کاربرانی
که روزانه بیش از نصف روزشان را در فیسبوک هستند و فقط بلدند با ناسزا به مخالفین
سیاسیشان جواب بدهند، بعضا که بهشان میگویی آن فاکتی را که آوردهای و آن تحلیلی
را که دادهای، نه درست است و نه پایه منطقی دارد، عصبانی میشوند. بهشان که میگوئی
دو تا کتاب هم بخوان، ناراحت میشوند. بسیاری از این آدمها سالهاست با کتابخوانی
فاصله گرفتهاند؛ اگر یک روزی اصلا کتابخوان بوده باشند! بعضا که بهشان میگوئی
این همه بیسوادی سیاسی چه چیزی نصیبتان کرده است، سابقه فعالیت سیاسی و عضویت در
یک حزب را به رخت میکشند. بعضا با افتخار مدرسه نرفتنشان و یا نداشتن وقت برای
کتاب خواندن، بخاطر فقر مالی خانواده به رخت میکشند! مبنای فعالیت سیاسی و انتخاب
یار و حزب سیاسی شان، بیشتر هم زبان و اغلب همشهری بودن است. مارکسیستی که کتاب
نخواند، درکش از مارکس تعبیر دیگران است. درکش از انقلاب اکتبر، تفسیر دیگران است.
درکش از مسایل سیاسی، اتوریته فلان رفیق هم حزبی اش است.
من
فکر میکنم کتاب خواندن اولا یک سرگرمی است؛ یک سرگرمی بسیار مفید. بسیار مفیدتر
از تلف کردن روزت در فیسبوک و فحش دادن به دیگران و بعضا فحش خوردن. دوما رشد مغزی
آدم را صیقل میدهد. کتابخوانی آدم را در آنچه که میخواهد بگوید و یا در مورد
آنچه که میخواهد اظهارنظر کند، مستدل میکند. خود آدم را هم قانع میکند. دیگران
دوست دارند حرف آدم کتاب خوانده را بشنوند. بدون آنکه اعتراف کنند، از او یاد می
گیرند. بلندگو دستش میدهند. صفحات روزنامهها را در اختیارش میگذارند. برای
مصاحبه و اظهارنظر دعوتش میکنند. آدم بیسواد سیاسی، وقتی که میخواهد در مورد
مسائل مهم سیاسی نظر بدهد، بقول فارسی سه میکند.
فکر
کنم اکنون عضویت در کتابخانهها در همه کشورها رایگان باشد. بعضی از این اشخاص که
در آنها عضویت دارند، برای وام گرفتن کتاب به آنجا نمیروند؛ برای استفاده از
کامپیوترهایش و فحش و ناسزا دادن از آنجا، در آنها عضویت دارند.
خواندن
کتاب حقیقتا هیچ فضیلت نیست؛ اما به نظر من نخواندن آن برای یک فرد سیاسی که سواد
خواندن دارد، یک فاجعه است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر