امروز، به رسم بسیاری از یکشنبه ها، به دیدار یک دوست افغان به مغازه اش رفتم که هم سلامی کرده باشم و هم حالش را در این فضای سنگین بر افغانستان بپرسم. زیاد نگران نبود و کمی هم خوشحال به نظر میرسید. قبلا هم از تعدادی از دوستان افغانستانی شنیده بودم طالبان هر چه کرد و بود، حداقل امنیت در آن کشور برقرار بود. دوستم امروز گفت که در دوره ۲۰ سال گذشته، بین دو دوره طالبان، فساد و ارتشاء، ناامنی، دزدی، فامیل و پارتی بازی و غیره بیداد میکرد. گفت که در دوره طالبان قبل از ۲۰۰۱، افغانستان معتادی نداشت، اما الان آن کشور ۵ میلیون معتاد دارد. یکسری دیگر از برکات دوره طالبان را لیست کرد و بعدش گفت که "فقط با زنان بدرفتاری میشد، اما گفته اند که اینبار دیگر زیاده روی نخواهند کرد".
بحثی نکردم. با چنین ذهنیتی نمیشود بحث کرد که
کشت و کشتار زنان برایش چیز عجیب و غریبی نیست و امنیت به مثابه یک امنیت
گورستانی، تنها راه حلی است که به آن باور دارد و به ذهنش میرسد، بحث کردن بی
فایده است.
این ذهنیت که با ناامنی باید با مشت آهنین، با جوخه
های اعدام خیابانی و لینچ کردن برخورد کرد، نزد بسیاری از کسانی که در آن فرهنگ
بزرگ شده اند، چیزی عادی است. باید با این ذهنیت و این فرهنگ بغایت ارتجاعی مقابله
کرد و مثل امروز من سکوت نکرد. گفتم که سکوت کردم، اما در واقع سکوت نکردم و مجبور
شد بگوید: "فاک طالبان!" این فحش را فکر نکنم در واکنش به منطق من روانه
طالبان کرد، بیشتر حالت عصبی و لحنم را دید که مجبور شد فحشی بدهد تا من رضایت بدهم.
در تورنتو و شهرکهای اطراف آن، جمعیت افغانستانی
وسیعی زندگی میکنند که پر سر و صداترین آنها جمعیت مسجد برو است. جمعیت حداقلی که
با مظاهر و سر و وضع عشیره ای – طالبانی در خیابانهای این شهر روانه مسجد میشوند
و سکولاریسم، مدرن بودن، و سر و وضع بی حجابی در میان افغانها را به چالش میکشند.
باید به مقابله به این وضعیت برخاست. باید رسما و علنا مظاهر عقبماندگی و تحجر را
به چالش کشید. باید علنا و رسما، آنجا که نسبیت فرهنگی در برابر منطق و انسان
محوری سر خم می کند، ایستاد و آن را به چالش و کشید و به سخره گرفت.
۲۲ اوت ۲۰۲۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر