به نظر میرسد که همه مخالفین جمهوری اسلامی به
شعار "نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم" اعتقاد دارند. پائینتر به
تمایز بین درک و برخورد به مفهوم آن اشارهای خواهم کرد.
در روزهای اخیر و بخصوص با شعلهورتر شدن آتش
اعتراضات خیابانی به فقر، نداری و گرانی در ایران، شاهد فاصله گرفتن بخش زیادی از هنرمندان
و ورزشکاران – کلا سلبریتیهایی که در این همه سال در کنار رژیم ماندند و یا به هیچ
اجحافی اعتراضی نکردند، بودیم. در این مدت علاوه بر وریا غفوری، فوتبالیست کاپیتان
تیم استقلال که هیچوقت با رژیم و عوامل آن کنار نیامد، کسان دیگری مثل علی
نصیریان، شهرام ناظری، علی دایی، جعفر پناهی، اصغر فرهادی و حتی پرویز پرستوئی هم،
حرفهای اعتراض آمیزی زدند و از وضعیت معیشتی مردم سخنان اعتراض آمیزی به میان
آوردند. در ماه رمضان هم اکثر سلبریتیهایی که به افطار رئیسی دعوت شده بودند با
آوردن بهانه برای نرفتن، آن دعوت را تحریم کردند که عملا باعث لغو آن مهمانی شد. گرچه
سلبریتی بودن هم یک شغل است مثل هر شغل دیگری، اما سلریتیها بخاطر موقعیتی که
دارند همیشه توجه بخشی از مردم را به رفتارها و برخوردهای سیاسی خود جلب میکنند.
این مسئله مختص ایران نیست؛ مثلا در خود ایالات متحده هم، تعداد فالوورهای تویتری
رئیس جمهور آمریکا شاید به یک دهم فالوورهای فلان خواننده و یا فلان بازیکن
بسکتبال و یا فوتبال نرسد.
تا جائی که به ایران برمیگردد و گرچه همه چیز
سیاسی است و خودی و غیرخودی دارد، اما مردم با آنکه میخواهند سر به تن این رژیم
نباشد، سینما میروند و فیلم تماشا میکنند با اینکه میدانند کارگردان، نویسنده و
هنرپیشههایش بعضا با رژیم همکاری میکنند؛ به استودیومهای ورزشی میروند و
فوتبال، والیبال و کشتی تماشا میکنند با اینکه میدانند ورزش در این مملکت در دست
مافیای ورزش است؛ رمان و شعر میخوانند، با اینکه میدانند رمانویس و شاعران اینجا
نانشان بعضا به خون آغشته است؛ به موسیقی گوش میدهند با اینکه میدانند موسیقی در
این مملکت شکل و محتوای نوحه دارد. این زندگی زیر سیطره جمهوری اسلامی است و مردم
تا بحال بارها برخاستهاند که آن را تغییر بدهند. هم اکنون که این سطور را مینویسم،
بار دیگر شاهد اعتراضات وسیع و تندی هستیم که صدها هزار نفر از دهها شهر در آن
شرکت کرده و شعار مرگ بر خامنهای و مرگ بر جمهوری اسلامی را با صدای رسا سر میدهند.
در یک چنین وضعیتی هر کسی که از رژیم فاصله بگیرد، یک پیروزی برای توده معترض بحساب
میآید. هر کسی که به این اعتراض بپویندد، ضربهای است بر روحیه نیروهای سرکوبگر و
میخی است بر تابوت رژیم شکنجه و اعدام. ما بعنوان فعالین سیاسی، یک کار دائم ما
این بوده که نیروهای رژیم را قانع کنیم به صف مردم بپیوندند و از سرکوب دست بکشند.
اعتراض علی دایی و پرویز پرستوئی را هم باید در همین چهارچوب دید. ماندن هر کسی با
رژیم، از جمله مهران مدیری، علی دایی، پرستوئی و علی نصیریان به ضرر جنبش سرنگونی
و اعتراض تودههای در خیابان است.
بعضیها نوشته بودند که اینها مزدوران رژیم
هستند، یا بوی رفتن رژیم به مشامشان رسیده و غیره. همه اینها امکان دارد واقعیت
داشته باشند. اما فردا که رژیم اسلامی سرنگون شد هر کسی که یک شاکی داشته باشد
باید عادلانه محاکمه شود. اگر بوی رفتن رژیم به مشام کسی خورده باشد و این باعث
دور شدن ایشان از رژیم شده باشد، نمیدانم چه بدی دارد!؟ من واقعا دلم میخواهد
این جنایتکاران دست از سر مردم بردارند، هر جائی که میخواهند فرار کنند. رسیدگی
به پرونده جنایات هر کسی از این رژیم، کار فردای پس از سرنگونی است و امروز مردمی
که در خیابان هستند، میخواهند این رژیم را سرنگون کنند؛ نه اینکه در خیابان
انتقام دیروز را بگیرند!
گفتم که درک افراد از شعار "نه میبخشیم و
نه فراموش میکنیم" متفاوت است. بعضیها از نمیبخشیم منظورشان برقرار کردن دادگاههای
صحرائی است. بعضیها میخواهند هر جوری که شده همه افرادی که در سر پا ماندن
جمهوری اسلامی تا به امروز شریک بوده اند، در بحبوحه اعتراضات تودهای این روزها، متحدانه
اسلحه به دست بگیرند و به مقابله با این اعتراضات بپیوندند. درک خود من این است که
باید سعی کرد هر چه بیشتر نیروهای خودی رژیم را قانع کرد که از این رژیم فاصله
بگیرند و اگر کسی شکایتی از هر کدام از آنها داشته باشد، سر جا و موقع خودش آن را
به دادگاهی عادل ببرد تا به آن شکایت رسیدگی شود.
هیچ جنایتی در حق جامعه را فراموش نخواهیم کرد و
هیچ کسی را هم به صرف اینکه امروز از رژیم دور شده است نخواهیم بخشید.
۲۰ مه ۲۰۲۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر