یادداشتهای انقلاب (۹)
قبل
از هلمت احمدیان، فعالین سیاسی دیگری هم این بحث را کرده بودند، اما با مطرح شدن
شعار "مجاهد، پهلوی، دو دشمن آزادی" در حول و حوش ۱۶ آذر ۹۸ و قبل از آن
هم شعار "علینژاد و ارشاد، ارتجاع و انقیاد" ظاهرا این جنگ و جدال وارد
مرحله تازه و حادتری شده است که در صحن دانشگاه هم سخنگویانی پیدا کرده است!
(همینجا عجالتا بگویم که بعدا معلوم شد آنهایی که شعارهای فوق را سر داده بودند،
همزمان و یا یکی دو روز بعدتر، می خواستند نئولیبرالیسم را هم سرنگونی کنند و بعدش
هم شعار "مرگ بر امپریالیسم" را بر بنری نوشته و پرچم آمریکا را در
خیابان آتش زدند.)
منطق
نوشته هلمت احمدیان و انصافا دوستان دیگرش در سازمان و احزاب دیگر هم، این است که
"دیگی که برای من نجوشد، سر سگ در آن بجوشد". به این دو نقل قول از نوشته هلمت احمدیان توجه کنید: "بدون شک رهایی از شر جمهوری اسلامی شرط لازم برای
هر تحولی است، اما نه به بهای هزینه کردن برای گزینههای دیگر سرمایهداری." و
"از این روی از منظر ما سرنگونیای مدنظر است که تودههای کارگر و زحمتکش را
مصداق “بیرون آوردن از چاله و در چاه انداختن” فراروی نداشته باشد". بحث من
این نیست که کمونیستها برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به هر قیمتی تلاش کنند.
منتها بحث طرفداران بحث کاریکاتور شده جنگ و جدال آلترناتیوها این است که از آنجا
که ما نمیدانیم چه آیندهای در انتظار ایران بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی است،
بهتر است که کاری نکنیم. بهتر است تلاشمان ابتدا این باشد که پهلوی و مجاهدین قدرت
نگیرند (برای اینکه در مقابل جمهوری اسلامی که چاله است، آنها چاه هستند!). اینها
در یک پارانویای عجیب و غریبی به سر می برند که آنقدر وحشت برشان داشته که کل
جامعه را هم ترساندهاند و عملا و علنا همه را به کاری نکردن و سکوت دعوت می کنند،
چرا که چاهی در کمین است!
کاریکاتور جنگ آلترناتیوها
بحث
جنگ آلترناتیوهایی که هلمت احمدیان و رفقایش مطرح میکنند، کاریکاتوری از جنگ
آلترناتیوهاست. جنگ آلترناتیوها در یک جنبش عظیم تودهای بر علیه یک رژیم هار و
قاتل، که نان شب فرزندان کارگران را گرو گرفته است، که دستمزد چندرغاز کارگران را
میدزدد، با شعار بر علیه این و آن سازمان راست اپوزیسیون عملی نمیشود. درباره
اینکه این عمل باعث تضعیف جنبش انقلابی میشود، رفقای دیگری مطالب و استدلالات
خوبی نوشته و آوردهاند که من دیگر لزومی به آن نمیبینم. منتها یادآوری دو مثال
تاریخی شاید خالی از فایده نباشد. کاریکاتور جنگ آلترناتیوها، در عمل جنگ به شیوه
سازمان فدائیان اقلیت است که در اردوگاه مالومه کردستان عراق به جان هم افتادند و
همدیگر را به خاک و خون کشیدند. یا به شیوه سازمان مجاهدین خلق در دهه ۵۰ شمسی است
که مذهبیها و بخش "مارکسیست – لنینیست" آن به جان هم افتاده و چندین تن
از همدیگر را یا لو داده و یا ترور کردند. کسی که خود را شریک این پروسه میداند و
در کنار این صف قرار میگیرد، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، خود را در یک جاده لیز و
لغزنده بسیار خطرناکی انداخته است.
جنگ آلترناتیوها
گفتم
که جنگ آلترناتیوها با شعار دادن و اسلحه کشیدن اعضا سازمانها بر علیه یکدیگر عملی
نمیشود. از نظر من نه مجاهد و نه پهلوی خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی توسط یک
انقلاب تودهای، که در پروسه خود مجبور است ارگانهای رهبری و تصمیم گیری را در
خیابان، مثل شورا، ستاد و کمیتههای انقلاب ایجاد کند، نمیباشند. آنها میخواهند
جمهوری اسلامی را به شیوههای رژیم چنجی، کودتا و امثالهم براندازند. اما حتی اگر
کسی فرض را بر این بگیرد که انقلاب تودهای کارگران و گرسنگان قرار است یک
آلترناتیو راست را سر کار بیاورد، که بسیار فراتر از دو سازمان مجاهد و
"پهلوی" است، شیوه تضعیف آنها و یا بقول معروف جنگ و مغلوب کردن
آلترناتیو آنها توسط رهبران در جلو صف اعتراضات عملی خواهد شد که انقلاب را هدایت میکنند،
نه با شعار! چپ جامعه باید بتواند در انقلاب دخیل باشد و اعتراضات را سازماندهی
کند و خط بدهد. رهبران چپ حاضر در صف اعتراضات باید شعارهای مثل "فقر، حجاب،
استثمار - آماج یک پیکارند"، "نان، کار، آزادی، اداره شورائی" را
شعار کل صف اعتراضات، از سنندج تا مشهد و از اهواز تا رشت و ساری، بکنند. رهبران
کمونیست و چپ اعتراضات باید بتوانند "نه" به جمهوری اسلامی را تعمیق
ببخشند و "نه" خود به رژیم را به "نه" کل جنبش اعتراضی تبدیل
بکنند. این تنها شیوه مغلوب کردن آلترناتیو راست است.
۱۸
دسامبر ۲۰۱۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر