اخیرا
مطلبی خواندم با این مضمون که، مبارزه کارگران در ایران نمیتواند قانونی باشد؛ چرا
که کارگران به هیچ قانونی نمیتوانند آویزان شوند. نویسنده با این توجیه که رژیم
دستگیر میکند، علنی کاری را سرزنش کرده بود.
وقتی
که از مبارزه قانونی کارگران حرف می زنیم، این دیگر برای همه جا افتاده است که
منظور مطالبه کردن خواستههایمان در چهارچوب قوانین دولتی نیست. اینکه کارگر و
سرمایهدار بر سر دستمزد و حقوقی که سرمایهدار در ازاء فلان ساعت کار به او
بپردازد توافق کردهاند و کارگر برای گرفتن این حق خود مبارزه میکند، مبارزه
قانونی کارگر است. کارگر در توازن قوای خاصی این مطالبه را به دولت سرمایهداران تحمیل
کرد که دستمزدش متناسب با تورم افزایش یابد. کارگر امروز مبارزه میکند که سرمایهدار
و دولتش به این توافق گردن بگذارند. کسی که از "مبارزه قانونی کارگر"
این را فهمیده که کارگر مجبور است به توافقات سرمایهداران در مجلس و روابط دولتی
گردن بگذارد، هیچ چیزی از مقوله "مبارزه قانونی" کارگران نفهمیده است! و
باز هم، آن کس که از "مبارزه قانونی" قانونگرائی سندیکالیستی را نتیجه
میگیرد و قوانین ایران را نشان میدهد که "نه، نمیشود!"، دارد درک خودش از قانونگرائی را به نمایش می
گذرد که در چهارچوب قوانین فلان کشور دمکراتیک می شود! حرف بر سر حدود و ثغور
دمکراتیک بودن یک کشور نیست، بلکه بر سر گرایشی در درون جنبش کارگری است که تلاشش
این است کارگر به دستورات کارفرما و دولتشان گردن بگذارد.
درباره
مبارزه علنی کارگران هم فقط این نکته بدیهی را یادآوری کنم که میلیونها کارگر نمی
توانند حقوق خودشان را مخفیانه مطالبه کنند. یک بخش از فعالین کارگری سازمانده همیشه
غیرعلنی هستند و مبارزات کارگران را سازماندهی و رهبری میکنند. اگر ما در سطح
جامعه ده بیست نفر فعال علنی جنبش کارگری می شناسیم، واضح است که هزاران تن دیگر
را نمی شناسیم که مخفیانه و دور از چشم پلیس سیاسی دارند برای سازماندهی کردن
اعتراضات کارگران برنامه می ریزند.
(از
کامنتهای کارگری کارگر کمونیست ۳۶۵)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر