۱۴۰۴ آذر ۱۱, سه‌شنبه

کمون پاریس؛ تجربه‌ای منحصر به فرد در اداره شهر به نفع مردم

شلتون استرومکیست

در یک چنین روزی در سال ۱۸۷۱، کمون پاریس آغاز شد؛ تجربه‌ای تاریخی که خیلی زود توسط دولتی محافظه‌کار به خشونت کشیده شد. هرچند عمر کمون کوتاه بود، اما در همین مدت کوتاه نشان داد که یک شهر بزرگ را می‌توان بر پایه دموکراسی و منفعت عمومی اداره کرد، نه بر مبنای سودطلبی شخصی.

شکست و تسلیم ناپلئون سوم در برابر ارتش پروس در حومه پاریس و در اوایل سپتامبر ۱۸۷۰ زمینه را فراهم کرد. دولت موقت ناچار شد مردم را برای دفاع از پاریس و دیگر شهرهای بزرگ بسیج کند. در فضای سیاسی پیش‌آمده، جنبشی مردمی با گرایش قوی جمهوری‌خواهانه پیشتاز شد و مسئولیت سازماندهی مقاومت و مطالبه خودگردانی را به دوش گرفت. این تصمیم به تقویت گارد ملی منجر شد؛ گاردی که واحدهای آن محله به محله تشکیل شده بود و رهبری مرکزی بسیار ضعیفی داشت، رهبری‌ای که به دلیل شکست‌های نظامی اخیر اعتبار خود را از دست داده بود. مردم پاریس که در محاصره ارتش پروس بودند، ماه‌ها با سختی و فقر دست و پنجه نرم کردند و این رنج‌ها نیز بر اساس نابرابری‌های طبقاتی توزیع می‌شد. همزمان با نبود حمایت بیرونی، پاریسی‌ها تصمیم گرفتند با تمرکز بر فعالیت‌های داخلی، گارد ملی را تقویت کنند و اختیارات بیشتری به شهرداری بسپارند. بخشی از این راهبرد، ایجاد تعاونی‌ها، باشگاه‌های محلی سیاسی و مدارس دولتی سکولار بود. در انتخابات شهرداری ماه نوامبر، نفوذ نیروهای چپ به شکل چشمگیری افزایش یافت - البته اکثریت کامل فقط در چند منطقه محدود به دست آمد.

کمون پاریس پس از چندین رویداد شکل گرفت که چشم‌انداز سیاسی پاریس محاصره‌شده را به شدت دگرگون کرد. نخستین رویداد، امضای پیمان آتش‌بس در تاریخ ۲۸ ژانویه ۱۸۷۱ بین دولت موقت ملی (که در ورسای مستقر بود) و نیروهای پروس بود. شرایط آتش‌بس بسیار تحقیرآمیز بود: واگذاری آلزاس و لورن، پرداخت غرامت سنگین و راهپیمایی نمادین کوتاه سربازان پروس در مرکز پاریس. در مقابل، جنبشی جمهوری‌خواهانه با جسارت فراوان و نفوذ گسترده چپ رشد یافت که با تأکید بر خودمختاری پاریس نقش دفاع از "سرزمین مادری" را بر عهده گرفت. ماه‌ها مقاومت و گرسنگی نه تنها بستر مقاومت ملی را ساخت، بلکه زمینه‌ساز یک جنگ داخلی نیز شد. در یک سو کمونارها قرار داشتند و در سوی دیگر، دولت ملی بی‌اعتباری که همراه با حامیان طبقه متوسط خود در ورسای و روستاهای اطراف پاریس سنگر گرفته بود. ناکامی دولت برای بازپس‌گیری توپ‌هایی که تحت کنترل کمیته مرکزی گارد ملی پاریس بود، اوضاع سیاسی را هرچه بیشتر قطبی کرد. دولت مرکزی با لغو مصوبه کمون برای توقف فروش اموال در گروفرشی‌های (pawn shop) دولتی، و همچنین با از سرگیری اخذ اجاره‌خانه و وصول بدهی‌های معوق زمان محاصره، به شدت به نارضایتی عمومی دامن زد.

 

نخستین دستور کار

برای مدت کوتاهی، کمون پاریس فرصتی یگانه ایجاد کرد تا شکل‌های جدیدی از حکمرانی محلی به جای هژمونی بورژوازی شهری به وجود آید. این تجربه تاریخی، پیش از آنکه توسط نیروهای دولتی به فرماندهی آدولف تیر (Adolphe Thiers) با سرکوب شدید و فاجعه‌بار نابود شود، مجال بروز اندیشه‌های نو را فراهم کرد.

پس از عقب‌نشینی نهایی دولت مرکزی در ماه مارس، کمون چند اعلامیه مهم صادر کرد که در آن‌ها اصولی مطرح شد؛ اصولی که در واقع، آنچه در خیابان‌ها و محله‌ها در حال عملی شدن بود را به صورت کلی ترسیم می‌کردند. نخستین موضوع این بود که باید نظام‌های سیاسی و روش‌های حکومتی دموکراتیک‌ و پایدار برقرار شوند؛ این ایده ریشه در اندیشه انجمن‌گرایی محلی پرودونی و در دل جامعه کارگری پاریس داشت. انتخابات شهرداری در ۲۶ مارس به تشکیل شورای حکومتی تازه برای "کمون پاریس" انجامید، شورایی که موجودیت خود را رسما اعلام کرد. کمون ضمن اینکه کنترل بوروکراتیک را محدود و برای مقامات بالاترین دستمزد تعیین کرد، خطوط قدرت دولت مرکزی را قطع و همچنین ادعاهای زمین‌داران و طلبکاران را محدود نمود، "آزادی‌های شهرداری" را به رسمیت شناخت و اختیارات نهادهای مذهبی را هم کاهش داد.

دیدگاه کمون در اعلامیه مشهور ۱۹ آوریل روشن‌تر شد، حتی با اینکه خطر جنگ داخلی هر لحظه بیشتر می‌شد. یک ماه کشمکش سیاسی و دو دور انتخابات، فضا را برای یک بیانیه برنامه‌ای گسترده مهیا کرده بود. شهرداران و نمایندگان سابق به تدریج مواضع طبقاتی خود را نشان دادند و بیشترشان به اردوگاه پشتیبان دولت و آدولف تیر در ورسای پناه بردند. اعلامیه ۱۹ آوریل نقاط مبهمی داشت و در نهایت، تمام آرمان‌های بلندپروازانه‌اش زیر سایه ضرورت دفاع نظامی از جامعه آسیب‌پذیری قرار گرفت که کمون در آن شکل گرفته بود. با وجود این، همان اعلامیه چارچوبی برای یک نظم اجتماعی جایگزین معرفی کرد. هدف این بود که شهر پاریس، عضوی باشد در فدراسیونی از شهرهایی با ساختار مشابه. چنین جمهوری محلی، برای شهروندان فرانسه وحدت جایگزین فراهم می‌کرد. شهرها، با اعمال آزادانه آزادی‌ها در دل شهرداری‌های خودمختار، کنترل دموکراتیک بر بودجه و اداره امور خود را مطالبه می‌کردند. آن‌ها خدمات شهرداری را گسترش داده و مجموعه‌ای نو از نهادها از مدارس دولتی تا کارگاه‌های تعاونی تأسیس می‌کردند و در حالی که به طور مستقیم مالکیت را هدف قرار نمی‌دادند، "قدرت و مالکیت را مطابق شرایط عمومی، همگانی می‌کردند". دیدگاه کمون دستوری بود، اما منعطف و سرشار از امید نسبت به خودگردانی شهرداری. نسل‌های بعدی سوسیالیست‌های شهری از وعده‌ها و پروژه "بازسازی اجتماعی" الهام گرفتند. مهم‌تر اینکه، تجربه عملی اداره شهر در آن روزهای ابتدایی، مفهوم واقعی و زنده جمهوری اجتماعی و مدنی مورد نظر را بیش از کلمات و اعلامیه‌ها به نمایش گذاشت.

 

میراث هوسمان

هرچند کمون پاریس به صورت منقطع و ناکامل پیش رفت، اما گام‌های مؤثری برای تحقق چشم‌انداز خود، چه قبل و چه بعد از اعلامیه، برداشت. شماری از این اقدامات نیز ریشه در مقاومت جمعی مردم علیه اقتدار سلطنتی در سال‌های منتهی به شکل‌گیری کمون داشت.

بازسازی عظیم پاریس به دست بارون ژرژ-اوژن هوسمان (Haussmann) طی دو دهه گذشته، تا حدی با تبلیغات خود او، به وضعیت افسانه‌ای تبدیل شد. ایجاد بلوارهای پهن که در برابر ساخت سنگر کمتر آسیب‌پذیر بودند و خراب کردن بسیاری از محله‌های قدیمی کارگری در مرکز شهر باعث شد چهره شهری نوینی شکل بگیرد؛ جمعیتی که با سرعت به سوی این فضا حرکت می‌کرد و پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی‌ای به همراه داشت. این جمعیت در حال رشد، شمار بسیاری کارگر ساختمانی و سنگ‌تراش را در خود جای داده بود؛ برخی از آن‌ها سال‌ها بود که در مهاجرت‌های فصلی منظم از نقاط دیگر کشور مثل کرئوز به پاریس می‌آمدند. به تدریج از مهمانخانه‌ها و بازارهای کار تابستانی در قلب شهر خارج شده و در محله‌های جدید کارگری در حاشیه شهر مستقر می‌شدند. چه به خاطر معروفیت‌شان به ستیزه‌جویی همیشگی با مسئولان، چه به سبب پیوندهای تازه‌ای که در محله‌های جدید پدید آمده بود، سنگ‌تراشان و سایر کارگران ساختمانی نسبت بیشتری در میان کمونارهایی داشتند که پس از نبردهای نهایی در انتهای ماه مه، دستگیر یا تبعید شدند. پژوهش‌های منظم ژاک روژری، مانوئل کاستلز و دیگران این نکته را تأیید می‌کند که این "انقلاب شهری" را پرولتاریای جدیدِ صنعت پیش نبرد، بلکه بر اساس تعبیر روژری (Rougerie)، "طبقه کارگر میانی" محرک اصلی بود؛ یعنی کارگران ساختمانی، صنعتگران سنتی و بخش مهمی از مغازه‌داران، کارمندان و متخصصان. همان طور که کاستلز می‌گوید: "آن‌ها مردم یک شهر بزرگ در حال دگرگونی و شهروندان جمهوری‌ای بودند که هنوز دنبال نهادهای خود بود."

دیوید هاروی نشان داده است که "هوسمانیزه شدن" پاریس پس از سال ۱۸۴۸، فضای شهری را به نحوی سامان داد که مرزهای طبقاتی برجسته‌تر شد و زمینه تحولات سال ۱۸۷۱ را فراهم آورد. عجیب آنکه این دگرگونی بورژوایی خود بستری برای ظهور یک طبقه کارگر شهری نو و متنوع به وجود آورد؛ طبقه‌ای که با موجی از اندیشه‌های بین‌المللی آمیخته بود و بالقوه می‌توانست "سلطه فضایی بورژوازی" را به چالش بکشد. همان طور که روجر گولد استدلال کرده، این چالش دقیقا از دل همبستگی‌های محله‌ای "روستاهای شهری" جدید بیرون آمد، همبستگی‌هایی که شکل‌دهنده یک طبقه اجتماعی تازه بود.

هاروی و دیگر پژوهشگران، اقدامات شهری کارگران در کمون را فهرست کرده‌اند که بیانگر تلاش آن‌ها برای کنترل فضای پاریس بود؛ از سازماندهی کارگاه‌های شهرداری برای زنان و حمایت از تعاونی‌های تولیدی و مصرفی گرفته تا ممنوعیت کار شبانه نانوایان و تعلیق پرداخت اجاره، وصول بدهی‌ها و فروش کالا از گروفرشی شهرداری، اقدامی که سال‌ها طبقه کارگر را رنج داده بود. در برخی موارد، در روزهای بلافاصله پس از هجدهم مارس، آن‌طور که پروسپر-اولیویه لیساگاره بیان می‌کند، "کارمندان سطح پایین" مسئولیت‌های تازه‌ای برعهده گرفتند - همانند اتفاقی که در اداره پست رخ داد. آنان مجبور بودند با امکانات محدود و رو در رو شدن با خرابکاری مدیران بالاتر که در حال ترک شهر بودند، مدیریت کنند و بدهی‌ها را بپردازند. پایان خونین و خشونت‌بار کمون، از جهاتی اصلاحات اجتماعی و سیاسی خلاقانه و محله‌محور را که برای مدت کوتاهی اجرا شد و به اصلاح‌طلبان سوسیال‌دموکراتی منتقل شد، تحت‌الشعاع قرار داد - اصلاح‌طلبانی که در دهه ۱۸۹۰ و بعد از آن، در پی ساخت سوسیالیسم شهری کم‌خطرتر و دور از آرمان‌گرایی انقلابی و مخاطرات سهمگینی بودند که در سرکوب کمون به شکلی فجیع عیان شد.

 

تفسیر کمون

خاطره کمون برای سال‌ها زنده ماند؛ نه فقط در کابوس‌های بورژوازی و متحدان اصلاح‌طلب آن‌ها، بلکه در دل سوسیال‌دموکرات‌هایی که همانند کمونارهای پیشین خود، در شهرها به دنبال فرصتی برای پاسخ‌گویی به مطالبات فوری کارگران بودند؛ و همچنان سودای نظم اجتماعی و سیاسی متفاوتی را در سر داشتند که در همین شهرها می‌شد پیاده‌سازی کرد. تناقض شکست سهمگین در دفاع از چیزی که روز‌به‌روز بیشتر به اتوپیای انقلاب شهری شبیه می‌شد، از نگاه مفسران بعدی پنهان نماند. مسائل مربوط به خاطره و معنای کمون، به‌شدت در میان خود سوسیالیست‌ها هم بروز یافت. کتاب "جنگ داخلی در فرانسه" اثر کارل مارکس، در نخستین چاپ‌هایش به نوعی شرح وقایع فوری پاریس در زمان روی‌دادنشان بود. مارکس با منابع محدودی که در اختیار داشت - از جمله گزارش روزنامه‌ها، نامه‌های پنهانی و گاه مشاهدات دست اول - برای شورای عمومی انترناسیونال اول، گزارشی فراهم کرد که درست در اواخر ماه مه ۱۸۷۱ یعنی تنها چند روز پس از کشتار پایانی کمونارها، ارائه شد. دستور کار مارکس چندلایه بود و هرکدام بعدها به شکل‌گیری حافظه و معنای تاریخی کمون افزوده شد.

مارکس نخست بر ماهیت پرولتری این شورش تأکید داشت، گرچه بعدها در این برداشتش تجدیدنظر کرد. دوم و حتی مهم‌تر، از اصالت و فداکاری کمونارها دفاع کرد و این رخداد را گامی تعیین‌کننده در ترویج سوسیالیسم دانست، هرچند پیامدهای فوری آن چندان روشن نبود. سوم، بر ویژگی‌های از میان بردن و بازسازی دولت در کمون پاریس تأکید داشت، تا جایی که به شکل نانوشته با برداشت آنارشیست‌ها که بر "ماهیت ویرانگر دولت-ملت" تأکید می‌کردند، درافتاد. همچنین، مارکس نمونه‌های میانه‌روی و اقدامات "حال‌خوب‌کن" کمون را پس از تأسیس، کمتر جدی می‌گرفت. یک لایه دیگر در پاسخ‌های مارکس و همچنین انگلس، کائوتسکی، لنین و دیگر مارکسیست‌ها، نقد همیشگی به نفوذ دیدگاه‌های انجمن‌گرای پرودونی بود؛ به‌نظر آن‌ها، کمون بیش‌ازاندازه درگیر این اندیشه شده بود. تأکید کمون بر محلی‌گرایی، دموکراسی غیرمتمرکز و اقتصاد تعاونی تولید، نوعی پیش‌درآمد برای نظم متفاوتی از سوسیالیسم به حساب می‌آمد که در عمل ایده و روح برنامه‌های سوسیالیست‌های شهری را برای سال‌های بعد زنده نگه داشت.

 

ارواح کمون

صحنه‌های وحشتناک سرکوب کمون بین ۲۱ تا ۲۸ ماه مه، کمابیش کافی بود تا این واقعه به افسانه تبدیل شود. تخمین کشته‌شدگان (در میدان نبرد یا تیرباران) از ۱۷ هزار تا ۴۰ هزار نفر متغیر است. تقریبا ۵۰ هزار نفر دستگیر شدند که بسیاری از آنان به تبعید در سرزمین‌های دوردستی مانند مستعمره کالدونی جدید فرانسه در اقیانوسیه فرستاده شدند. ناظران بعدی در سال‌های پسین کوشیدند تا رویدادهای پرهیجان پاریس را بفهمند یا اگر جزو مفسران بورژوایی ضدکمونار بودند، یاد این رویداد را تحریف یا پاک کنند. در فرانسه، سیاست‌های سوسیالیستی تار و پودی به هم پیوسته یافت که در آن، کمون به محک جناح‌های "امکان‌پذیر" و "ناممکن" تبدیل شده بود. پاول بروس، که "دوره شاگردی سیاسی" خود را به عنوان یک آنارشیست گذرانده بود، علی‌رغم شکست کمون پاریس، هنوز به وعده تغییرات انقلابی در شهرها ایمان داشت. او از "سوسیالیسم عملی" حمایت می‌کرد - سوسیالیسمی که در آن، اقدامات معنادار سوسیالیستی می‌توانست پیش از انقلاب بزرگ در مرکز، در سطح محلی تحقق پیدا کند. کلید کار، تغییر نگاه تاکتیکی از خشونت به سمت سیاست بود. دیگران نیز با زمینه‌های متفاوت به برداشت‌های مشابه رسیدند. ماری پاتنام، آمریکایی مقیم پاریس در روزهای مه ۱۸۷۱ که با خانواده‌ای همدل با کمون رابطه نزدیکی داشت، باور داشت وقایعی که شاهدش بود، دفاعی موجه از "حقوق شهرداری" بود. کمون همچنان به طور سمبلیک به عنوان لحظه‌ای از شهادت سوسیالیستی احترام داشت، و مراسم‌ها و سالگردهای نمادین، فرصتی برای گرامیداشت فداکاری کمونارها به سود سوسیالیسم بود. همان طور که ژرژ هوپت گفته است، بزرگداشت جهانی کمون، به‌ویژه تاریخ ۱۸ مارس، "به یک ایده، یک باور و اعلام آینده تاریخی و پیروزی اجتناب‌ناپذیر انقلاب پرولتری تبدیل شد." اما تا حتی جایی که یادبود کمون به بخشی ثابت از ادبیات و نمادهای سوسیالیستی تبدیل شد، بحث بر سر معنای آن نیز شدت گرفت. پیوند کمون و پروژه جاری تغییر سوسیالیستی در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، خود نشان‌دهنده گسل عمیقی بود که در جنبش پدید آمده بود. فیلیپس راسل، سوسیالیست آمریکایی که در مه ۱۹۱۴ و درست پیش از جنگ بزرگ از پاریس بازدید می‌کرد، در مراسم یادبود کمون به جمعیتی مشتمل بر "۳۰، شاید ۴۰ هزار نفر... زن و مرد کارگر و نیز کودکان" پیوست. جمعیت انبوه ناگهان کنار دیوار گورستان پرلاشز ساکت شد. این همانجایی بود که، آن طور که راسل یاد می‌کند، "کارگران مرد و زنی که ۴۳ سال پیش اداره پاریس را به دست گرفتند و با صلح و شایستگی آن را اداره کردند،" جلوی دیوار با گلوله تی‌یر کشته شدند و "جسدهایشان جلوی همین دیوار تلنبار شد." راسل که از این مراسم و حضور قدرتمند پلیس تحت تأثیر قرار گرفته بود، نوشت: "دریافتم که روح کمون هنوز در قلب مردم کارگر زنده است."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر