ایلنا گزارشی از چهار نفر با رخشان بنی اعتماد، کارگردان
فیلم "قصهها" که در آن به گوشهای از "دغدغههای امروز جامعه
کارگری" پرداخته است منتشر کرده است. خانم بنی اعتماد در جواب اینکه "در
"قصهها" فلاکت را بسیار کمتر از حقیقت نشان دادید" میگوید:
"با این وجود به سیاهنمایی متهم شدهام." کسی که پایش در کفش کارگری در
ایران که درآمدش چندین بار زیر خط فقر دستکاری شده نباشد، نمیتواند زندگی کارگران
در ایران را درک کند. اما حداقل میشود با یک حساب سرانگشتی موقعیت سیاه خانوادههای
کارگری را نشان داد.
نزدیک به ٩٥ درصد نیروی کار در ایران، قراردادی با قرارداد
موقت و یا سفید امضاء است. بخش وسیعی از این کارگران حداقل دستمزد و یا کمتر از آن
میگیرند. خط فقر حداقل دو میلیون تومان است. این را نهادهای مختلف رژیم اسلامی به
مناسبتهای مختلفی بیان کردهاند. آمارها از تعداد کسانی که زیر خط فقر زندگی می کنند
را تا ٨٠ درصد هم برآورد کردهاند. حداقل دستمزد ٧١٢٤٠٠ تومان در ماه است. این
حداقل دستمزد شامل حال کارگرانی است که مشمول قانون کارند. اما بخش وسیعی از
کارگران به دلائل مختلفی مشمول قانون کار نمیشوند که در کارگاههای با شرایط کار
وحشتناک کار میکنند و هیچوقت حداقل دستمزد را هم نمیگیرند. بخش وسیعی از کارگران
روزانه سر کار میروند اما برای ماهها منتظر پرداخت دستمزدهایشان میمانند. بر
این آمار تعداد کسانی را که از فرط عدم توانائی تهیه یک قرص نان به قرص برنج رو می
آورند را نیز اضافه کنید. تعداد زنانی که برای سیر کردن شکم کودک خردسالش مجبور به
تن فروشی شده اند را اضافه کنید. تعداد کسانی را که برای فرار از این وضعیت به قتل
و دزدی رو میآورند را نیز اضافه کنید. به این آمار، این گفته بانک مرکزی ایران را
نیز اضافه کنید که "طبق بررسیهای صورت گرفته ٢٤ درصد خانوارهای ایرانی بدون
هیچ فرد شاغل هستند" و هزاران مورد دیگر را نیز هر یک از ما میتواند مثال
بزند.
گفتن این واقعیات سیاهنمائی نیست؛ عمق موقعیت سیاهی است که
خانواده کارگران در ایران در آن دست و پا میزنند.
("کامنتهای کارگری"، "کارگر کمونیست
شماره" ۳۶۴)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر