۱۳۹۸ بهمن ۳۰, چهارشنبه

مخالفت رحمان حسین زاده با مقوله انقلاب (۳)


در دو بخش پیشین این سلسله نوشته ها، سعی کردم نقدم را بر بحث اصلی رحمان حسین زاده بگذارم که نشان دهم متأسفانه ایشان از آنجا که یک درک درستی از سیاست ندارد، با تاریخ مبارزه طبقاتی و با تاریخ انقلابات و در نتیجه، درگیری رهبران کمونیست در این انقلابات آشنائی ندارد، نگرشش به تحولات انقلابی در ایران هم کوته بینانه شده است. او نه تنها با این تاریخ آشنائی ندارد، بلکه حتی خود منصور حکمت را هم نمی شناسد. او به منصور حکمت بعنوان یک رهبر مذهبی نگاه می کند و پویائی متد آن را متوجه نمی شود. رحمان حسین زاده این نقدش را با همه شاخ و برگی که به آن داده، به این خاطر نوشته است که بگوید انقلاب همگانی یک مقوله بورژوائی است! نقدش به حمید تقوایی و حزب کمونیست کارگری این است: "منظورش (منظور حمید تقوائی) انقلاب همگانی بورژوایی و بیگانه به کمونیسم کارگری است که بیست سال است بر آن میکوید و با مقوله انقلاب بازی میکند." با آن نگاه مذهبی گونه رحمان حسین زاده به منصور حکمت، اگر به ایشان بگویم که منصور حکمت در "بحث و اظهار نظر در پلنوم دوازدهم کميته مرکزى حزب کمونيست ايران؛ ۲۶ تا ۳۰ تیر ۱۳۶۷" گفته است: "خود رفقا در بحثشان میگویند که همگانی نمیشود. من میگویم اگر جنبشی همگانی نشود انقلابی نمیشود. نمیشود یک جنبش صرف طبقه کارگر داشته باشیم و اوضاع جامعه انقلابی بشود. به درجه‌ای اوضاع جامعه انقلابی میشود که جنبش طبقه کارگر بتواند خواسته‌هایی را مطرح کند که توده عظیم اهالی را به میدان بکشد. به این معنی اگر خواست مشترک پیدا نشود و حرف مشترک پیدا نشود، شعار مشترک علیه وضعیت معینی پیدا نشود، به همان درجه شرایط بحرانی و دچار تضاد و کشمکش میشود، بدون اینکه انقلابی بشود." رحمان باید، حتی با باور داشتن به نظرات امروزی خودش، آنها را روی طاقچه بگذارد.
منصور حکمت ذهن پویائی داشت. متدش دنبال این است که چگونه می شود جامعه را از این بختک جمهوری اسلامی نجات داد. یک جائی (در "جنبش توده ای برای سرنگونی حکومت آغاز می شود") می گوید که "آنچه الآن در جريان است يک انقلاب نيست. ميتواند شروع يک انقلاب باشد، و ميتواند نباشد. بنظر من عدم تشابه ميان اوضاع اين دوران با انقلاب ٥٧ به مراتب بر تشابهات آنها ميچربد. آنچه ما شاهديم شروع جنبش توده‌اى مردم براى سرنگونى رژيم اسلامى است. من ترديدى ندارم که اين جنبش پيروز ميشود. يعنى رژيم در ادامه جنبش جارى برکنار ميشود و جاى خود را به چيز ديگرى ميدهد. اما بکار بردن مقوله انقلاب براى اين جنبش اين اِشکال را دارد که تصاوير و معادلات انقلاب ٥٧ را در اذهان فعالين امروز زنده کند ... بهترين حالت براى ما همين است که رژيم اسلامى با يک انقلاب کارگرى سرنگون شود و بجاى آن، مستقيما و به کم‌مشقت‌ترين شکل، يک حکومت کارگرى با يک برنامه کمونيستى برقرار بشود. اما اين تنها سير ممکن و يا لزوما محتمل‌ترين سير نيست." جای دیگری (در "آیا کمونیسم در ایران پیروز می شود؟") می گوید: "به نظر من الان ديگر احتمال دارد خيزشى که مردم عليه جمهورى اسلامى ميکنند آنقدر وسيع باشد که بشود اسم آنرا يک انقلاب گذاشت." این دو بحث در دو دوره مشخص جدا از هم مطرح شده اند؛ یعنی "بحث مشخص در دوره مشخص"! رحمان حسین زاده اینجور چیزها را نمی بیند، برای اینکه از شرایط زیادی عقب است. اینکه کسی در سیاست از شرایط عقب بماند، متأسفانه مثل همین حزب حکمتیست رحمان حسین زاده یا به یک جریان هپروتی و بی خاصت تبدیل خواهد شد یا به یک جریان فعال ارتجاعی. امیدوارم که حزب رحمان حسین زاده از این بیشتر خودش را در مقابل اعتراضات توده ای قرار ندهد.


پوپولیسم و همه با هم
رحمان حسین زاده در این نوشته اش جا و بیجا کلمه پوپولیسم را تکرار می کند. او ظاهرا فحش پوپولیسم را سوار "انقلاب همگانی" حمید تقوائی کرده و راضی و پیروز میدان نبرد است! به نظر من رفیق رحمان حسین زاده حتی پوپولیسم را هم خوب درک نکرده است. من جای دیگری پوپولیسم را تشریح کرده و نشان داده ام که در صحنه سیاست ایران چه نیروی چپی را می شود پوپولیست خواند. اما عجالتا بگویم که نقد ما در اتحاد مبارزان کمونیست بر پوپولیسم، نقد خلق گرائی بود که این خلق شامل بورژوازی ملی و دمکرات هم بود. گرچه در فارسی عامیانه خلق و توده مردم تقریبا یک معنا می دهند، اما در دنیای سیاست و ماتریالیسم پراتیک، خلق همان توده مردم نیست! "توده مردم" که برابر است با اقشار مختلف مردم که یکی شاید کارگر باشد، دیگری عمله، یکی زن خانه دار باشد، دیگری کارمند اداری، یکی نانوا باشد و دیگری معلم و یا سرباز و یا کشاورز؛ با "خلق" و سازمانهای سیاسی خلق گرا از زمین تا آسمان متفاوت هستند. اگر کسی پوپولیست است و اگر سازمانی پوپولیستی است، این حزب حکمتیست است که دنبال دولت ائتلافی با نمایندگان جناحهایی از رژیم اسلامی بود، که می خواست منافع طبقه کارگر را قربانی منافع حجاریان بکند. می دانم یادآوری این مسئله برای بسیاری از رفقای حزب حکمتیست دردآور است، اما درمانش نقد آن تزهایی است که منجر به امضا و انتشار "بیانیه ۲۱ نفره" شد.

"دفاع از اپوزیسیون راست"
رحمان حسین زاده حزب کمونیست کارگری را به "دفاع از اپوزیسیون راست" متهم کرده است. معلوم نیست خود رحمان چقدر به این گفته خود باور دارد. راه نشان دادن ما برای پیشروی انقلاب از نظر رحمان حسین زاده "دفاع از اپوزیسیون راست" معنی می شود. لعن و نفرین کردن مبارزات مردم در گوشه و کنار این مملکت از نگاه رحمان حسین زاده، چپ و کمونیسم کارگری است! ببینید در نقدش به حزب کمونیست کارگری، درباره اعتراضات توده ها در گوشه و کنار ایران چه می گوید: "هر تحرک و نارضایتی را بدون توجه به مضمون و افق سیاسی و رهبری و پلاتفرم و کارکرد آن به نام انقلاب و حلقه ای از انقلاب نامیدند. مواردش مشهور است، از جمله: تحرک ناسیونالیستهای دست راستی و ارتجاعی، آذری، الاحوازی، بختیاریها را تحرک انقلابی نامیدند و حمایت کردند." نه تنها از سیاست عقب است، نه تنها از شرایط امروز ایران عقب است، بلکه حتی از انصاف هم بی بهره است. اعتراض در تبریز به سیاستهای دولت جمهوری اسلامی را "تحرک ناسیونالیستهای دست راستی و ارتجاعی" می نامد! صرف اینکه در منطقه آذربایجان اتفاق افتاده است، "ارتجاعی و ناسیونالیستی" می شود. نه کسی در آذربایجان خواهان تسویه غیر آذری‌ها بوده، نه کسی از "بختیاریها" خواهان سر بریدن فارسها شده است. اما اینها برای رحمان و سیاست رژیم جمهوری اسلامی پسندش کافی نیستند. صدها هزار نفر از مردم اعتراض می کنند، دو نفر هم شعار ناسیونالیستی می دهند؛ این دو نفر و شعاریشان می شود هویت آن اعتراضات! حال چرا باید سوگند به حضرت عباس رحمان حسین زاده را باور کرد؟ همه این کج فهمی ها از عدم درک از شرایط بحرانی است که رحمان را به یک ماجراجوئی و ولنتاریسم کشانده است.
در همین رابطه باید از رحمان حسین زاده پرسید که چرا در لعن و نفرین گفتن، بعضی جاها را زیر فرش می کنند. مثلا چرا اعتراضات در کردستان همیشه انقلابی و کارگری بوده، در حالیکه اعتراضات در آذربایجان و خوزستان ناسیونالیستی و ارتجاعی؟ چرا باید از شعار دادن در خیابان بر علیه مجاهد، پهلوی و مسیح علینژاد  دفاع کرد، اما در مورد بلند کردن بنر علیه نئولیبرالیسم زیر آن بنر رفت؟ نکند در انتخاب مبارزه بر علیه نئولیبرالیسم و نه کل دم و دستگاه سرمایه داری، حکمتی نهفته است؟

پرداختن به همه نکات نقد رحمان حسین زاده به حمید تقوایی و حزب کمونیست کارگری ضرورتی ندارند؛ چرا که همه آنها، همه پرخاشگری و فراخوانهایش به سکوت و خانه نشینی و بعضا به شورش هم، ناشی از عدم درک ایشان از مکانیزم مبارزه طبقاتی است که من فقط به گوشه هایی از آن پرداختم.
۲۰ فوریه ۲۰۲۰

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر