دور اخیر
مبارزات مردم ایران، میرود كه با رژیم جمهوری اسلامی تعیین تكلیف كند. این جنگ
سرنوشت ساز كه دچار یك وقفه چندین ماهه شده بود، با شعله ور شدن آتش انقلاب در
تونس و مصر و دیگر كشورهای منطقه، بار دیگر زبانه كشیده و میرود كه طومار منحوس
رژیم بیش از سه دهه خفقان، سنگسار، اعتیاد و فقر و نداری را در هم بپیچد.
با سرنگونی
جمهوری اسلامی، «خانه كارگر» و زیرمجموعههای آن هم مورد حمله قرار خواهند گرفت و
جنبش كارگری از وجود منحوس آنها هم راحت خواهد شد. اما تا رفتنشان مجبوریم كه مرتب
آنها را افشا كنیم و خطراتی كه از جانب آنها جنبش كارگری را تهدید میكند را نیز
نشان دهیم.
زیرمجموعههای
«خانه كارگر«
«خانه كارگر» امروز یك جریان مافیائی است كه از
حمله عوامل چماق بدست حزب جمهوری اسلامی و مشخصا به سركردگی علیرضا محجوب و علی ربیعی
به تشكیلات «خانه كارگر» كه در سال ٥٧ كانونی برای تجمع فعالین كارگری و فعالین
شوراهای كارگری بود، درست شد. صدها حزب الهی در بهار سال ٥٨ با حمله به این مركز و
با سركوب فعالین كارگری، آن را اشغال كردند و نام آن را به «خانه كارگر جمهوری
اسلامی» تغییر دادند.
«خانه كارگر جمهوری اسلامی» یك جریان منفور است
كه كمتر كسی در بین كارگران كوچكترین شك و شبههای در مافیایی بودن آن دارد. این
جریان منفور مافیایی اما زیرمجموعههائی نیز دارد كه «شوراهای اسلامی كار» شناخته
شدهترین آنها هستند. این «شوراها» هم خود حاصل سركوب و قلع و قمع جنبش كارگری
هستند كه در نوشتههای مختلف و از جمله بطور مختصر در مقاله «وعده نجم الدین هم
توخالی و هم توطئه است» مندرج در نشریه «كارگر كمونیست» شماره ١٤٣ به آن اشاره
كردم. این نهاد هم همانند «خانه كارگر» یك نهاد منفور است كه كارش جاسوسی علیه
كارگران و فعالین كارگری است. مقامات مختلف جمهوری اسلامی چه در خود شوراهای اسلامی
كار و چه در محافل دیگرش گفتهاند كه نه كارگران، نه مدیریت و نه اعضای شوراهای
اسلامی كار، كسی این نهادها را تشكل كارگری نمیداند بلكه آن را یك نهاد مشورتی در
كنار مدیریت میدانند. بارها گفتهاند كه مشكل اصلی شوراهای اسلامی كار این است كه
كارگران فرقی بین این نهاد و انجمنهای اسلامی محیط كار نمیبینند. و هر چقدر این
نهاد سركوب رسواتر شده و جنبش كارگری هم رادیكالتر شده، اینها سعی كردهاند با نامهای
دیگری ابراز وجود كنند. «اتحادیه سراسری زنان كارگر»، «انجمن صنفی كارگران»،
«اتحادیه كاركنان بیمارستانها و مراكز درمانی»، «اتحادیه پیشكوستان جامعه كارگری»
و غیره. همه اینها سر به «خانه كارگر» رژیم هستند و اساسنامه شان هم كمابیش همان
اساسنامه «شوراهای اسلامی كار» است كه اعضایش، حال با زبان و ادبیات متفاوت، باید
التزام عملی به ولایت فقیه داشته باشند و مخالف نظام اسلامی نباشند! منتها اتفاق
افتاده است كه فعالینی از جنبش كارگری برای پیش بردن امر خیری جاهائی وارد این
تشكلها شدهاند و یا حتی جاهائی تشكلهائی از كارگران با اسامی نزدیك به این اسامی
پا گرفتهاند، اما تا جائی كه به زیرمجموعههای «خانه كارگر»، و هدف اصلی ایجاد این
نهادها برمی گردد، اصل بر همان «التزام به ولایت فقیه» و غیره برمی گردد.
گرایش چپ و گرایش
راست
جنبش كارگری ایران
هم مثل هر جای دنیا، گرایش چپ و راست خودش را دارد. منتها خط كش و درك «راست» و
«چپ» برمی گردد به كسی كه این موضوع را مطرح میكند. اما تا به وضعیت جنبش کارگری
در ایران و نیز بحث ما در این نوشته برمیگردد برای تشخیص چپ و راست به برخی
فاکتورهای مهم میتوان اشاره کرد. «گرایش چپ» تلاش میكند كارگران را در تشكلهای
مستقل خود متشكل كند و در چهارچوب همین نظام سرمایه داری، رفرمهای هرچه بیشتری در
وضع معیشتی كارگران صورت بگیرند. اما هدف اصلی آن انقلاب كارگری است و موضوع را
طوری میبیند كه كارگران تنها زمانی آزاد میشوند كه مناسبات كار مزدی را لغو كرده
باشند. و «گرایش راست» هم بدون اینكه كارگر را برای انقلاب كارگری سازمان بدهد، میخواهد
در سیستم كار مزدی اصلاحاتی به نفع كارگران صورت بدهد و افقش از این اصلاحات در
نظام طبقاتی هم فراتر نمیرود. «گرایش چپ» اتكایش به قدرت مبارزه كارگران است؛
«گرایش راست» هم تكیه گاهش رجوع به قوانین دولتی و «فشار از پائین برای چانه زدن
در بالا» است. اما زیرمجموعههای «خانه كارگر» در این دسته بندی جای نمیگیرند.
کلا نهادهای سركوب كارگری جمهوری اسلامی حتی در منتهاالیه هیچ تشكل كارگری جای نمیگیرند.
اینها همانطور كه گفتم، نهاد سركوب و مشورتی مدیریت هستند كه اعضای آن نه توسط
كارگران انتخاب میشوند و نه به كارگران پاسخگو هستند. گرایش حزب توده و یا آنچه
به آن «توده ایسم» گفته میشود، به دلیل اینكه خود در درست كردن این مجموعه دست
داشتهاند و تلاشهای زیادی كردهاند كه اینها را چه در بین كارگران و چه در
نهادهای بین المللی بعنوان نمایندگان كارگران جا بزنند، آنها را بخشی از جنبش
كارگری جا میزنند. اما همچنانكه گفتم، با هیچ معیاری نمیتوان اینها را جزئی از
جنبش كارگری نامید.
گرایش راست و
جنبش كارگری
همچنانكه در
شماره ١٤٣ نشریه «كارگر كمونیست» اشاره كردم رژیم شوراهای اسلامی كار را در متن
مبارزه كارگران بر سر قانون كار در دهه ٦٠، برای هدف مشخصی سرهم بندی كرد. فعالین
«گرایش چپ» در این مبارزه معتقد بودند كه روابط بین كارگر و كارفرما نیازی به
دخالت دولت ندارد و قانون در واقع توازن قوا بین این دو است. دولت خود طرف اصلی علیه
مبارزه كارگران و كارفرمائی بزرگ است. در نتیجه چیزی به اسم «قانون كار» در چنین
شرایطی دخالت قانونی دولت در مبارزه بین كارگر و كارفرما است و این یعنی سركوب
قانونی كارگران. «گرایش راست» هم به تجربه رابطه بین كارگر و كارفرما در قانون كار
سلطنتی مراجعه میكرد و هم به قانون اساسی جمهوری اسلامی. یكی از كسانی كه از گرایش
راست به مسائل كارگری میپردازد، میگوید: «دسته دوم (منظور ایشان همان دستهای
است كه ما به آن میگوئیم «گرایش راست»)، روابط و مقررات کار در شکل قانون کار تنظیم
کننده روابط نیروی کار و صاحب کار میدانست و اعتقاد داشت که باید قانون کار مبتنی
بر اصول پذیرفته شده در قانون اساسی و در شان جامعه ایران انقلابی تصویب گردد.» در
ادامه درباره «دسته دوم» میگوید: «دیدگاه دوم حاصل نظرات کارگران و مدافعان آنان
در درون و بیرون حاکمیت بود که در این میانه بخش مدافعان حقوق کار وابسته به حاکمیت
که عمدتا در خانه کارگر فعلی متمرکز است و در مجالس قانون گذاری حضور داشتند به دلیل
درک مغلوط از مقولات و مفاهیمی که بتواند تشکلهای صنفی مستقل و واقعی کارگران را
مورد توجه قرار دهد، در مواضع پاندولی بین دو دیدگاه دیگر در نوسان بود و در نهایت
ضمن تامین بخشی از مطالبات کارگران از جمله رد ماده ٣٣ قانون کار رژیم گذشته و
جلوگیری از اخراج و مواد دیگر در مورد تشکلهای صنفی مستقل به پذیرش مواضعی کشانده
شد که امروزه به سردرگمی و انفعال جامعه کارگری ایران در ایجاد تشکیلات مستقل واقعی
منجر گردیده است.»
به نظر من این دیدگاه
راست و «توده ایستی» است كه در بالا به آن اشاره كردم، كه در بین خانه كارگر و گرایش
رفرمیستی و راست در بین فعالین كارگری، كه عمدتا در هیأت مؤسس سندیكاهای كارگری
جمع هستند، در نوسان است. همینها بودند كه در سركوب شوراهای كارگری با «خانه كارگر»
و سپاه پاسداران همدستی كردند تا جائی كه بسیاری از فعالین كارگری از كار اخراج،
زندانی، تبعید و اعدام شدند. اینها گرچه چشمشان به نهادهای دولتی است، اما توسط همین
نهادهای دولتی هم مورد بی لطفی قرار میگیرند.
گرایشات ساختگی
چپ و راست
نكته مهم دیگری
در رابطه با دو مقوله «گرایش چپ» و «گرایش راست» ساختن دلبخواهی این «گرایشات»
است. ما میدانیم كه دو گرایش راست و چپ در جنبش كارگری و یا جنبشهای اجتماعی دیگر
وجود دارند؛ اما در ایران امروزی صرف اینكه كسی فعلا از انقلاب، سوسیالیسم و
انقلاب كارگری حرفی نزند و حتی به دنبال راههای قانونی برای ایجاد تشكل، افزایش
دستمزد و غیره باشد، نمیتوان و نباید مهر «گرایش راست» بر او زد. بارها گفتهایم
كه علی العموم گرایش رفرمیستی جنبش كارگری كارگران را در سندیكا متشكل میكند، در
حالی كه گرایش چپ و سوسیالیستی این جنبش، آلترناتیو شورائی و مجمع عمومی را تبلیغ
میكند. اما كسی نمیتواند اینقدر ساده و ساده نگر باشد كه فعالینی را كه با تلاشهای
هركولی خود سندیكائی را در ایران ایجاد میكنند، خیلی ساده «رفرمیست» و «گرایش
راست» قلمداد كند! گرایش راست ـ به نظر من زیر فشار رادیكالیسم جنبش كارگری ـ میتواند
در تلاش و اتحاد عمل با گرایش چپ در این كار هركولی ایجاد تشكل كارگری شركت كند و
اگر فشار رادیكالیسم كارگری در مبارزه كارگران تضعیف گردد، گرایش راست با آن تشكل
كارهای دیگری خواهد كرد. برای مثال فعالینی در سندیكای واحد كه از حسین اكبری و
مازیار گیلانی نژاد خط میگیرند و یا رضا رخشان و آن اظهاراتی كه در مورد یارانههای
و رفاه! زندگی كارگران در دولت احمدی نژاد و انقلاب كرد را اینگونه میشود توضیح
داد. اما گرایش راست بطور كلی بسیار فراتر از افراد در یك جنبش است. این گرایش در
واقع در كنار قانون گرائی، مرتب در حال حاشیهای كردن گرایش چپ و كمونیستها در
جنبشهای اجتماعی نیز هست. به نظر من در موقعیت امروز ایران اگر كسی از هر گرایشی
در جنبش كارگری بخواهد یك تشكل مستقل كارگری درست كند، به تقویت جنبش كارگری و گرایش
چپ درون جنبش كارگری كمك كرده است. و درست از همین سر هم هست كه گرایش شناخته شده
راست در بین فعالین كارگری، سعی در فروختن زیرمجموعههای خانه كارگر بعنوان تشكلهای
كارگری هستند. همینها هستند كه دست خانه كارگر را در دست «فدراسیون بین المللی
اتحادیههای كارگری» گذاشتند. همینها هستند كه سعی میكنند پلی بین شوراهای اسلامی
كار و سندیكای كارگران واحد باشند. همینها هستند كه سندیكای واحد و سندیكای
كارگران نیشكر هفت تپه را برای متوسل شدن به قدرت كارگران سرزنش میكنند.
دوست دارم كه در
همین رابطه به یك نگرانی دیگر تعدادی از فعالین كارگری نیز اشارهای بكنم. نگرانی
این فعالین از این است كه چند نفری هستند كه بر این نظرند كه جنگ اصلی در ایران و
در جنبشهای اعتراضی از جمله جنبش كارگری، بین لیبرالیسم (گرایش راست) و سوسیالیسم
(گرایش چپ) است. فعلا به این كاری ندارم كه لیبرالیسم، سوسیالیسم، گرایشات چپ و
راست چگونه تفسیر و تعبیر میشوند. منتها وقتی كه جنگ اصلی در ایران زیر سیطره
جمهوری اسلامی به جنگ بین لیبرالیسم و یا هر چیز دیگری جز جمهوری اسلامی و گرایش
چپ و سوسیالیستها تعریف و خلاصه میشود، آنگاه کارگران ضرر میکنند. باین ترتیب
مثلا در جائی مثل سندیكای كارگران نیشكر هفت تپه، دیگر تعیین تكلیف با جمهوری
اسلامی و عواملش در مدیریت، شوراهای اسلامی كار، حراست و غیره رنگ میبازد و جای
خود را به جنگ بین افراد و فعالین معینی میدهد كه به دلخواه به چپ و راست تقسیم
شدهاند. این موضوع حتی به این شیوه هم ابراز نمیشود كه طرف بگوید در عین بسیج
توده كارگران و در صحنه نگه داشتن شان بر علیه جمهوری اسلامی، كار افشاگری در
رابطه با «لیبرالیسم» را هم به پیش ببریم؛ بلكه جنگ طوری تعریف میشود كه ابتدا آن
«لیبرال»ها را از سر راه بردارند. دود این «جنگ» كذایی که بانی اصلی اسارت کارگران
یعنی جمهوری اسلامی سرمایه را کنار گذاشته است قبل از هر چیزی به چشم توده كارگران
میرود و اتحادشان را و جنگشان با جمهوری اسلامی را تضعیف میکند.
٢٠ فوریه ٢٠١١
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر