ایلنا
یکی دو روز بعد از مراسم اول ماه مه امسال مطلبی را تحت عنوان "سهم کارگر
افغان از این آشفتهبازار چیست" را منتشر کرد. نکات مهم زیادی در این گزارش
یکی دو صفحهای هست که برای خوانندهای که از نزدیک با موقعیت کارگران افغان مقیم
ایران آشنائی ندارند، حائز اهمیت است. ابتدا گفتن این نکته لازم است که به نظر میآید
ایلنا، رسانه رسمی خانه کارگر، بخاطر واکنش تندی که جنبش کارگری به افغان ستیزی
خانه کارگر نشان داد، خود را مجبور به درج چنین گزارشی دید.
گزارش
فوق هم یک تحلیل کوتاه دستکاری شده و نیمه واقعی و بعضا مهندسی شده از وضعیت کار
کارگران افغانستانی در ایران است و هم نظر دو کارگر، یکی ایرانی و یکی افغانستانی
است. در بخش تحلیلی می نویسد: "قیمت کارگر ساختمانی ایرانی
در بازار شکسته است چون همکار افغان او ناچار است با مزدی کمتر از عرف بازار، کار
کند. همکار افغان او نمیتواند از کارفرما مطالبه بیمه و مزایای جانبی داشته باشد
اما کارگر ساختمانی ایرانی بیمه را از حقوق اولیه کارش میداند. کارگر ایرانی حاضر
نیست بیش از ساعت کار قانونی بصورت رایگان کار کند، اما کارگر افغان نه تنها در
ازای دریافت مبلغی ناچیز بیش از ساعت کار قانونی کار میکند که اگر کارفرما اراده
کند شب نیز برای نگهبانی در محل کارش میخوابد. این تجربههای عینی از حضور افغانها
در مشاغل ساختمانی در کنار تبلیغات منفی دولتها علیه کار اتباع بیگانه، کارگر ایرانی
را به یقین رسانده است که تنها مانع اشتغال و دستیابی او به حقوق صنفی اش کارگران
افغان هستند."
کارگر افغان و قیمت شکسته کارگر
ایلنا
می نویسد: "قیمت کارگر ساختمانی ایرانی در بازار
شکسته است چون همکار افغان او ناچار است با مزدی کمتر از عرف بازار، کار کند."
باید سئوال کرد و این سئوال را مشغله همه کرد که چرا چنین شده است؟ چرا کارگری در
این جامعه مجبور شده است با مزدی کمتر کار کند؟ ایلنا به "تبلیغات منفی دولتها
علیه کار اتباع بیگانه" اشاره میکند؛ اما این به هیچوجه اصل قضیه نیست. دولتها،
که منظور ایلنا دولتهای احمدی نژاد، خاتمی، رفسنجانی و روحانی است، تنها تبلیغات
منفی علیه افغانها نمیکنند؛ بلکه بودن آنها در ایران را جرم و کار کردن آنها را
غیرقانونی اعلام کردهاند. بنابه دستورات قانونی رژیم اسلامی، اسکان شهروندان
افغان در ٣١ شهر، در ١٤ استان ایران ممنوع اعلام گردیده است؟ اقامت در بخشهایی از
استانهای خوزستان، فارس، بوشهر، اصفهان، کرمان، خراسان جنوبی، خراسان رضوی،
سمنان، قزوین، گلستان، مرکزی و یزد، برای اقامت شهروندان افغان ممنوع اعلام شده
است. مسئولان دولتی استان مازندران از پنج سال قبل حضور اتباع افغانستان را در ١٠
شهر ساحلی مازندران ممنوع کردهاند. بخشدار مرکزی نوشهر اعلام کرد که حضور
شهروندان افغان در بخش مرکزی این شهرستان کاملا ممنوع است. همه اینها در دوره ریاست
جمهوری محمد خاتمی صورت گرفت و در دوره ریاست جمهوریهای احمدی نژاد و روحانی تشدید
هم شدند.
بخشنامههای
متعدد دولتی اعلام کردهاند که برخی از کودکان افغان که زادگاهشان ایران است اجازه
دارند در مدارس ایران تا مقطع دیپلم و در برخی رشتهها به مدت ٦ سال تحصیلات
دانشگاهی کنند. اما پس از آن اجازه کار و استفاده از تخصصشان را ندارند و به
دنبال آن اجازه اقامت در ایران را نیز از دست میدهند. انتخاب رشتههای تحصیلی
مانند فیزیک اتمی، فیزیک (گرایش هستهای)، مهندسی هستهای، مهندسی تسلیحات، مهندسی
فناوری اطلاعات (گرایش امنیت اطلاعات، امنیت شبکه، مخابرات امن)، مهندسی هوافضا
(کلیه گرایشها)، مهندسی شیمی (گرایش صنایع پالایش، پتروشیمی، شیمیایی، معدنی،
گاز، عملیات پتروشیمی)، مهندسی نگهداری هواپیما (هوانوردی، خلبانی، مراقبت پرواز،
نمایش و نگهداری هواپیما)، الکترونیک هواپیمایی، مهندسی فرماندهی و کنترل هوایی،
تکنیک حوزههای نظامی، علوم و فنون هوانوردی، خلبانی هلیکوپتر، مهندسی تعمیر و
نگهداری بالگرد، اطلاعات نظامی، اویونیک هواپیما، علوم نظامی، ناوبری و فرماندهی
کشتی، مدیریت و کمیسر دریایی برای مهاجرین ممنوع اعلام گردید. در ٢٢ تیرماه سال ٩٣
نیز اشتغال اتباع با پیشینه افغان بطور رسمی در دستگاههای دولتی ایران ممنوع
اعلام گردید. دولت در برخی استانها سوپرمارکتیها، نانواییها و رانندگان تاکسی،
اتوبوسهای شهری و بین شهری، خدمات دهن
دگان حمل و نقل و فروشندگان مواد غذایی را
ملزم کرد که به افغانها خدمات ارائه ندهند و از آنها کارت اقامت بخواهند! مسئولان
دولتی استانهای فارس و خوزستان فروش کالا و مواد غذایی و ارائه خدمات عمومی و
بهداشتی به اتباع خارجی غیرمجاز را که عموما افغان هستند، ممنوع کردند و هشدار
دادهاند که با افراد خاطی به شدت برخورد خواهد شد. ممنوعیت رانندگی، ممنوعیت فروش
مواد غذایی، ممنوعیت ورود به پارکها، ممنوعیت ارائه خدمات حمل و نقل افغانها
بعنوان بخشی از فشارهای سازمان یافته دولتی علیه مهاجران افغان صورت رسمی بخود
گرفت. ایرنا، خبرگزاری رسمی رژیم اسلامی نوشت: "کارفرمایان و صاحبان حرفهها
و مشاغل در استان فارس باید قبل از ارائه خدمات به اتباع بیگانه، از هویت آنها با
مشاهده کارت هویت و مجوز اقامت قانونی، اطمینان حاصل کنند." اگر صفحات این
نشریه اجازه بدهد، دهها نقل قول اینچنینی را می توان لیست کرد که برخورد رژیم
جمهوری اسلامی با کارگران و مهاجران افغان، همانند برخورد دم و دستگاه نازیها بر
علیه یهودیها است. اما این مواردی را که ذکر کردم، صرفا "تبلیغات منفی"
نیست. اینها رسما مجرم کردن گروهی از انسانهائی است که بالاجبار زادگاهشان را ترک
کرده اند.
اما
اجازه بدهید به سئوالی که مطرح کردم برگردیم. چرا کارگر افغان تن به دستمزدی کمتر میدهد؟
برای اینکه مجبور است لقمه نانی بر سر سفره کودکش بیاورد و در ایران زیر سیطره
جمهوری اسلامی و دم و دستگاه خانه کارگر اسلامی اش، فراهم کردن این لقمه نان فقط
از طریق تن دادن به چنین کارهایی ممکن شده است. مردم منتسب به افغانستانی در ایران
هم مانند همه کسانی که مجبور به ترک زادگاهشان شده اند، مجبورند که برای سیر کردن
شکم کودکانشان زحمت بکشند. صدها هزار افغانستانی مقیم ایران که توانسته اند با
تحمل مصایب و مکافات بسیار و رشوه های سنگین اقامت مجاز بگیرند در صف شاق ترین
کارها و مشاغل از جمله همین کارهای ساختمانی هستند!
راسیسم را دولت دامن می زند
برخورد
به پناهندگان و مهاجران افغان مقیم ایران تا سر حد راسیسم (نژادپرستی) پیش رفته
است. به مسئله کارگران افغان حتی از سر راسیسم هم نمی توان نگاه کرد. مسئله تبعیض
است که تا سر حد یک نژادپرستی کور و حاد پیشروی کرده است. این موضوع را رژیم
اسلامی با مجرم فرض کردن افغانها در ایران دامن زده است. نه تنها جلوی سگهای هارش
را باز گذاشته که صرف نفس کشیدن را هم از
مهاجران افغانستانی دریغ کنند، بلکه حتی در مراسمهایی که قرار است مطالبات
کارگران مطرح شود، به دست لمپنهای چاقوکشش در مراسم اول ماه مه بلندگو میدهد که
مقصر موقعیت دهشتناک کارگر ایرانی را
کارگران افغان معرفی کند! در مقابل حمایت جنبش کارگری ایران که در قطعنامه
اول ماه مه آن آمده است: "ما خواهان رفع هرگونه تبعیض از کارگران مهاجر افغانی
و سایر ملیتها در ایران، توقف فوری اخراج آنان و اعطای حقوق شهروندی به این دسته
از هم طبقهایهای خود هستیم." رژیم اسلامی ساندیس خورهایش را لباس کارگر
پوشاند و به خیابان فرستاد که عربده سر بدهند "کارفرما حیا کن افغانی را رها
کن".
ایلنا
در همان بخش تحلیلیاش مینویسد: "تجربههای عینی از حضور
افغانها در مشاغل ساختمانی در کنار تبلیغات منفی دولتها علیه کار اتباع بیگانه،
کارگر ایرانی را به یقین رسانده است که تنها مانع اشتغال و دستیابی او به حقوق صنفیاش
کارگران افغان هستند." این دروغی است که نویسنده ایلنا میخواهد با تکرار آن
عربدهکشی های لمپن دور و بر محجوب و صادقی را بر علیه کارگران افغانستانی توجیه
کند! منتها حتی اگر چند نفری هم سوراخ دعا را گم کرده باشند و به دنبال مقصر و
بانی وضعیت دهشتناک زندگی خود نه در قوانین اسلامی، بلکه جای دیگری بگردند، این
نظر غالب در بین کارگران نیست. نظر غالب این است که جمهوری اسلامی زندگی در این
جامعه را بر کارگر و خانوادهاش تباه کرده است. کارگر ایرانی هر روز بر علیه
جمهوری اسلامی اعتراض و اعتصاب میکند؛ اما این خانه کارگر رژیم اسلامی است که
آدرس عوضی میدهد و کارگر افغانستانی را هدف میگیرد. همه نهادها و تشکلهای
کارگری و فعالین و قلمزنان جنبش کارگری تبلیغات راسیستی خانه کارگر بر علیه
کارگران افغان را محکوم کردند و به کارگران افغانستانی اطمینان دادند که نظر کارگر
ایرانی خلاف عربده کشی ساندیس خورهای خانه کارگر است.
انتخاب کارگر افغان
در گزارش ایلنا نظر دو کارگر هم آمده است. دادالله، کارگر ٢٣
ساله افغان میگوید: "اگر مجبور نبودم به ایران نمیآمدم". ایلنا مینویسد:
"ده سالی میشود که برای کار میان مزار شریف و تهران در تردد است. سپس از
زبان دادالله میگوید: "از حدود چهار- پنج باری که به ایران آمدم تنها یک
بارش مجوز داشتم و مابقی دفعات را از مسیرهای خطرناکی آمدم که اگر مجبور نبودم
مانند هر انسان عاقل دیگری حاضر به پیمودن آن نبودم". کارگر ایرانی گزارش
ایلنا هم میگوید: "کارگر غیرایرانی خصوصا از نوع فاقد مجوز اقامت و اشتغال
آن آنقدر در معذوریت قرار دارد که حتی نمیتواند بصورت جدی بابت سختی شرایط کارش
غر بزند". اینها انتخابهای کارگر افغان مقیم ایران هستند.
تا آنجا که به "انتخاب" شغل هم برمی گردد، کارگر
افغان چندان انتخابی ندارد! از جمله مشاغل چهارگانهای که افغانهای مجاز میتوانند
در آن اشتغال داشته باشند به قرار زیر است: ١- مشاغل سنگبری و سنگتراشی. ٢- کارگری
در کارگاههای کشاورزی مانند بیلزنی، سمپاشی، علوفه جمع کنی و امثال آن. ٣- مشاغل
راهسازی و معدن از جمله تعمیر و نگهداری تونل، استخراج و حفاری معدن. ٤- مشاغل
کشتارگاه مانند چوپانی، متصدی مرغداری و سلاخ دام و طیور و برخی مشاغل پراکنده
مانند سوزاندن و امحاء زباله، بازیافت مواد شیمیایی، کمپوست سازی، تخلیه و نظافت
مخازن، استخرهای فاضلاب یا کارگر کوره های ریخته گری. این مشاغل اقبال آن کارگر
خوش شانسی است که اجازه کار دارد. کارگرانی که - و تعداد این کارگران بیشتر از
کارگران مجاز است - اجازه اشتغال ندارند، انتخابی هم ندارند. باید با دستمزد بارها
کمتر از حداقل دستمزد رسمی، بدون هیچگونه بیمه و خدماتی به کارهای نوع ساختمانی تن
بدهند. بخش وسیعی هم به تن دادن به بزه کاریها مجبور شده اند!
آن انتخاب مهمی که جلوی کارگران در ایران است، انداختن
جمهوری اسلامی و سازمان دادن جامعه ای که زادگاه انسان معیار برخورد دیگران به او
نباشد. بهترین انتخاب برای کارگران افغان و ایران اتحاد و همبستگی در این مسیر
است.
٨ ژوئن ٢٠١٥
(کارگر کمونیست ۳۶۵)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر