یکی نوشته است: "زندانی سیاسی بودن خصوصا در دهه شصت نباید تبدیل به تبلیغ و نون دونی برای عدهای بشود ...."
من خوشبختانه
هیچوقت زندان نرفتهام. یکی دو روز اینجا و آنجا در بازداشتگاهی بودن و یا
"مهمان" اداره مهاجرتی و یا پلیس ترکیه بودن را به حساب زندان رفتن نمیگذارم.
خواندن خاطرات زندانیان سیاسی و بخصوص همین زندانیان سیاسی "دهه شصت"،
حقیقتا دل و جرأت میخواهد! جمهوری اسلامی اینها را در شدیدترین وضعیت و با قرون
وسطائیترین شیوهها شکنجه کرد و بسیاری - اکثریتشان - را برای همیشه درب و داغان
کرد. بسیاری از آنها هیچوقت نتوانستند به زندگی عادی در همان آزادی نسبی برگردند و
عادت کنند. سالهای سال در کابوس زندگی کردند و بسیاریشان در همان کابوس جان
باختند. وقتی که صحیح و سالم "تحویل" میگرفتند و جسم له و لورده شدهشان
را به خانوادههایشان برمیگرداندند. وقتی که جسم داغان و روح پریشان آنها را در
تلویزیون به نمایش میگذاشتند. آن کدام انسان منصف و شریفی است که اینگونه با این
انسانهایی که جوانی و آزادیشان را صرف مبارزه برای یک زندگی و یک جامعه بهتر
کردهاند، حرف میزند! کسی که، هر کسی، اگر نتواند این فاکتهای پیش پا افتاده را
درک کند و به این انسانهای شریف فخر بفروشد که امروز دارد کار بهتری میکند! در
خیال خود هر کار مهمی هم بکند، بیارزش است و همه میدانند که دروغ میگوید. زندانیان
سیاسی شاهدان زنده جنایات بیش از چهار دهه چنگ انداختن رژیم قرون وسطائی جمهوری
اسلامی بر روح و روان این جامعه هستند.
من برای هر تک
زندانی سیاسی، چه سابق و چه در حال حاضر، کلاه از سر بر میدارم!
۴ اوت ۲۰۲۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر