دوستی دارم، که سخنم برایش حجت است، امروز با هم در یک مسافرت ۴ ساعته بودیم. همه زندگی اش را در غرب زندگی کرده اما کمی هم تاریخ از من شنیده و میداند دور و بر ما آدمهای هستند که سیاست برایشان مهم است. قبل از راه افتادن نگاهی به اخبار کردم که خبر افغانستان از اهم آنها بود. کمی که راه افتادیم و کافی و صبحانه مان را که از سر راه برداشتیم، گفتم: "اصلا میتوانی باور کنی که جاهایی در دنیا هستند که اگر آنچه را که در سر داری بر زبان بیاوری دستگیر و اعدامت میکنند؟!" گفت مثلا کجا؟ گفتم اگر در ایران فلان و بهمان چیز را بگوئی با جانت بازی کرده ای. گفتم که هم اکنون در افغانستان، بار دیگر طالبان به قدرت رسیده اند و شروع خواهند کرد به زن کشی. عکس زنان افغانستانی زیر سیطره طالبان را در گوشی تلفن نگاه کرد و گفت اینها واقعا واقعیت دارند؟ بحث خیلی خوبی داشتیم در مورد زندگی انسان فقیر و انسان ثروتمند در کشور کانادا. از پیامدهای مخالفت با بشار اسد، جمهوری اسلامی، طالبان و غیره حرف زدیم.
میداند که من لنین خوانده ام و تاریخ انقلاب
روسیه را میدانم. بدون اینکه چیز زیادی از لنین بداند اما چون من لنین را دوست
دارم او هم عاشق لنین شده است. انشائی درباره لنین و انقلاب روسیه نوشته بود که
معلمش، قبل از خواندن آن برای بقیه محصلان، گفته بود که بهتر است خوب آماده باشد
که جواب بقیه را بدهد؛ چرا که مردم نگاه مثبتی به او ندارند. اما او تصمیمش را عوض
نکرد و انشائش را برای رفقایش خوانده بود.
وقتی که حرفهایم را درباره افغانستان و طالبان،
و وضعیت زندگی در دنیا امروز را شنید، چند لحظه ای به فکر فرو رفت. میدیدم که با
سرعت ۱۱۰ کیلومتر در ساعتم، به دور دستها نگاه میکند بدون اینکه توجه اش به
آنجاها باشد. برگشت گفت: "لنین به چه درد مردم افغانستان میخورد؟" نوبت
من بود چند لحظه به فکر فرو روم. گفتم: نمیدانم!
به مقصد که رسیدیم او برای ۵ ساعت با یکسری از
دوستانش مشغول مسابقاتی شد و من مشغول فکر کردن به سئوال او. هنگام برگشت، گفتم
لنین و دوستانش را (اینجا پیش خودم منظورم مارکس هم بود) اگر بخواهیم مثل یک
پیامبر در نظر بگیریم بدرد معضل امروز افغانستان نمیخورند، اما اگر بعنوان یک متد
در نظر بگیریم، لنین به درد همه چیز میخورد. گفتم کسانی هستند که در میان دوستان
خودم هم شاید بعضی ها را بشناسی، که میگویند چون لنین با مذهب مبارزه نکرده، شما
هم نباید به طالبان و امثال خامنه ای و احمدی نژاد (این دو تا را خوب میشناسد)
کاری داشته باشی. با حالت تعجب زده خود گفت: چقدر مسخره است سیاست کردن اینجوری؟
یکی از دوستان قدیمی من، که این روزها خیلی
برایش متأسفم، همه چیز را ول کرده است و یقه خارجی های چپاولگر را گرفته است. در
فیسبوک میبینم که چقدر احساس رضایت میکند که امپریالیستها از افغانستان خارج شده
اند و مردم افغان را تنها گذاشته اند. دوست کوچولوی من میداند که لنین او به درد
من نمیخورد. اما میداند که آن لنینی که جلوی ماشین آدمکشی جنگ جهانی اول ایستاد،
هر جائی و هر زمانی به درد همه کس میخورد.
۱۵ اوت ۲۰۲۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر