۱۴۰۰ شهریور ۹, سه‌شنبه

مبارزات کارگری: صنفی یا سیاسی؟

توضیح نویسنده: این متن بر مبنای مصاحبه ای با خلیل کیوان در برنامه "خط رفاه" نوشته شده است. سئوالات آن مصاحبه با حفظ مضمون نقل شده اند. پاسخهایم در این متن هم نسخه پیاده شده آن گفتگو نیستند اگر چه در مضمون یکی هستند. (ناصر اصغری)

***

 

خلیل کیوان: در چند دهه گذشته و در طول حیات جمهوری اسلامی تا به امروز، کارگران و بخش‌های مختلف مزدبگیران  پیوسته در یک التهاب و مبارزه دائمی قرار داشته اند. هزاران تجمع و اعتصاب هر سال صورت می‌گیرد. آیا این مبارزات تماما صنفی هستند؟ آیا اصولا خط تمایزی بین مبارزه صنفی و سیاسی وجود دارد؟ چرا با توجه به حجم گسترده مبارزات کارگری اعتصاب بر سر یک موضوع سیاسی شکل نگرفته است؟ آیا کارگران غیر سیاسی اند و به سیاست علاقه ای ندارند؟ آیا توازن قوا و شرایط برای طرح خواسته‌های سیاسی مهیا نیست؟ و آیا در آینده و در شرایطی دیگر شاهد حضور کارگران در صحنه سیاسی خواهیم بود؟ این پرسش‌ها را با ناصر اصغری در برنامه "خط رفاه" در میان می‌گذاریم.

 


سئوال: آیا می‌توان مرزی بین سیاسی و صنفی بودن اعتراضات کارگری ترسیم کرد؟

 

جواب: در فرهنگ رایج روزمره، بخصوص در غرب و یا کشورهای مدل دمکراسی غربی، آنجا که منظور از "سیاسی" معمولا دخالت در بورکراسی دولتی، و یا رأی و انتخابات پارلمانی است، بله مرزی بین این دو را می‌توان تصور کرد. سیاسیون کارهای دولتی را راست و ریس می‌کنند و آکتیویستها هم مشغول فعالیتهای بیرون از آن چهارچوب هستند. آکتیویست سیاسی تلقی نمی‌شود. این یک تصویر کاریکاتوریزه شده ای از سیاست کردن است که به آن اشاره خواهم کرد. اما در خود ایران موضوع کاملا متفاوت است. آنجا دیگر هر نوع ملاحظه ای - هم از طرف دولتی‌ها و از هم از جانب مردم - کنار گذاشته شده اند. هزاران نفر را در کارخانه و محل کار دستگیر می‌کنند درست به جرم اینکه به کارگران گفته اند دستمزدشان کم است و باید کاری کرد؛ و مأموران دولتی ایشان را به جرم اینکه فعالیت سیاسی می‌کنند، دستگیر و مورد و اذیت و آزار قرار می‌دهند.

در همان غرب که یک مرز ظاهری بین سیاسی و صنفی کشیده اند هم مسئله کاملا سیاسی است. ظاهرا اینکه اگر کارگر بخواهد متشکل شود و از این طریق افزایش دستمزد را مطالبه کند، صنفی است؛ اما دولت تمام نیرویش را در اختیار عقب راندن فشار کارگر برای متشکل شدن قرار می‌دهد. ظاهرا اینکه اگر فرد در جامعه بخواهد مهد کودک رایگان باشد و یا حداقل مقرون به صرفه باشد صنفی است، اما احزاب پارلمانی با پلاتفرم عقب راندن این مطالبه و یا گوش دادن به مطالبه گر پلاتفرم انتخابات می‌دهند. ظاهرا اینکه اگر سرمایه داری تصمیم گرفت کارخانه ای را در شهری ببندد و کل آن شهر را به مخروبه ای تبدیل کند صنفی است، اما دولت تمام قوایش را برای سرکوب اعتراض آن شهر گسیل می‌کند. کارگر برای افزایش دستمزد اعتراض می‌کند، که به آن می‌گویند مطالبه صنفی، اما وزارت کار فعالین کارگری را جریمه و زندان می‌کند که اعتراض سازمان داده اند!

 


سئوال: در بسیاری از کشورها مبارزات کارگری صنفی است. بر سر دستمزد و شرایط کار است. بندرت سیاسی میشوند. معمولا کارگران بر سر میزان دستمزد و شرایط کار دست به اعتصاب و مبارزه می‌زنند اما کمتر دیده شده است که خواسته‌های سیاسی را طرح کنند. وقتی به سیاست روی می‌آورند که به احزاب سیاسی رای دهند. چه تفاوتی در شرایط ایران و این کشورها وجود دارد؟

 

جواب: حقیقتش این است که در خود ایران هم صنفی است؛ یعنی کارگر دستمزد و بیمه بیکاری و از اینگونه مطالبات "صنفی" می‌خواهد. منتها در ایران هر مطالبه ای، چه صنفی باشد، چه چیز دیگری، اول و آخرش مطالبه گر مجبور است با کل دم و دستگاه سرکوب مواجه شود. مجبور است که برای گرفتن همان مطالبات صنفی اش بگوید: "مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر کلیت ولایت فقیه". در آن کشورهایی که گفتید، وقتی که جامعه اعتراض می‌کند که دستمزدها و خدمات کم هستند، مکانیزم‌هایی وجود دارند که جامعه این کابینه دولت را کنار بگذارد و حزب دیگری با پلاتفرم متفاوتی را سر کار بیاورند. منتها در جمهوری اسلامی اول و آخرش با پاسدار و ساندیس خور طرف هستیم.

نکته دیگر اینکه اگر در اغلب کشورهای غربی ثروت دست فلان سرمایه دار است، خودش دیگر رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه و مقام معظم رهبری و این کوفت و آن زهرمار نیست. نمایندگان سیاسی شان می‌توانند باشند، اما خودشان مشغول کارهای دیگری هستند. در ایران کارگر مجبور است برای مطالبه دستمزدش با خود سرمایه دار، که سپاه پاسداران و جهاد سازندگی و این جماعت قاتل هستند، بجنگد.

و بالاخره؛ جماعت سرمایه دار در ایران به فکر فردا نیست که کارگر را امروز قانع کند و دستمزدش را به حدی بالا ببرد که هم زندگی اش بچرخد و هم صدایش در نیاید؛ چرا که به درست تحلیل کرده اند که فردایی در کار نیست. جامعه به چیزی جز رفتن این قاتلان رضایت نمی‌دهد. در غرب و کشورهای مدل غربی، یک ثبات سیاسی هست که مجبورند فونکسیون‌های مطابق با این ثبات را هم به کار ببندند که برای تولید و برای استخراج ارزش اضافه زمینه لازم وجود داشته باشد. در ایران از این جور چیزها خبری نیست. هر سرمایه داری به فکر این است که امروز هر چه توانست بدزد و به کانادا فرار کند.

 


سئوال: اعتراض و مبارزه در ایران بیداد میکند. آمارها حکایت از هزاران اعتصاب و تجمع کارگری دارد. کمتر اعتراض و یا اعتصابی آشکارا رنگ سیاسی بخود گرفته است. وقتی به شعارها نگاه می‌کنیم، وقتی به برآمدهای سیاسی که دائما در ایران بوجود آمده است نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که جامعه بشدت سیاسی است. سئوال اینجاست که اگر کارگران و مزدبگیران سیاست گریز نیستند و مسائل سیاسی را دنبال می‌کنند - که بنظر من اینطور است - چرا شاهد طرح خواسته‌های آشکارا سیاسی در اعتراضات آنها نیستیم؟

 

جواب: به نظر من این انتظار که کارگر با پلاکارد مثلا کارگران فلان شرکت بیایند خیابان و بگویند مرگ بر جمهوری اسلامی واقعی نیست. همه کسانی که می‌آیند خیابان و اعتراض می‌کنند، می‌گویند حکومت اسلامی را نمی‌خواهیم! که شما به درست به آنها اشاره کردید، کارگرانی هستند که عصر می‌آیند خیابان، سر و صورتشان را می‌پوشانند و اعتراض می‌کنند؛ و روز بعد لباس کار تن می‌کنند و سر کار می‌روند. مردمی که روزانه اعتراض می‌کنند و مرگ بر جمهوری اسلامی سر می‌دهند، هنوز مجبورند برای اینکه شناسائی نشوند هزار و یک تاکتیک به خرج بدهند. هنوز اعتراضات خیابانی به مرحله ای نرسیده که کارگر این و یا آن شرکت با پلاکارد خودش، مثل کارگران نفت در دوره انقلاب ۵۷، شعار سرنگونی حکومت را مطرح کنند.

بالاتر گفتم که شرایط ایران با جاهای دیگر که ثبات سیاسی دارند، کاملا متفاوت است. اگر کارگرانی که دستمزدهایشان پرداخت نشده، دو هفته پی در پی بیایند خیابان و فقط مطالبه پرداخت دستمزدهایشان را مطرح کنند، جمهوری اسلامی می‌افتد. جامعه مترصد فرصتی است که منفجر شود و هر اعتراضی جرقه ای است به یک بشکه بنزین. خود دولت می‌داند که کارگری که دستمزدش را می‌خواهد، دارد حرف سیاسی می‌زند. کارگری که می‌گوید جمهوری اسلامی در برابر بی حقوقی کارگر باید جوابگو باشد، سخنگوی مجلسش در تلویزیون ظاهر می‌شود و به جای جوابگو بودن می‌گوید ایشان از حزب کمونیست کارگری است. از طرف دیگر خود کارگر هم که برای پرداخت دستمزدش اعتصاب می‌کند جلوی دوربینها می‌گوید که تا این رژیم سر کار است وضع ما همین است. دارد می‌گوید که اعتراض من سیاسی است و به وجود نحس این رژیم اعتراض دارم.

 

سئوال: برخی از اعتصابات کارگری به مرکز توجه جامعه رانده شده است. مثل اعتصابات کارگران نیشکر هفت تپه، فولاد اهواز و اعتصابات نفت که هنوز در جریان است. مردم از این اعتصابات حمایت می‌کنند. انتظار دارند به تقابل با حاکمیت و سرنگونی آن منجر شود. اما چنین نمی‌شود. در چه شرایطی کارگران و مزدبگیران و تشکل‌های آنها در سطح وسیع - آنطور که در دوره انقلاب ۵۷ و اعتصابات سیاسی نفت با آن روبرو بودیم- به طرح مطالبات سیاسی روی خواهند آورد؟

 


جواب: به نظر من این اعتراضات خیابانی هستند که خواست سرنگونی دولتها را از همان اول مطرح می‌کنند. نمونه‌های متأخرتر آن هم مصر و تونس در انقلابات بهار عربی بودند. اعتراضات خیابانی دولتهای مورد اعتراض را تضعیف می‌کنند، صفوفشان را به هم می‌ریزند، روحیه شان را در هم می‌شکنند و اعتصاب و اعتراضات کارگری میخ آخر بر تابوت آنها هستند.

اگر اعتراضات کارگری، بخصوص در خوزستان، در نیشکر هفت، فولاد اهواز و کارگران پروژه ای نفت مورد توجه جامعه قرار گرفته دلیلش این است که جامعه به تجربه انقلاب ۵۷ چشم دوخته؛ که به نظر من هنوز به آن دوران نرسیده ایم، اما فاصله زیادی هم با آن نداریم. اما صرف اعتراض خیابانی، حتی خیلی رادیکال و وسیع هم، کارگران را به این راحتی مجاب نمی‌کند که با هویت حقیقی و حقوقی خود در اعتراضات شرکت کنند. کارگر، همانطور که گفتم، اول نگاه می‌کند ببیند اعتراضات در چه مرحله ای هستند، خود دولت در چه وضعیتی قرار دارد و مهمتر از آن، صف انقلاب و اعتراض چقدر سازمانیافته و چه اندازه دارای افق پیگیری برای سرنگونی رژیم و دولت است. اعتراضات هنوز موضعی و پراکنده هستند. شاهد یک رهبری و یک ستاد و تشکلی که رهبری کند نیستیم. کارگر باید نان سر سفره کودکش ببرد و نمی‌تواند کار و درآمدش را ریسک کند. من خودم فکر می‌کنم که فرارسیدن چنین روزی دور نیست؛ کارگران و رهبران کارگری در مراکز کار و زندگی، فکر نمی‌کنند که فعلا یک چنین روزی رسیده باشد.

 

سئوال: در میان کسانی که  ظاهرا از حقوق کارگری دفاع میکنند باوری هست مبنی بر این که کارگران باید خواسته‌های صنفی خود را دنبال کنند و از سیاسی شدن اعتراضات خود پرهیز کنند. اینها متعلق به چه گرایشی هستند وچرا بر چنین باوری تاکید دارند؟

 

جواب: تا جائی که به ایران برمی‌گردد، خانه کارگری‌ها هستند که گرچه با تمام پوست و استخوان سیاسی هستند و سیاستهای جنایتکارانه جمهوری اسلامی در میان کارگران را به جلو می‌برند، دائم موعظه می‌کنند که کارگران مطالباتتان را سیاسی نکنید. رئیس‌شان سالهاست که رییس فراکسیون کارگری مجلس اسلامی است. اینها معرف حضور هر کارگر و هر ناظر سیاسی هستند. کارگر که اعتراض می‌کند، آخوند می‌رود در میانشان و می‌گوید که ضدانقلاب از اعتراض شما سؤاستفاده می‌کند. یعنی سیاست کمونیستی و سوسیالیستی نکنید. نمی‌گوید در انتخابات رژیم شرکت نکنید. نمی‌گوید که بخشی از دستمزدهای کارگران را برای تروریستهای حزب الله و حماس و حوثی کسر نکنند. اما از لولو خورخوره ضدانقلاب می‌ترساند.

در کشورهای مدل غربی هم، ما به این گرایش می‌گوئیم سندیکالیست و باز هم همین‌ها که از رهبران اتحادیه، فدراسیون و کنفدراسیونهای کارگری هستند، در عین حال از رهبران و اعضای بلندپایه احزاب لیبرال، لیبر و سوسیال دمکرات هستند و بعضا نخست وزیر و وزیر کابینه هم می‌شوند. اینها در واقع منظورشان از سیاسی نباشید، همان دنبال سیاست کمونیستی رفتن است. اینها می‌خواهند کارگران تا آخر و ابد برده مزد بمانند و هشتشان گرو نه شان بماند.

جواب کارگر به هر دوی اینها – هم خانه کارگری‌ها و هم سندیکالیستها – این است که به من بعنوان یک شهروند برابر برخورد کنید؛ این من نیستم که در سیاست دخالت می‌کنم، بلکه وضعیت فلاکتباری است که من را به آن محکوم کرده اند و چاره ای جز مقابله سیاسی با آن را ندارم.

 "کارگر کمونیست" ۶۹۰

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر