورد نظر است. فعالیت های ضد اعدام احدی کاری مثبت است.
مراجعۀ او به یک نهاد راست افراطی و شکایتش از یک فعال چپ و عکس های چپ و راست او
با شخصیت های احزاب ارتجاعی اروپا جایگاه سیاسی اش را روشن میکند و اگر این ها
مایۀ افتخار اوست، از دیدگاه مارکسیسم راست روی محسوب میشود." اولا من از درک
بهروز شادیمقدم از متد مارکسیستی از مبارزه برای رهایی چیزی نمی دانم. او ظاهرا
برای خودش احکامی آسمانی دارد به نام "دیدگاه مارکسیسم" که جز به درد
کامنت در فیسبوک و تویتر، به درد هیچ کار مثبتی نمی خورند. بهروز شادیمقدم قبول
دارد که اگر کسی کس دیگری را کتک کاری کرد، باید به پلیس مراجعه کرد. قبول کرده
است که از دست جمهوری اسلامی، حزب توده و فدائیان اکثریت به دادگاههای آلمان
مراجعه کند. اما اتهامات سخیف حسن معارفی پور شارلاتان را، که به شهادت اطلاعیه
کمیته مرکزی کومه له بخاطر ضرب و شتم خواهرش از کومه له اخراج شد، نباید به دادگاه
آلمان برد!
بهروز شادیمقدم می نویسد:
"مراجعۀ یک عده آدم سیاسی برای رسیدگی به مشکلشان به دادگاه های آلمان مسئله
است." کدام "مشکلشان"؟ چرا مسئله است؟ آیا مشکل سیاسی بوده که دو
نفر با هم بحث کرده اند و یکی مثل بهروز گفته که نظر شما حول ارزش اضافه و اجاره و
یا ارزش مصرف، مارکسیستی نیست و طرف پیش هلمت کهل رفته و شکایت کرده؟ یا اینکه یکی
به دیگری، بدون هیچگونه سند و مدرکی اتهامی زده که "تو از فاشیستها پول می
گیری" بوده که طرف رفته شکایت کرده؟ آیا بهروز شادیمقدم و امثال ایشان قبول
می کنند که اگر حسن معارفی پور خواهرش و یا همسرش را، که هر دو سیاسی اند و ظاهرا
چپ، کتک کاری کرد، که می شود "مشکلشان"، خواهرش و یا همسرش به دادگاه و
پلیس شکایت ببرد؟
و معیارهای بهروز شادیمقدم در
"چپ و راست" خواندن افراد کودکانه و حتی بهتر است بگویم ابلهانه است. می
نویسد: "شکایت از چپ را پیش راست بردن مورد نظر است." چپ بودن اینجا
ادعا است، نه عمل! چون طرف به خودش می گوید "چپ" دیگر به هر عمل زشتی هم
دست زد، باید فدای این عنوان ایشان بشود.
آدم باید خیلی کار سیاسی مثبت و
تاثیرگذار بکند که مینا احدی بشود. مینا احدی اگر دو سه نفر آدم هپروتی داشته باشد
که کارهای او را نمی بینند، در عوض میلیونها آدم شریف در سراسر جهان از تلاشهای بی
امان او مطلعند و به وجد می آیند. مینا احدی، مثل هر آدم مهم و تاثیرگذار دیگری
اینجا و آنجا مورد بی احترامی قرار خواهد گرفت. قابل انتظار است؛ کسی به
"هیچکس" گیر نمی دهد. کسی نام "هیچکس" را بیخود و بیربط جا و
بیجا تکرار نمی کند. جمهوری اسلامی "هیچکس" را دهها بار تهدید نمی کند.
قوم پرستان "هیچکس" را به باد فحش و ناسزا نمی گیرند. و زندانیانی که
زندگی شان زیر چکمه های سیاه شکنجه گران سیاه شده و زنانی که انتظار حکم اعدام می
کشند، از "هیچکس" انتظاری ندارند!
اگر بهروز شادیمقدم با مینا احدی مشکل
دارد، همین را بگوید. چرا با حرفهای مفت و بیربط، خودش را مسخره عالم و آدم می
کند؟
۱۵ نوامبر ۲۰۲۰