شناخته شدهترین جمله، یا پاراگراف از مارکس تز یازده
"تزهایی درباره فوئرباخ" است. محتوای این تز: "فلاسفه تاکنون فقط جهان
را به انحاء مختلف تفسیر کرده اند؛ مسئله اما بر سر تغییر آن است."
واضح است که منظور مارکس نمی تواند ترجمه تحت اللفظی آن گفته باشد. او که شاید انقلابیترین فعال سیاسی دوره خود بود، قریب به اتفاق زندگیش را مشغول تولید تئوری و همین "تعبیر جهان" بود. من هم مثل مارکس از خواندن تئوری فقط برای خواندن آن، خوشم نمیآید. برای سرگرمی، میتوان مشغول سرگرمیهای بهتری بود. من فکر میکنم که منظور او از آن گفته این است که تئوری و تعبیر دنیا برای ارضاء کنجکاوی به درد جامعه در سطحی وسیعی نمیخورد؛ گرچه که ممکن است فیلسوف تفسیر و تعبیر کننده دنیا را ارضاء کند. وقتی که مشغول خواندن تئوریای درباره تفسیر جهانی، و متوجه میشوی که این تفسیر و تعبیر کمک به تغییر آن میکند، آن وقت بهتر متوجه آن تز میشوی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر